Of the Iranians, for the Iranians , by an iranian.
Don't read this book if you don't have any janbe.
And if you have matni chizi,dm me I'll put it with your own name.
˹Highest Ranking: #1 in Humor ˺
[ شیطان پرادا میپوشد. ] پایان یافته
ژانر : رمنس/ انگست / فانتزی / سوپرنچرال / اکشن / حاوی اسمات
کاپل : اصلی ؛ تهکوک - فرعی ؛ یونمین
"این چرخهی تکراری تا ابد ادامه داره و درمان عشق نافرجامی که هر روز و هر روز بهت یادآوری میشه، دست نیافتنیه! برای همینه که عشق برای ما درست نیست، ما نمیمیریم تهیونگ؛ هزار سال من رو حبس کن و من هزار سال و یک روز دیگه میام و میبوسمت. پس اگه میخوای قیدم رو بزنی باید من رو بکشی."
-
عشق بین یک شیطانِ پرادا پوش و رییس مافیا بینهایت غیرقابلباوره؛ ولی اتفاق افتاده... یا شاید این هم یک بازی دیگه بود؟
After a devastating tragedy shatters the renowned Romano crime family their fate weighs heavily on Don Leonardo Romano's only heir twenty-two year old Valentina. Determined to uphold the family's power Val will go to any means necessary even if it means selling her heart to the highest bidder.
As the Romano family's most notorious hitman Matteo Costa knows the most depraved corners of New York's underground. So when Val arrives home after college he is confident she won't last long. The New York mafia would chew her up and eat her alive and yet...
Serving as Valentina's personal guard Matteo realizes Val has grown into a beautiful, smart and cunning woman. He knows it won't be easy keeping the principessa safe especially when the Romano's rivals set their sights on her. But as their relationship grows Matteo realizes that his own desire might be the greatest threat to the Romano dynasty.
Season 1 of The Hitman's Mark
WARNING: This story contains depictions of violence that may be upsetting for some readers.
name:ugly fan and hot fucker
couple:vkook
Gener:🍓اسمات🔞،خشن،عاشقانه،فلاف
writet: maya^^
وضعیت: کامل شده☑️
قسمتی از فیک 🎄🎇⬇⬇
_تو خیلی زشتی جئون!❎
کیم تهیونگ تاپ آیدل معروف کره....کسی که جونگکوک تا چشمش رو باز کرد عاشقش شد🍉 تو صورتش زل زد و با بی تفاوتی تمام این جمله رو تو صورتش کوبوند!
جونگکوک با بغض دنده رو عوض کرد و با لحنی که سعی میکرد نلرزه گفت
_ببخشید قربان!💢
_البته میتونی جذاب باشی
_چطوری؟
جونگکوک خیلی سریع پرسید و تهیونگ پوزخند ترسناکی زد💦 تو جاش تکیه داد و در مقابل نگاه ذوق زده جونگکوک با سردی زمزمه کرد
_اگه بزنی کنار و اجازه بدی یه دل سیر کتکت بزنم... اون زخما میتونه جذابت کنه!💫💥
و لحظه بعد جونگکوک به معنای واقعی کلمه قفل کرده بود🍓
فکر کنم دیشب توهم زدم ! البته بعید میدانم توهم باشد تا آنجایی که فهمیده بودم آدم ها وقتی چیزی را هرچند به اشتباه اما شبیه به واقعیت میبینند باورش میکنند ! و توهم یک واقعیت دروغین بود اما من کاملا هوشیار بودم و میفهمیدم که این یک تصویر ساختگی از ذهن من است و خوب شاید کمی هم تاثیر مخرب آهنگ !
این داستان
توهمات
یک فرد
فراموش
شده خواهد بود .
درس اول منطق [ هیچ قاطعیتی در دنیا وجود ندارد ]
فصل دوم 'Randy'
همه آدم ها توی زندگیشون به خوب بودن فکر میکنن.
اما فکر کردن هیچ وقت کافی نیست جئونی
هیچ وقت!
Made in pain!
________________
توجه ⚠️
این داستان قصد توهین به هیچ دین، شخص، مکان و... ندارد. تمامی مطالب ذکرشده تنها به این اثر تعلق داشته و وجود خارجی ندارند🚫