johnlock
2 stories
it supposed to be an outing!!! by 0Aurelianus0
0Aurelianus0
  • WpView
    Reads 11,112
  • WpVote
    Votes 1,655
  • WpPart
    Parts 12
شرلوک و جان، به پیشنهاد یا شایدم اجبار شرلوک، به یک سفر تفریحی روی دریا میرن. "که جان یکم استراحت و تفریح کنه..." مشکل اینجاست که شرلوک هیچوقت اهمیت نمیده. و مخصوصا هیچوقت خودشو گرفتار شرایط کسالت آوری مثل تفریح به سبک مردم عادی وسط دریا نمیکنه. اونم وسط دریا!! "یه جای کار میلنگه" جان با خودش فکر میکنه. یه فف جانلوک b: فقط برای سرگرمی نوشته بودم ولی دارم پابلیشش میکنم ://// پسسسس... اگ مسخره بود یا غلط املایی یا هر اشکالی داشت یا اگه برای جاییش ایده‌ی بهتری دارید یا حتی برای ادامه‌ش حتما بگید^-^ انشالله که لذت میبرید :') (اسمات نداره) (من تا حالا تو کروز نبودم و مطلب بدرد بخوری هم نتونستم درموردش پیدا کنم، اگه اشکالی پیدا کردید حتما بگید)
A Thousand Apologies by theSherl
theSherl
  • WpView
    Reads 6,077
  • WpVote
    Votes 841
  • WpPart
    Parts 12
- چند روز دیگه میشه دو هفته‌ که با هم زندگی میکنیم. شروع به حل پرونده کردیم. من راجع به پرونده ها مینویسم. مشکل پام برطرف شده و خانم هادسون وقتایی که تو نیستی بهم میگه حال تو هم بهتر شده! و من شنیدم وقتی لوکاس گفت که تو قبلا با مرد ها قرار میزاشتی. فکر میکنی شانس اینو داشته باشم که بیشتر بشناسمت؟ نه به عنوان یه هم‌خونه... به عنوان یه... یه قرار. شرلوک در جواب فقط تونست به چشمهای جان نگاه کنه و فکر کنه اگه زندگی رنگ داشت، رنگ چشمهای اون بود.