Kookv
27 stories
COLD FIRE║KOOKV-YOONMIN by sufiland
sufiland
  • WpView
    Reads 2,541
  • WpVote
    Votes 515
  • WpPart
    Parts 10
«فقط کافیه یه دفعه‌ی دیگه من رو اینطوری صدا بزنی تا سگ بشم و یه کار دست جفتمون بدم...» ❈نام‌اثر: |آتـــش‌سرد| ❈کاپل: کوکویـ / یونمین ❈ژانر: اندکی‌انگست / عاشقانه‌ / رابطه‌ی قراردادی / اسمات / پایان‌خوش ❈وضعیت: [یک‌ یا دو روز در هفته]-͟͟͞͞𖣘 •این داستان تنها درجهت سرگرمی نوشته شده و هیچ ارتباطی با زندگی شخصی افراد ندارد پس لطفا جوگیر و تعصبی نباشید. •تمام حقوق این کتاب متعلق به نویسنده می‌باشد لطفا از انتشار آن در سایر پلتفرم‌ها و ایده‌ برداری از محتوا خودداری فرمایید.
𝗧𝗼𝗰𝗸𝗮 | 𝐊𝐨𝐨𝐤𝐯 by ituhide
ituhide
  • WpView
    Reads 8,136
  • WpVote
    Votes 1,504
  • WpPart
    Parts 8
"- برای همین... به خودش که اومد پخش زمین شده بود. اگه با دستاش جلوی ضربه رو نمی گرفت، احتمالا سرش می شکست و در حالی که هنوز روی زمین بود، با دهانی باز اطراف رو نگاه کرد تا ببینه کار کی بوده. چان در حال خندیدن با دوستاش بود و سخت نبود که حدس زد کار کی بوده، ولی توی همون لحظه نگاه تهیونگ به شخصی که دو متر اون طرف تر ایستاده بود افتاد. جئون جونگ کوک به چان خیره بود و... عجیب به نظر می رسید. به عنوان آدمی که خودش توی اذیت کردن و حتی تلاش برای کشتن تهیونگ کم نذاشته بود، خیلی عجیب بهش نگاه می کرد. و بعد نگاهش برای لحظه ای به نگاه تهیونگ گره خورد. - نچ. فقط همینو گفت. اوه خدا. می خواست بکشتش. اون دیوونه لعنتی می خواد بکشتش. و بعد... همه چیز خیلی سریع اتفاق افتاد." 𝐂𝐨𝐮𝐩𝐥𝐞: 𝐊𝐎𝐎𝐊𝐕 𝐆𝐞𝐧𝐫𝐞: 𝐑𝐨𝐦𝐚𝐧𝐜𝐞, 𝐀𝐜𝐭𝐢𝐨𝐧, 𝐒𝐦𝐮𝐭 𝑾𝒓𝒊𝒕𝒆𝒓: 𝑰𝒕𝒖 𝑯𝒊𝒅𝒆 🚫[DO NOT COPY THIS WORK]🚫
𝐃𝐄𝐋𝐈𝐁𝐀𝐋 by Dr_Runin
Dr_Runin
  • WpView
    Reads 170,461
  • WpVote
    Votes 25,355
  • WpPart
    Parts 63
لب‌های خیس مرد بوسه‌ی آرومی روی گردنش نشوند و باعث شد تمامِ سیستم‌ عصبی بدنش مختل بشه. چنگی به دست‌های چفت شده دور کمرش زد و سعی کرد خودش رو آزاد کنه که با‌ صدای آلفا از حرکت ایستاد. _تقلا نکن جونور، تا وقتی من نخوام نمی‌تونی از دستم خلاص بشی. . . . خلاصه: آدمی را دلیبال صدا میزنند که نه توان تحمل دوریش را دارند و نه توان نزدیکی بیش از حد به او را. ستاره‌ی مشهور و به نام قرن بیست و یکم، کیم ساموئل، امگایی با چشمهای آبی و موهای طلایی رنگ، اونقدر زیبا و پرستیدنی بود که می‌تونست هر انسانی رو فارغ از جنسیت ثانویه مجذوب خودش کنه! اما ماجرا زمانی شروع به ترسناک شدن کرد، که توسط معشوقِ سابقش تهدید به مرگ شد. سزار، آلفایی زخم خورده که برای گرفتن انتقام خانواده‌اش برگشته، چی میشه اگر تهیونگ برای نجات شهرت و اعتبارش دست به دامن این مرد بشه؟! تقابل بازیگر مشهور هالیوود و مافیای شهر هیوستون، هیچ‌وقت قرار نبود آخر و عاقبت خوبی داشته باشه.
𝐒𝐜𝐚𝐫𝐬ᴷᵒᵒᵏⱽ by OfManySouls
OfManySouls
  • WpView
    Reads 7,686
  • WpVote
    Votes 1,055
  • WpPart
    Parts 7
"می‌ترسم دلتنگت بشم تهیونگ... و عشق، تنها بهایی‌ـه که نمی‌تونم بپردازم."
Appa (KookV) by NyxJeon97
NyxJeon97
  • WpView
    Reads 167,024
  • WpVote
    Votes 16,770
  • WpPart
    Parts 21
تهیونگ از نوزده سالگی مسئولیت بزرگ کردن یک پسر بچه‌ی مبتلا به سندرم کلوور بوسی رو قبول کرد و هیچ ایده‌ای نداشت که چندین سال بعد، قراره به درخواستِ ازدواجِ همون پسر، جواب مثبت بده. انگست/رومنس/ اسمات. این بوک محارم نیست و لطفا تا قبل از کامل خوندن داستان، قضاوت نکنید. ~ تمام شده.
Elysian | KOOKV by DejavuRaven
DejavuRaven
  • WpView
    Reads 15,623
  • WpVote
    Votes 1,421
  • WpPart
    Parts 13
៸៸ اِلیژیا ៸៸ ៹ ژانر: مافیایی، جنایی، رمانتیک، اسمات ៹ کاپل:کوکوی ៹ خلاصه: مدیرِ بزرگ‌ترین کمپانیِ داروسازی در سئول، جئون جونگ‌کوک؛ مردی سرد و خالی از احساس، که به‌تازگی طیِ وصیت‌نامه‌ی پدر مرحومش فهمیده که آزمایشگاه‌های کمپانیش به‌ساختِ جدیدترین موادهای مخدر مشغولن و اون گادفادرِ مشهورترین باندِ مافیاییِ سئول شده، پاش ناخواسته به گی‌باری باز می‌شه و شیفته‌ی حرکاتِ اغواگرِ استریپرِ مو مشکی، مأموریتش رو به‌دستِ فراموشی می‌سپره؛ غافل از اینکه نگاهِ اون استریپر، از مدت‌ها قبل روی جئون بوده. ៹ برشی از داستان: - حدس میزدم کینک‌های خاصِ خودت رو داشته باشی؛ اما فکرشم نمی‌کردم که به تماشای تریسامِ بقیه علاقه‌مند باشی! آه شت! پس وقتی توی تختتم، یه مزاحم داریم. + من عادت به تقسیمِ اموالم با بقیه ندارم کیم. اگر قرار باشه ردِ مالکیتم رو روی پوستِ بلورینت بکارم، جوری انجامش می‌دم که وقتی اون حرومزاده‌ها نگاهشون رو به تنت می‌دوزن، چشم‌هاشون به‌جای تحسین با وحشت پر بشه.
Born of Evil by intheforest1
intheforest1
  • WpView
    Reads 1,639
  • WpVote
    Votes 132
  • WpPart
    Parts 5
[ساید استوری از فیکشنِ Evil Prevails] «راحت بخواب، کاپیتان جئون جونگکوکِ وفادار.» آلفا نیشخندی زد و نوک زبونش رو روی لبش کشید. «راحت بخواب. همه‌چی رو بسپار به من.» 「Born of Evil」 • Genre: War, Violence, Omegaverse, Gore, Angst. ・Couple﹕Kookv (Mirai focused) • Author﹕Mark Mrakovich • Translator﹕ Echo
Evil Prevails [KookV] by Webtoon_Vkook
Webtoon_Vkook
  • WpView
    Reads 98,590
  • WpVote
    Votes 8,860
  • WpPart
    Parts 40
•کامل شده• پاینده‌ باد آینده‌ی زیبای‌ ما‌؛ بال‌هاتون‌ رو باز کنید و اوج بگیرید‌. به نام آینده، به نام میرای. •OTP↝ Kookv, Sope, Namjin •Author↝ Mark Mrakovich •Translators↝ kik, Echo •Genre↝ War, Omegaverse, Gore, Angst, Romance, Smut.
Love in nyc by camomile_13
camomile_13
  • WpView
    Reads 154,800
  • WpVote
    Votes 17,565
  • WpPart
    Parts 31
خلاصه : تهیونگ امگایی که برای کارشناسی بورسیه دانشگاه هنر نیویورک رو می‌گیره و با هوسوک و رزیتا و جونگکوک همخونه میشه ... البته که زندگی در کنار جونگکوک براش بدون دغدغه نخواهد بود چون هردو دچار عشقی میشن که ازش فرارین .... بخشی از داستان : دیگه نمی‌تونست جلوی احساساتش رو بگیره! انگار تک تک سلول‌های وجودش، از بی‌رحمی اون فرشته‌ی شکلاتی به درد اومده بود. چشمای قرمز و اشک‌آلودش رو به موجودی که، هر پلک زدنش قلبش رو زیر و رو می‌کرد، دوخت. با دیدن چشمان اشکی تنها عشق زندگیش، حالش ویرون تر شد. دستای لرزونش رو به صورتش کشید تا شاید آروم بشه. با صدای گرفته و بمش گفت: -من نمی‌دونم تو از من، توی تصوراتت چه هیولایی ساختی شکلات؛ اما من بدون تو خوب بودم. بی‌قراریش بیشتر شد و فریاد کشید: -من بدون عشق تو بهتر از این ها بودم. تو منو عاشق خودت کردی و باید مسئولیتش رو قبول کنی...! ____________ کاپل اصلی :کوکوی کاپل های فرعی :هوسوک_رزیتا/نامجین / سیکرت کاپل ژانر: امگاورس، کمدی، عاشقانه، درام داستان بیشتر محوره کوکوی میچرخه و برای کاپل دیگه ای این فیک رو شروع نکنید #kookv#کوکوی#bts
Vɪᴏʟᴀᵏᵒᵒᵏᵛ by AfraBehfar
AfraBehfar
  • WpView
    Reads 11,618
  • WpVote
    Votes 2,334
  • WpPart
    Parts 14
توصیف زندگی توی دنیای ویولا، سه کلمه بود: خاکستر، برف، خون - داری برای مجازاتت بهم ایده میدی؟ جونگکوک فشارش رو از روی کتف های پسر کم کرد: - اونقدر ازت عصبانیم که نمیدونم باهات چیکار کنم ویولا. هیچ کس حتی نمیدونست تو چجوری از قصر رفتی. بار ها آدم فرستادم دنبالت ولی تو یاد گرفتی به اسم آدم های دیگه رستوران بزنی.. نه؟ نمیخواستی من رو ببینی. کم کم قلب تهیونگ داشت پر از غصه میشد. اشک به گوشه چشمش اومد و با پلک زدن هم برنگشت سرجاش. لبش لرزید: - اینطور نیست! * * * - سیب دوست داری ویولا؟ - سیبی که تو برام بچینی، شاهزاده. ژانر: کوکوی🥂تاریخیِ اروپایی🏰 عاشقانه🌨 انگست🌼ماجراجویی⚔️ Start: 10.10.1403 End: ?