lbluesfoxl
- Reads 5,636
- Votes 1,312
- Parts 11
_Sᴇʜᴜɴ ____ ׂׂૢ་༘࿐
سهون بعد از ده سال عشق اولش رو میبینه... در حالی که توی قلبش احساسات تازهای جوونه زده.
╰┈➤ ✎
+همه میگن اولین عشق اونیه که هیچ وقت از یادت نمیره. من لو رو فراموش نکردم. اون ... اون اولین عشق، اولین بوسه، اولین رابطه، اولین امید من بود...
جونگین شبیه یه لیوان شیشهای زیر چرخهای یه ماشین پودر میشد. چقدر اولین بودنهای لوهان دردناک بود وقتی قرار بود اینبار بشه آخرین. به همهی چیزهایی که برای سهون به دست میآورد فکر کرد و به اینکه همچنان برای اون مرد یه هیچ باقی مونده. دلش میخواست جلو بره. سهون رو ببوسه. محکم... به لبهای باریکش مک بزنه و اسم لوهان رو از روی شکافهای باریک لبهاش بیرون بکشه و بعد کنار تختش تف کنه. سهون... لعنت به سهون.