palwke's Reading List
9 stories
Unwanted Husband/kookjin by Littlebirdy00
Littlebirdy00
  • WpView
    Reads 190,763
  • WpVote
    Votes 29,609
  • WpPart
    Parts 103
سوكجين، يك امگاي شانزده ساله كه محكوم به يك زندگي شده كه براش مثل يك كابوسه. جونگ كوك، يك الفاي هجده ساله كه وارث يكي از بزرگترين كمپاني هاي تجارتي كشوره و همه چيز در زندگيش هميشه طبق ميلش بوده. چه سرنوشتي براي اين دو كه چيزي جز تنفر براي همديگه ندارن رقم ميخوره؟
My Alpha, My Lord by lili_y20
lili_y20
  • WpView
    Reads 118,966
  • WpVote
    Votes 21,320
  • WpPart
    Parts 47
یه ولیعهد امگا که باید با پسرعموی آلفاش که تا حالا ندیدتش ازدواج کنه و پادشاهی رو بهش بده، این تنها راه زنده موندنشه...! ژانر: تاریخی، درام، امگاورس، اسمات کاپل: ییژان ***توجه*** این داستان برداشتی آزاد از رابطه بین کاپل‌هاست و هیچ ارتباطی با واقعیت نداره!🙄 قسمتی از داستان: [لب‌هاش فقط یه نفس با ژان فاصله داشتن که متوقف شد و تو همون حالت آروم گفت: +ژان؟! ژان خجالت‌زده و مست از رفتار ملایم آلفاش گفت: _ب...بله..‌. سر... سرورم؟ +این لب‌ها... قبلا... لمس شدن؟! ژان متعجب و مبهوت گفت: _سر... سرورم... هی...هیچ..‌‌. کس... تا حالا... طوری که شما... لمسم می‌کنید... من رو... لمس... نکرده... با شنیدن این حرف، گرگ ییبو غرش سرشار از غروری کرد ‌که گرگ ژان رو خوشحال می‌کرد...]
پدرِ دخترم  by WangMaral
WangMaral
  • WpView
    Reads 48,274
  • WpVote
    Votes 9,389
  • WpPart
    Parts 38
درست یک روز پیش از مراسم ازدواج وانگ ییبو ۲۱ ساله و نامزدش ، زنی ادعا می کند که ییبو پدر نوزاد کوچکش است. شیائو جان ۳۵ ساله ، رئیس بی رحم و قصی القلب یکی از بزرگترین و مخوف ترین باند های قاچاق انسان و اسلحه چین است. به واسطه نوزاد ، این دو با یکدیگر مواجه می شوند در حالی که شیائو جان نیات شومی برای ییبو و نوزاد در سر دارد......... بی ال / رومنس / کمدی / اجتماعی / اسمات / جان تاپ
ATHERIS (S1) by SHIA_Eunoia
SHIA_Eunoia
  • WpView
    Reads 34,666
  • WpVote
    Votes 7,198
  • WpPart
    Parts 61
عنوان: اتــــریس کاپل: ییژان (ییبو تاپ) ژانر: پلیسی - اکشـن - مافیا - هیجانی نویسندگان: ꜰᴀᴛ و ꜱʜɪᴀ افسر جوانی که ماموریت داره با نفوذ به باند آتش سرخ، اون رو متلاشی کنه اما چی میشه اگه همه چیز اونطوری که فکر میکنه پیش نره؟ اگه درست لحظه ای که میتونه به هدفش برسه مردد بشه چی؟ و چه اتفاقی میوفته اگه درست زمانی که فکر میکنه برای همیشه اون چیزی رو که میخواد از دستت داده، بفهمه همه این‌ها از اول یک داستان ساختگی بوده؟ روزهای آپ: شنبه و چهارشنبه
I Love You by SAMAHUN7
SAMAHUN7
  • WpView
    Reads 363,297
  • WpVote
    Votes 54,184
  • WpPart
    Parts 129
🥀 فیکشن : دوستت دارم 🥀 کاپل : چانبک 🥀 ژانر : امپرگ ، روزمره ، اسمات ، رمنس ، خشن ، فلاف +18 🔆خلاصه : پارک چانیول رئـیس بزرگ ترین بانـد مواد مخدره، مردی که دوست پسـر و مـادرش رو به قـتل رسوندن و اخـتلال روانـی پیدا کرده! چی میشه بکـهیون برای فرارکردن از کتـک های نامـادریش تویِ شـب بارونی به اشتباه توی گـی بار پا بزاره و به اسـارت پـارک چانیول در بیاد؟ بیون بکهیون میتونه از تـجـاوز و ازدواج اجـباری جون سـالم به در ببره؟
[You Are My Destiny]~(Yizhan) by Midoria2004
Midoria2004
  • WpView
    Reads 73,057
  • WpVote
    Votes 17,547
  • WpPart
    Parts 88
اسم: تو سرنوشت منی! کاپل: ییژان [ییبو تاپ] ژانر: رومنس، انگست، اکشن، امگاورس، یه چسه درام، اسماااات، امپرگ بخشی از داستان: مچ ظریف فرمانده ش رو گرفت و مجبورش کرد توی چشم های شعله ورش نگاه کنه: - اصلا مهم نیست که از من خوشت میاد یا نه، تو امگای منی و امگای من هم باقی میمونی! امگا پوزخندی زد و گفت: - رودل نکنی یه وقت! اینکه تو یه آلفایی دلیل بر قدرتمند تر بودنت نیست! میدونی که به راحتی آب خوردن میتونم کاری کنم جلوم زانو بزنی! آلفا با لحنی که غرور ازش می‌بارید گفت: نظرت چیه امتحان کنیم؟ منم چیزی دارم که میتونم باهاش تو رو کاملا خلع سلاح کنم! امگا غرید و دستش رو وحشیانه از دست بزرگ آلفا بیرون کشید: - تمومش کن! حق نداری با من اینجوری رفتار کنی! به اندازه ی کافی از دستت عذاب کشیدم! دیگه نمیتونم بیشتر از این بهت باج بدم! عقب‌گرد کرد و به سمت در رفت که دوباره توی چنگال آلفا گرفتار شد و صدای تهدید آمیزش رو شنید: - کافیه اون دستگیره رو لمس کنی تا تبدیلت کنم به موجودی که از دیدنش لذت ببرم! ~~~~~~ به خدا قسم نمی‌دونم این دفعه چندمیه که این بیوی بفاک رفته رو ویرایش میکنم/: فقد بدونین تو همه هشتکای فیکشن رتبه ۱,۲,۳ و.. رو داشتیم فقد گشادیم میاد برای بار n ام لیستشون کنم.... نویسنده: Glass ادیتور و بازگرداننده: Midoria ────────
You owe me a dance by Mariajin1994
Mariajin1994
  • WpView
    Reads 41,079
  • WpVote
    Votes 5,763
  • WpPart
    Parts 39
جین از این مهمونی ها متنفر بود...اون ها ثروتمند نبودند...حتی کمی از اقشار متوسط هم پایین تر بودند و این برای یکی از پسران خاندان بزرگ و سرشناس کیم نوعی سرشکستگی محسوب میشد...
My life    ( پایان یافته) by kimelham
kimelham
  • WpView
    Reads 24,080
  • WpVote
    Votes 4,245
  • WpPart
    Parts 54
( پایان یافته) بخشی از دیالوگ جونگکوک شاید تنها دلیل من برای ادامه دادن زندگیم تو بودی... شاید تنها درمان درد های من تو بودی... شاید من بلد نبودم بدون تو زندگی کنم... شاید این پسر مریض احتیاج داشت تا آخرش تو فقط کنارش بمونی تا بتونه با وجود همه مشکلات شاد زندگی کنه اما کنارم نموندی و منم یادم رفت چه جوری باید زندگی کنم...درسته بعد از رفتنت زندگی کردم اما نه با خوشحالی...
𝒊𝒕 𝒊𝒔 𝒏𝒆𝒗𝒆𝒓 𝒍𝒂𝒕𝒆 𝒇𝒐𝒓 𝒍𝒐𝒗𝒆🍶🔞 by Sadafm_Honarmand
Sadafm_Honarmand
  • WpView
    Reads 32,896
  • WpVote
    Votes 4,823
  • WpPart
    Parts 43
نام فیک: برای دوست داشتن هیچ وقت دیر نیست «It is never too late to love» ژانر: امگاورس، اسمات ، هیستوری ،دراما نویسنده : هنرمند کاپل : لان وانگجی و ویینگ ، وانگشیان نسخه امگاورس آنتمید #Untamed نویسنده فیکشن ییژان «#𝒔𝒆𝒙𝒚_𝒍𝒊𝒕𝒕𝒍𝒆_𝒃𝒖𝒏𝒏𝒚» «کامل شده» ««+ غذا خوردی؟ - خوردم واقعیتش این بود که وانگجی نمیدانست چگونه سر صحبت را با او باز کند و فقط میخاست با او حرف بزند! ویینگ نیم نگاهی به وانگجی انداخت کمی در خودش جمع شد پاهایش را به هم نزدیک تر کرد نگاه ترسیده اش را به زمین دوخت. وانگجی خجالت زده دستش را به سمت چونه ویینگ برد و صورتش را به سمت خودش نزدیک کرد همزمان خودش نیز جلو تر آمد تا لبان سرخ اورا برای بار دیگر بچشد . لبهایش را به لب های او رساند و بوسه صدا داری ازشان گرفت . ویینگ چشمانس را محکم روی هم فشار داد گونه هایش داغ شده بود ، عرق سرد از پشت گردنش می ریخت ، قلب کوچکش دیووانه وار میتپید . وانگجی دستش را پشت گردن او برد و صورتش را نزدیک تر کرد و مک محکمی از لب پایینش گرفت . برای چند لحظه سرش را عقب برد تا چهره خجالت زده اش را ببیند . گونه های سرخ و لبای ورم کرده اش شهوت درونش را شلعه ور تر کرد این بار کمی خشن تر شود ....»»