Select All
  • Oneshot Stories-
    734 113 4

    یه چند تا سری وانشات سد اند و اگر شد هپی اند . 𝙲𝚘𝚞𝚙𝚕𝚎: kookMin 𝙶𝚎𝚗𝚛𝚎: Romance, 𝙱𝚢: gloris

  • ⌞ 𝙏𝙖𝙣𝙜𝙚𝙧𝙞𝙣𝙚 𝙁𝙖𝙞𝙧𝙮 ⌝
    4.4K 990 15

    بوی نم بارون و عطر نارنگی، تند تر تپیدن قلبم و بال شکسته اون موجود کوچک، تنها چیزی که هیچوقت از یادم نمیره. --- 🔸داستان و ادیت متعلق به من نیست و من تنها کار ترجمه رو به انجام می رسونم. این داستان متعلق به Affordance_ARMY@ هست و می تونید کار های ایشون رو داخل توییتر دنبال کنید! ^^🔸

  • Silent words [Vkook Oneshot]
    3K 438 2

    💙کلمات خاموش💙 -ورژن ویکوک- از همون موقعی که رویای پرواز داشت باید میفهمیدم باید حدس میزدم که سقوط...از پرپر زدن نشئات میگیره بال هاش رو گرفتم و گذاشتم بپره پروازش رو نه!...اما سقوطش رو دیدم کلمات میتونن قاتل باشن مخصوصا وقتی گفته نشن به اندازه ی دو ضربان قلب، یعنی کمتر از یک ثانیه زمان لازم بود تا اونو نجات بدم فقط...

    Completed  
  • Suicide Notes
    256K 36.4K 37

    مجموعه اى از يادداشت هاى خودكشى.

  • Van Gogh was his god! • [Completed]
    83.4K 14.6K 45

    •Name: Van Gogh was his god! •Couple: Vkook •Sub couple: Hopemin •Writer: Amara •Genre: Romance, Angst, smut •Channel: @papacita01 ~•Teaser: _چرا هیچ وقت از ته دلت نمیخندی؟ از اون لبخند‌هایی که به چشمات میرسن و برق خوشحالی رو توشون روشن میکنن! سرش رو تکون داد و از پنجره به زمستونی که سفره‌ی سفیدی و غم‌هاش رو روی سر شه...

    Completed  
  • City Of Dead [Vkook AU]
    141K 23.9K 13

    "اون نيمه تاريكمو ديد و بهم گفت سياه رنگ مورد علاقشه"

    Completed