📖
49 stories
Along the Seine River | Vkook | Completed  by Mamacita_01
Mamacita_01
  • WpView
    Reads 374,736
  • WpVote
    Votes 52,686
  • WpPart
    Parts 45
┊Summary: توی این بوک داستان عاشقانه یه زوج فرانسوی از دل پاریس رو میخونیم. تهیونگ و جونگکوکی که هفت ساله ازدواج کردن و دوتا دختر دوقلو دارن، اما بعد از هفت سال اختلاف ها و مشکلاتی بینشون شکل گرفته که باعث شده جونگکوک تصمیم به جدایی از همسرش بگیره...اما چه آینده ای انتظار این زوج رو میکشه؟ ┊Teaser: _ یقه‌ت زیادی بازه! _چی! زبانش را در لپش چرخاند و نگاهش را از پاها تا چشمانم بالا کشید: _ یقه‌ت عزیزم...زیادی بازه! _ جدا تهیونگ؟ حالا که میبینی دیگه عصبی نیستم شروع میکنی به گیر دادن؟ او نیز اخمی کرد و با بردن دستهایش به جیب شلوار سفید رنگش، با لحنی جدی تر گفت: _ میدونی که دوست ندارم توی یه فضای خیلی عمومی و شلوغ مردم نگات کنن. متعجب خندیدم و سرم را به تاسف تکان دادم، لبم را به دندان گرفتم و در حالی که دکمه‌های پیراهنم را میبستم پاسخ دادم: _ تلافیشو سرت در میارم آقای کیم. _ تلاشتو میکنی آقای کیم. پیج نویسنده: @sylvie_fic Couple: Vkook Sub Couple: Seongsang (Ateez), Hopemin Genre: dram, Romance, Smut, angst Writer: Sylvie Telegram: @Papacita_01
+20 more
The Inception Of Nikita | Vkook | Completed  by Mamacita_01
Mamacita_01
  • WpView
    Reads 97,494
  • WpVote
    Votes 15,974
  • WpPart
    Parts 97
┊Summary: همه چیز از جایی شروع شد که اونها برای نجات نسل خودشون از آخرالزمانی که در مسیر وقوع بود، تصمیم به ترک سیاره‌شون گرفتن...و این آغاز و پایان همه چیز بود! ┊Teaser: _ انقدر دروغ نگو آلیا...خون بینیت کم میاد. با شرارت لبخندی زد و به دیوار های سرد اتاق خیره شد: _ من و به این اسم صدا نکن کاپیتان اگرنه به فرعون خوفو میگم به جای غرق کردنت توی رود نیل، گردنت و بزنه! دوباره دستهاش رو بالا آورد و تکه ای از موهای بلندی که باز هم باز شده بودن رو به دست گرفت: _ باشه شاهزاده نیکیتا، ولی چه فرقی داره توی رود نیل غرق بشم یا گردنمو بزنن؟ قراره توی تاریخ بنویسن کیم تهیونگ به خاطر سوگلی فرعون کشته شد... پیج نویسنده: @sylvie_fic The Inception Of Nikita 🪐💙 genre: Secret Couple: Vkook Sub Couple: Hopemin Writter: Sylvie 🌱 up: Saturday Telegram: @papacita_01
+22 more
House Of Cards  by Bangtan_trans
Bangtan_trans
  • WpView
    Reads 535,936
  • WpVote
    Votes 47,023
  • WpPart
    Parts 44
جونگکوک وارث بدنام ترین امپراطوری مافیا در سرتاسر سئول تهیونگ پلیس تازه کاری که از طرف تیمش برای نابودی این امپراطوری به عنوان مامورمخفی فرستاده شده "قانون رو بلدبودی و بازی کردی، دونستن اینکه مغلوب شدی دیوانه کنندست." ♤♡◇♧ نویسنده این داستان Sugamins هست و من فقط ترجمه کردم. 🔞اخطار داستان رو حتما بخونید. VMinKook
RANDY by shopicopa
shopicopa
  • WpView
    Reads 467,281
  • WpVote
    Votes 74,393
  • WpPart
    Parts 32
[کامل شده] "رَندی" داستان آدم هایی که گذشته شون اونها رو افسار گسیخته کرده. ¬افسارگسیخته ¬ ___________________ _مطمئن باش توی اون اداره کسی رو به اندازه من پیدا نمیکنی که بخواد کل خشابش رو توی دهنت خالی کنه.... مراقب حرفات جلوی من باش عوضی، درسته مدرک قانونی برای قتل هات وجود نداره ولی خوب میدونم چه کارهای ازت بر میاد! +میدونستی ابراز خشونت هم یه نوع عشقبازیه... قبیله مایا تو آفریقا این کارو میکنن. Vkook story! ⚠️#1in bts fanfic ⚠️#1in Persian ⚠️#1in Action
961.78 °C by shopicopa
shopicopa
  • WpView
    Reads 278,768
  • WpVote
    Votes 54,820
  • WpPart
    Parts 32
فصل دوم 'Randy' همه آدم ها توی زندگیشون به خوب بودن فکر میکنن. اما فکر کردن هیچ وقت کافی نیست جئونی هیچ وقت! Made in pain! ________________ توجه ⚠️ این داستان قصد توهین به هیچ دین، شخص، مکان و... ندارد. تمامی مطالب ذکرشده تنها به این اثر تعلق داشته و وجود خارجی ندارند🚫
°• I'm HeRoiNe •° || VKOOK by tiny_devil
tiny_devil
  • WpView
    Reads 34,267
  • WpVote
    Votes 5,354
  • WpPart
    Parts 28
[𝘾𝙤𝙢𝙥𝙡𝙚𝙩𝙚𝙙] من هروئینم، همسر جئون جونگکوک اون یه کارآگاهه ولی، اون کشته شد... به دست تو، کیم تهیونگ! ◆◇◆◇◆◇◆◇◆◇◆◇◆◇◆◇◆◇◆◇◆◇◆◇◆ -ایده ات چیه باس؟ تهیونگ نفس عمیقی کشید -اگر جونگ کوک یه کارآگاه بوده و قرار بوده راجب من و آشپزخونه های من اطلاعات جمع کنه کنه؛ قطعا یکی رو می فرستاد توی خونه که اون هروئینه! پس تمام اینا نقشه بوده! هروئین الان دقیقا جاییه که باید باشه! !!کتاب شامل اسمات، مواد، فحاشی و از این قبیل موارد میباشد... !! ≫کاپل: vkook ≫نویسنده: Don_mute ≫بازگردان: tiny_devil ≫ژانر: جنایی، راز آلود، مافیایی
Choice  by BTSIR7_FF
BTSIR7_FF
  • WpView
    Reads 21,924
  • WpVote
    Votes 2,785
  • WpPart
    Parts 23
• Name: Choice • Couple: VKook • Writer: Raven • Summary: راه ها جدا و مقصد یکی بود... تو چشم‌های تک‌تک آدم‌های این خراب شده می دیدم که چندان از اینجا بودنشون ناراضی نیستن. از بین اون همه آدم من سراغ کسی رفتم که ته تحملش خاطرات یک روز بود. همه دلشون می خواد سرگرم بشن نه؟ یکی با قرقره سرش گرم می شه یکی با چرخ و فلک. من توی بازی خودم گیر کرده بودم بدون اینکه بدونم فقط مهره ی یکی دیگه‌م. این تیمارستان از اولش هم برای تیمارستان بودن زیادی فریبنده به نظر می رسید و من همیشه می دونستم خودم سرنوشتم رو بهش گره زده‌م، درست همون لحظه ای که چشم‌هام رو بستم و از یکنواخت بودن زندگیم شکایت کردم.
He was my Mona Lisa || TaeKook ~ Completed by millennium_story
millennium_story
  • WpView
    Reads 43,753
  • WpVote
    Votes 8,708
  • WpPart
    Parts 42
دستیار رافائل سانتسیوی کبیر بودن، جونگوک جوان رو چند قدم به آرتیست شدن نزدیک‌تر کرده، اون با پسر لئوناردو داوینچی معاشرت می‌کنه، و نقاشی تو خونشه، به نظر میاد همه چیز آرومه تا اینکه سر و کله‌ی یه تاجر شرقی به زندگیش باز میشه، وینسنت کیم، که مخفیانه یک قاتل هم هست، و بیش‌ از حد به جونگوک توجه نشون میده، راز واقعی لبخند ژوکوند چیه؟ تهیونگ چه ربطی به مونالیزا داره؟ ________ کاپل:تهکوک ژانر:رمنس/تاریخی نویسنده:هاول
𝐁𝐥𝐚𝐜𝐤 𝐁𝐞𝐚𝐮𝐭𝐲 [𝐕𝐤𝐨𝐨𝐤] by Aisoluna
Aisoluna
  • WpView
    Reads 308,457
  • WpVote
    Votes 38,325
  • WpPart
    Parts 52
[ completed ] |زیبایی سیاه| کاپل: ویکوک~ یونمین~ نامجین ژانر: درام | رمنس| انگست | اسمات مرد برگشت و تمام روح جانگ کوک رفت. چهره ای رو دید که تمام عمر ازش نفرت داشت. مردی رو دید که نمیخواست هیچوقت دیگه باهاش روبرو بشه. مردی رو دید که زندگیش رو نابود کرده بود. مردی که اسمش هم براش نفرت انگیز بود... کیم تهیونگ... پسردایی شرورش...
BARCODE [VKOOK/YOONMIN] by kimsevil
kimsevil
  • WpView
    Reads 237,739
  • WpVote
    Votes 33,110
  • WpPart
    Parts 53
‌๛ ғᴀɴ ғɪᴄ 「 Bᴀʀᴄᴏᴅᴇ 」 • بارکد ~ Complete • کاپلی° ویکوک - یونمین • ژانر : عاشقانه | روزمره | نقد اجتماعی | انگست ❥•↿#Sevil 💜 #بارکد -•ᴛᴇᴀѕᴇʀ~ یک نفر پشت میله های زندان/ پدری که مرده بود. یک نفر زیر دود و سیگار / خواهری که رفته بود. مرگ هم به سراغشان نمی آمد~ راهش را کج می کرد... پشت چشمی می آمد و می رفت. بارکد تیره ... پشت گردنشان~ سرنوشت نحسشان را رقم می زد، پر رنگ تر از دیروز. ایدی تلگرام: @kimsevil