Favorites*-*
12 stories
¦ βesTial €ity ¦ by Don_Mute
Don_Mute
  • WpView
    Reads 14,680
  • WpVote
    Votes 4,157
  • WpPart
    Parts 47
¦ Larry Stylinson Mystery Novel ¦ مستر دیر عزیز من از شما طلب بخشش دارم من نه قاتلم نه گناهکار و نه طعمه! من نه به شما, و نه به بستیآل سیتی تعلق ندارم! لطفا پوزش بنده رو بپذیرید و بنده رو به لندن برگردونید! خدمتگزار شما مستر بانی. هشدار:عزیزان این ففیک به دلیل کریپی بودن و شاید ترسناک بودن برای همه مناسب نیست! همچنین صحنه های خشن داره و خیلی نرم و لطیف نیست! ← ↓↑→ ← ↓↑→ ← ↓↑→ #1_larry #1_larrystylinson #1_Mystery #2_paranormal #2_teen #3_gaylove
○DeMiurGe◎ by Don_Mute
Don_Mute
  • WpView
    Reads 74,740
  • WpVote
    Votes 15,501
  • WpPart
    Parts 58
+Larry & Ziam Futuristic Novel× من خلقت کردم, بهت جون دادم, تا واسه من باشی و به خواست من زندگی کنی... طوری که وقتی اراده کنم بمیری و وقتی بخوام زنده بشی! من خداتم هروبات, با من روی آتش دریا برقص, خون بریز و روش پایکوبی کن... واسه من زندگی کن! :فنفیک دارای محتواییست که شاید برای همه مناسب نباشد! +×+×+×+×+×+×+×+×+×+×++×+×+×+× #1_future #1_larrystylinson #1_harrybottom #1_ziammayne #1_science #3_gaylove
Not Again? (L.S) by fatestylinson
fatestylinson
  • WpView
    Reads 44,759
  • WpVote
    Votes 8,219
  • WpPart
    Parts 31
هری به سمت لویی میره و دستهاش رو روی پهلوهای لویی میذاره. آرزو داشت میتونست لویی رو با نوک انگشتهاش بسوزونه همونجور که لویی با وجودش اونو میسوزوند. "دوباره نه،" هری وقتی تیشرت لویی رو بالا میده، تکرار میکنه. دستهای لویی بالا میاد وقتی که هری تیشرت رو از سرش رد میکنه، و بی‌توجه به سمت تخت لویی میندازتش. "من دوباره با تو نمیخوابم،" هری زمزمه میکنه. "حتما،" لویی میگه، لبهاش به گردن هری میچسبه که باعث میشه سرش رو کج کنه. "اگر تاثیری داره همینجور حرفت رو تکرار کن." هری ناخن‌هاش رو روی کمر لویی میکشه. "دوباره نه،" ناله میکنه. "این- این بار آخره." .یا. وقتی هری استایلز و لویی تاملینسون هم‌اتاقی هستند. اونا از همدیگه متنفرن. حداقل این چیزیه که خودشون فکر میکنن. Persian Translation The original story belongs to @aditistylinson
philophobia by PRSFON
PRSFON
  • WpView
    Reads 1,617
  • WpVote
    Votes 371
  • WpPart
    Parts 13
_اگه اون گردنبند رو نمی خریدم تو الان اینجا نبودی، و من تا ابد از عشق میترسیدم. +تو از عشق نمی ترسی، از شکست خوردن در عشق می‌ترسی!
ฯMaRsHmaLLow wiTh CoFFee by Don_Mute
Don_Mute
  • WpView
    Reads 67,309
  • WpVote
    Votes 11,757
  • WpPart
    Parts 17
៛Larry Stylinson Cute MPREG Short story៛ +تو قهوه تلخِ منی! ×تو ام مارشمالوِ صورتی منی! 🚫(Smut,Mpreg) θθθθθθθθθθθθθθθθθθθθθθ #1_gaylove #1_shortstory #2_cute
Fe [L.S] by florrasita
florrasita
  • WpView
    Reads 13,760
  • WpVote
    Votes 3,205
  • WpPart
    Parts 42
دستاش رو جلو آورد و بهم نشون داد . -«این دست هارو نگاه کن ... بوی خون رو حس میکنی ؟ میدونی خون رو چی پاک میکنه ؟ » سرمو تکون دادم . -«فقط خون ، میتونه خون رو پاک کنه ...چرخه انتقام هیچوقت به پایان نمیرسه . نفرت تکثیر میشه و یه روزی میرسه که از زمین ، چیزی جز یه لکه سرخ که بوی تند اهن میده ، چیزه دیگه ای باقی نمیمونه ...!» •Completed
A DIFFERENT SUMMER by itsaboutrosa
itsaboutrosa
  • WpView
    Reads 6,491
  • WpVote
    Votes 1,734
  • WpPart
    Parts 29
پسري كه تابستون هرسال براي ديدن دختر عموش كه بهش علاقه داره از انگلستان به اسپانيا ميره، چي ميشه به خاطر پسره ساكتي كه وارده زندگي دختر ميشه، مجبور شه از علاقه ي چندين سالش دست بكشه؟
Here you are  [z.m_l.s] by rayan1998tab
rayan1998tab
  • WpView
    Reads 128,570
  • WpVote
    Votes 16,623
  • WpPart
    Parts 53
محتواي +١٨ داره و لطفا اگه دوست نداريد نخونيد.. هیچوقت نمیتونست چشماشو، اون لحظه که بهش سرزنش تلخی میزد از یاد ببره.. چشمای افسونگری که تهدید کننده و وعده دهنده اونو به بازی گرفته بود... دوگوی سبز جذاب و پر حرارتی، که همه هستی لويى رو تا اونجایی که از فکر بشر عاجزه به سمتش میکشید..
Him & I [L.S] by bhr_abl
bhr_abl
  • WpView
    Reads 14,957
  • WpVote
    Votes 4,171
  • WpPart
    Parts 59
[complete] از تلاش برای برگردوندن پسر، دست برداشته بود. اون فقط وقتی خودش میخواست، برمیگشت؛ تو خواب ها و رویا ها و آشنا پنداری های در هم شکسته. مثلا وقتی لویی به سمت محل کارش رانندگی میکرد، یهو چشمش می‌افتاد به پسری قد بلند با مو های فرفری که کنار خیابان ایستاده. برای لحظه ای نفس گیر، میتونست قسم بخوره که خودِ خودشه. بعد متوجه میشد که موهای این پسر بیشتر قرمزه تا شکلاتی... و سیگاری روشن کرده.. و تازه تیشرت سکس پیستولز رو هم پوشیده. هری از سکس پیستولز متنفر بود. هری... پشت سرش بود،تا لحظه ای که سرش رو برمیگردوند. کنارش دراز کشیده بود، تا لحظه ای که از خواب بیدار میشد. باعث میشد دیگران خسته کننده تر و بی روح تر به نظر برسن و هیچ کس به اندازه کافی، خوب نباشه. هری همه چیز رو خراب میکرد. هری رفته بود. و لویی از برگردوندنش دست برداشته بود
ROMEO | L.S by YASXTP
YASXTP
  • WpView
    Reads 24,632
  • WpVote
    Votes 5,448
  • WpPart
    Parts 15
🐈‍⬛ COMPLETED هری یه پسر شیرینه و شهر جدیدی که بهش نقل مکان میکنه باعث میشه گربه‌ی عزیزش حامله بشه، چند تا کینک مخفی داره، از همسایه بی ادبش منتفره و روحیه‌ی کله شقش اونو به سمت کلی دراما میکشونه. 🐈‍⬛ SMUT, LOUIS TOP 🐈‍⬛ PERSIAN TRANSLAT‌ION