زندگی هر کسی فراز و نشیب های خاص خودشو داره، ولی برخورد ما با اون مشکلات شخصیت واقعی مارو میسازه. اینکه کی بالاخره تصمیم بگیریم زخمامونو درمان کنیم و مسئولیت زندگیمونو به عهده بگیریم، به خودمون بستگی داره. اما فرشته ی نجاتمون همیشه مراقبه تا راه نجاتمونو جلوی پامون بذاره... این کادوی تولد من به مهشید عه. یکی از بهترین دوستای مجازیم که حالا با دیدنش از نزدیک، تبدیل شده به بهترین دوست واقعی ام. قرار بود فقط یه وانشات یا فوقش چند شاتی باشه. اما از لحظه ای که جه‌هیون و ته‌یونگِ داستان جون گرفتن، بهم گفتن که داستان بیشتری برای تعریف کردن دارن و بعنوان خالق دنیاشون، دادن این فرصت کمترین کاری بود که میتونستم براشون بکنم. "نمیدونم کار کدوم فرشته بود که مهر منو به دل تو انداخت. شاید فرشته نگهبانم بود. میخواست منو نجات بده و پای تورو به زندگیم کشوند"

"ᴜs ʙᴇɪɴɢ ᴛᴏɢᴇᴛʜᴇʀ ɪs ᴛʜᴇ ᴡᴏʀsᴛ ᴅᴇᴄɪsɪᴏɴ ᴡᴇ ᴄᴏᴜʟᴅ ᴘᴏssɪʙʟʏ ᴍᴀᴋᴇ. ʙᴜᴛ, ɪ ᴛʜɪɴᴋ ɪᴛ's ɪᴍᴘᴏssɪʙʟᴇ ғᴏʀ ᴍᴇ ᴛᴏ ʟɪᴠᴇ ᴡɪᴛʜᴏᴜᴛ ʏᴏᴜ ɴᴏᴡ." T̲hey live in a world where there are two separate society that despise one another. Both share the feeling of hate but secretly need each other to satisfy their needs. J̲aehyun was the complete opposite to Chaeyoung. He is what you call a Demon. She is what you call a Goddess. They met during her distress. Even though he knows having her around is a bad idea but, he couldn't seem to let her go. --- [Nct x Blackpink Fanfic] [NCT JAEHYUN x BLACKPINK ROSÉ] 2019 | ©softy4u2k ---

Ft. NCT's Lee Jeno There were two rules: 1. Never wander the dark streets alone at night. 2. If you see a person wearing a black leather jacket with a golden phoenix on the back, you better turn around and run, and don't even think about looking back. There was a reason why these rules were in place, and it was because of him. "Let the fire burn to ash and let the phoenix rise." Book 2 in The Phoenixes Series COMPLETED