توصيه هايى براى يك انسان.

به کثیف ترین مقدس،یعنی عشق...قسم میخورم که دوستش دارم. اندازه ی تمام قطرات اشکی که مسبب رها شدنش بود،دوستش دارم. اندازه ی تمام ترک های روی قلبم دوستش دارم. اندازه ی تمام التماس هایی که برای دوست داشته شدن به خرج دادم؛ دوستش دارم. نه مرد...منو سرزنش نکن،این دست من نیست. تا به خودم اومدم دیدم که تنها کسی که دوستم داره هیچکسه... پس منم عاشق هیچکسم شدم.

ل-هی آسیایی ز-ولم کن ! ل-انقد ازم فرار نکن !

Highest ranking : #1 in fanfiction -خدای من... تو بلدی خفه شی? -باور کن نه!

(completed) يه دنياي جديد با قانون هاي جديد...

هری ناشنواست و لویی مترجمش میشه all credits to @strongxlarry i just translated the story

لیامی که کل زندگیش تو یه خواننده ی معروف و دوست داشتنی به اسم زین مالیک خلاصه شده و حالا قراره یه سفر چند ماهه رو باهاش تجربه کنه... کاور:deborah_me@ [وضعیت:کامل شده!] 1 #ziam 1 #zaynmalik

Callie is a normal college freshman, perfectly content with being a nobody to the rest of the world. Billie is an international superstar, growing tired of the baggage that comes with being famous. When the two meet and Billie realizes Callie has no idea who she is, she decides not to tell her anything about her fame, feeling normal for the first time in a while. As their friendship blossoms, Billie finds herself growing curious, while Callie finds herself catching feelings.

- I think a piece of the moon that is not in the sky in your hair. - فکر میکنم تیکه ای از ماه که تو آسمون نیست توی موهای توعه لویی. ---------------------------------------- 1660 - London Sad End Complete بر اساس یک سلسله ی واقعی Vampair-Historical Larry-Ziam به قلم : sami

[ Completed ] من مرده بودم..... اما تو منو زنده کردی که خودت بکشیم.....