چجوری میتونی عاشق کسی باشی که تورو نمیشناسه؟

"هیچ چیز دردناک تر از زندگی کردن با خاطرات نیست ایزابلای عزیزم" -لارا

• English • half/closer - Hilary and Khloe ❝ Everything you've ever wanted is on the other side of your own fear, under the sea of your limitation and behind the zone of your comfort. All you need is to obliterate the invisible streak with courage. ❞ Hilary Damien goes with the flow. Although she already has everything---popularity, friends, beauty, and wits, a tragic loss from the past contributed issues to go against her heart's desire. And she doesn't have the bravery to fight for what she truly needs. Khloe Summer goes against the flow. Although she has all the nerve to get what her heart's ambition- --a high-paying career, a modernized treehouse, an imperfection and error from the past concealed the truth about herself. And she fears that they will influence the momentum of her determination. However, because of art, they happened to be in the same flow. As they collide, will they be able to find strength from each other? Or meeting halfway and getting closer is going to be a heartbreak? ... *some events are related to Raindrops and Kiss & Tease series so it's going to be more convenient to read them first* »This is an LGBT-themed story. Read at your own risk«

این داستان روایت زندگی دوتا دختر جوونه که بعد مدتها دوستی مجازی قراره برای دانشگاه باهم زندگی کنن ایرا و ایریس دوتا لزبینن که باهم توی فضای مجازی اشنا میشن و تصمیم میگیرن رویاها و ارزوهایی که برای باهم بودن دارن به حقیقت تبدیل کنن هیچ زندگی به خوبی خوشی پیش نمیره و داستانای بچگیمون که اخرش همیشه میگفتن((به خوبی خوشی با یکدیگر زندگی کردن)) کاملن دروغ و رویای بچگانست. خوشبختی واقعی ینی از مشکلات و سختیای زندگیت با کسی عبور کنی که حاضری چندین برابر این سختیارو بخاطرش تحمل کنی😄 امیدوارم خوشتون بیاد💜☂️...

🔞لیرابلو اسم دختر بایسکشوالیِ که با اومدن مدی، دختر تازه وارد همه شیطنت و خوش گذرونیاش محو مدی میشه و مدی هم بعد چند باری بحث و جدل کم کم از لی خوشش میاد ❌برای خوندن فصل دوم به بوک ها مراجعه کنید❌

لیرابلو دانشجو شده، تفریح های نه چندان سالمش دوباره بهش برگشتند و دوری از دوست دخترش هم تلخی بیشتری رو بهش اجبار میکنه، ولی اونا بزودی دیدار خواهند کرد و لی به روش خودش قراره دلتنگیش رو به دختر کوچولوش نشون بده!... اولین آپ در تاریخ 30march .tue انجام شده آپ بعدی: 100 ووت شدن بوک هرچیبیشتر روی فصل اول نظر بدید اینو بیشتر میریم جلو;)

This is not mine this came from DeviantArt it was made by Hootsweets I hope you enjoy!

شاید همه چیز تغییر میکرد اگه نمیبوسیدمت ، اگه داخل چشمات غرق نمیشدم تو من رو دیوانه کردی ، دیوانه یِ کلاه دوزهِ تو!

دستای تام نقطه به نقطه بدنمو لمس میکرد، نگاهی به لباسام که پایین تخت افتاده بودن انداختم و چشمام اشکی شدن،دستاشو گرفتم و گفتم: بس کن، من لزبینم!

Fresh out of law school, Sutton is eager to climb the ladder at her new job. But on her first day of work, she comes face to face with an unexpected colleague--her ex-best friend and first love, Ada. Forced to work together, Sutton and Ada must untangle the complicated feelings they've always had for each other--feelings that may lead them back to friendship, or even to something more.