می‌خونم، در آینده.
73 stories
the pianist (sope)  by books_thoughts_herbs
books_thoughts_herbs
  • WpView
    Reads 107
  • WpVote
    Votes 24
  • WpPart
    Parts 1
'The pianist' 'پیانیست' "همیشه مردم ازم میپرسن چرا از چاقو یا اسلحه یا یه همچین چیزایی استفاده نمیکنم. باید بگم به عنوان یه پیانیست، انگشتام به سردی کلاویه ها عادت کرده‌. میدونید، حرارت بدن انسان ها خیلی بالاست. خیلی! وقتی با دستام گردنشو فشار میدم، خیلی داغه! ولی باید سرد بشن! باید مثل کلاویه های پیانو یخ بزنن! مرگ؛ یک ملودیه که باید به درستی نواخته بشه. کوچیک ترین اشتباه کل ریتم رو به هم میزنه و باید توش کاملا حرفه‌ای عمل کرد. حالا چه کسی بهتر از من، مین یونگی، بزرگ ترین پیانیست قرن!" ژانر: ترسناک-جنایی، زندگی روزانه کاپل: سپ، اشاره های کوچیک به یونمین, با احتمال وجود نامجین آهنگ پیشنهادی: black swan-bts
The Humans by kindakaa
kindakaa
  • WpView
    Reads 171,294
  • WpVote
    Votes 24,201
  • WpPart
    Parts 106
توصيه هايى براى يك انسان.
 the truth untold ×namjin× by blue_little_bear
blue_little_bear
  • WpView
    Reads 3,507
  • WpVote
    Votes 556
  • WpPart
    Parts 12
من حرف نمیزنم! می نویسم! احساساتم، حرفام، غم ها و شادی هام، همگی به شکل کلماتی درمیان که هیچوقت قرار نیست به گوش کسی برسند. هروقت به من نگاه میکنید در حال نوشتم! از برقراری ارتباط با آدم ها خوشم نمیاد. دوست دارم بشنوم بدون اینکه حرف بزنم. شاید فکر میکنید آدم جالبی هستم، اما باور کنید حتی اگر شما در این مدرسه باشید باز هم مرا نمی بینید! ^^^^^ کاپل: نامجین، ویمین ژانر: مدرسه ای، رومنس، قسمتی از زندگی
vampires shift  by Q_loco
Q_loco
  • WpView
    Reads 48,761
  • WpVote
    Votes 8,068
  • WpPart
    Parts 46
جونگکوک برای یه ماموریت به یه شهر مرموز میره و تازه میفهمه حرفایی که درمورد اونجا شنیده شایعه نیست خلاصه*~~~ -خودتو با اینکه تهیونگ عاشقته گول نزن -احساس گناه چیز بدیه -عشق؟ توی لغت نامه کیم تهیونگ تعریف نشده. -مامانتو خیلی دوس داشتی مگه نه؟ #vkook #horror #romance
「𝐓𝐇𝐄 𝐓𝐈𝐌𝐄: 𝐑𝐞𝐩𝐞𝐚𝐭𝐢𝐧𝐠 𝐘𝐨𝐮 𝗜𝗜 𝐕𝐤𝐨𝐨𝐤」 by __Nili__
__Nili__
  • WpView
    Reads 5,630
  • WpVote
    Votes 989
  • WpPart
    Parts 7
「 زمآن: تکرارِ تو 」 「 فصل آخر 」 ᯈ𝐀𝐛𝐨𝐮𝐭 𝐓𝐇𝐄 𝐓𝐈𝐌𝐄 𝐬𝐞𝐚𝐬𝐨𝐧 𝐭𝐡𝐫𝐞𝐞: بین ما طولانی ترین فاصله زمان بود! جونگکوک؛ بهم بگو حرف زدن بهتره یا مرگ؟ ᯈ𝐂𝐨𝐮𝐩𝐥𝐞: 𝐕𝐤𝐨𝐨𝐤 ᯈ𝐆𝐞𝐧𝐫𝐞: 𝐅𝐚𝐧𝐭𝐚𝐬𝐲, 𝐑𝐨𝐦𝐚𝐧𝐜𝐞, 𝐀𝐧𝐠𝐬𝐭, 𝐌𝐲𝐬𝐭𝐫𝐲, 𝐒𝐦𝐮𝐭 𝐀𝐧𝐝 𝐎𝐜𝐜𝐮𝐥𝐭 ᯈ𝐀𝐮𝐭𝐡𝐨𝐫⇛𝐍𝐢𝐋𝐢
𝙳𝚒𝚊𝚛𝚢📕[𝚢𝚘𝚘𝚗𝚖𝚒𝚗] by ASTERIA_MD
ASTERIA_MD
  • WpView
    Reads 37,440
  • WpVote
    Votes 6,419
  • WpPart
    Parts 96
[Completed] جیمین یه دفتر‌خاطرات پیدا میکنه و... "وقتی که به تو فکر میکنم تمام نگرانی‌هام ناپدید میشن.تمام چیزی که احساس میکنم،بهاره." •~•~• "طوری که به اون نگاه میکنی،نمیشه به منم نگاه کنی؟طوری که لمسش میکنی،نمیشه منم لمس کنی؟ آغوشت،بوسه‌هات و زمزمه های شیرینت؛نمیشه منم اونا رو داشته باشم؟" •~•~• "عشق ترسناکه.وقتی که عاشق بشی،رها شدن ازش سخته.تو به پایین و پایین‌تر رفتن توی این پوچی ادامه میدی.کسی که بتونه ازش بیرون بیاد،نجات پیدا میکنه.بقیه در توهماتشون زجر میکشن." [Translated Version] ~Couple:minyoon/yoonmin ~Genre:romance,angst,short chapter ~Author: @Eulissah
𝐒𝐰𝐞𝐞𝐭 𝐚𝐬 𝐇𝐨𝐧𝐞𝐲 ꞋꞌꞋ by nikokyl
nikokyl
  • WpView
    Reads 42,289
  • WpVote
    Votes 6,678
  • WpPart
    Parts 14
𝖥𝗂𝖼 𝗇𝖺𝗆𝖾: 𝖲𝗐𝖾𝖾𝗍 𝖺𝗌 𝖧𝗈𝗇𝖾𝗒 𝖢𝗈𝗎𝗉𝗅𝖾: 𝖪𝗈𝗈𝗄𝗆𝗂𝗇 𝖦𝖾𝗇𝗋𝖾: 𝖱𝗈𝗆𝖺𝗇𝖼𝖾 - 𝖥𝗅𝗎𝖿𝖿 - 𝖲𝗆𝗎𝗍 ·  ·  ─────── ·  · ⟨ 𝐂𝐨𝐦𝐩𝐥𝐞𝐭𝐞𝐝 ⟩ پارک جیمین،دانشجویِ خجالتیِ رشته عکاسی، بهترین مدلش رو توی کافی شاپ ملاقات میکنه. چی میشه اگر عاشق مدل جذابش، جئون جونگکوک بشه؟!
white voice[completed] by chuko_ji
chuko_ji
  • WpView
    Reads 47,754
  • WpVote
    Votes 9,407
  • WpPart
    Parts 27
به آرام ترین شکلی که میشد بهم نزدیک شدی، آنقدری حرفه ای و چیره دست، که حال نمیتوانم تو را دور از خود تصور کنم. آنقدری که باور دارم مال منی،گرچه که من آنقدر بی عرضه ام که نتوانم از اموالم محافظت کنم. همانگونه که کمی پیشتر تمامت را میخواستم،مدتی که گذشت ،قلبت را،پس از آن افکارت ،قانع تر شدم و لب هایت را التماس کردم ،سپس دستهایت ،اما اکنون فقط چشمانت...صدایت... وجودت! کاپل:kookv_yoonmin ژانر:رمنس_درام_اسمات_مدرسه ای [وضعیت:کامل شده] Start: 15 June 2020
🌸I bloomed for you... by Vante191
Vante191
  • WpView
    Reads 250,748
  • WpVote
    Votes 35,360
  • WpPart
    Parts 53
🌸من برای تو شکفتم🌸 ×ترجمه شده× کاپلے: ویکوک/کوکوی ، یونمین ، نامجین ژانر: انگست ، رومنس ، هاناهاکی «با قطره اشکی که روی گونه اش چکید، نفس عمیقی کشید و دستشو باز کرد. اخرین نگاه رو به چشمای سرخ و پف کرده اش انداخت، نگاهشو به مشت باز شده اش داد. وقتی به شئ بی گناه تو دستش نگاه کرد، اشک های بیشتری روی گونه هاش راه گرفتن. این سرنوشت طبیعی اون بود. تو دست لرزون جونگکوک، یک گلبرگ لطیف صورتی بود.» *نسخه اصلی این فیک رو میتونین به همین اسم در سایت Archive of Our Own پیدا کنین^^ Highest rankings: #1 depression #1 translated #2 btsfanfic #2 kpop #1 btsV #3 fanfiction #2 angst #1 انگست #1 translation #2 gay #1 هاناهاکی
The Last Sunflower 🌻 [Vkook] Completed by sara_ac_purple
sara_ac_purple
  • WpView
    Reads 4,918
  • WpVote
    Votes 964
  • WpPart
    Parts 4
کی فکرش رو می کرد روزی دنیای کوچیک جونگ کوک انقدر بزرگ بشه که بتونه عشق رو توی خودش جا بده..؟ "همون طور که به کلمات پسر فکر می کرد، دستش رو جلو برد و کتابش رو بین دست هاش گرفت: ولی اون شکلات ها می تونن تلخ ترین لحظه هات رو هم شیرین کنن. تو دو تا شکلات داری؛ پس یکیش رو زمانی بخور که احساس تلخی کردی..." نام: آخرین آفتابگردون 🌻 The Last Sunflower 🌻 ژانر : رمنس، روزمره، انگست کاپل: ویکوک #multishot چند شاتی