ziam
95 histórias
Gamble {Z.M}.{L.S} de Pardisw_1D
Gamble {Z.M}.{L.S}
Pardisw_1D
  • Leituras 18,201
  • Votos 2,449
  • Capítulos 18
زین کُلت مشکی رنگ رو روی شقیقه ی لیام گذاشت.بغض و گریه امونش رو بریده بود. لیام هم متقابلاً با دستای لرزون سر کلت رو روی قلب زین نگه داشت و با چشای اشکی گفت لیام_بیبی من نمیتونم اینکارو بکنم...چطور میتونم...نفسم رو...بکشم آخر جملشو نالید اما زین لبخند مهربونی بهش زد و گفت زین_تو باید اینکارو بکنی...من میخوام...حتی تا جهنم هم با تو باشم لیام خودشو جلو کشید و لب های نمکی زین که به خاطر اشک هاش طعم شوری گرفته بود،رو بین لب های خشک خودش اسیر کرد.بوسه ی نرمشون،کم کم خشن و پر از حس نیاز شد،حس دلتنگی تو وجود جفتشون موج می زد. زین آروم از لیام جدا شد و چشمای تب دار و خمارش رو به آرومی باز کرد،لیام کمی جلو خم شد و صورت خیس زین رو غرق بوسه کرد زین_یک... لیام_بیا بیخیال شیم عشق زین_دو... لیام_من نمیتونم زین زین_خداحافظ عشق من...مرد دست نیافتنی من...ماشه رو با شماره سه فشار بده زین با چشمای بسته سه رو گفت و ماشه رو کشید...اما لیام دقیقه آخر کُلت و به یه سمت دیگه پرتاب کرد گفته بود توانشو نداره،اما زین گوش نمیکرد زین_نــــــــــــــــــــــــــه
Foredoom [ ziam ] de zr___2004
Foredoom [ ziam ]
zr___2004
  • Leituras 3,285
  • Votos 1,204
  • Capítulos 15
~COMPLETED~ به دنیا اومدن تو یه قصه‌‌ی نوشته شده... زندگی کردن با یه سرنوشت مقدر شده... و مردن توسط یه محکومیت از پیش تعیین شده... . . . اما اون هیچوقت نمی‌دونست در پایان راه، به شروع خودش می‌رسه... ~ZIAM~ ~Short Story~ ~High Fantasy~ ~Parallel World~
[ The Fault In Our Stars ➳ Z.M ] de oned_fanfic
[ The Fault In Our Stars ➳ Z.M ]
oned_fanfic
  • Leituras 182,017
  • Votos 28,466
  • Capítulos 53
لیام از طبقه ی پایین داشت صداش میکرد، اما زین نمیتونست نگاهش رو از ستاره های بالای سرش ، توی آسمون تیره جدا کنه .برای ساعتها بهشون خیره شده بود تا شاید بفهمه ستاره راهنماش چرا داره اشتباه میکنه؟ زین خیره شده بود تا بفهمه چرا عاشق برادرش شده! -این داستان محارم نیست- ❌-Warning: you may think it's an Incest love story but it's not. Be at ease. -COMPLETED-
• Wicked • [Z.M] de stylesmalikzarry
• Wicked • [Z.M]
stylesmalikzarry
  • Leituras 938
  • Votos 162
  • Capítulos 10
"با شوک به مردی که رو به روش وایستاده بود نگاه میکرد.. باورش نمیشد. اون..اینجا چی میکرد؟ مرد نگاهشو به سمت پسری که با شوک بهش زل زده بود برد، اسلحه رو سمتش گرفت. +سوپرایز!! -ت...تو؟ +اره من دستشو تو هوا تکون داد و پوزخند زد. -چی میگی؟ اسلحه رو بنداز پایین. میخوای منو بزنی؟ +اره میخوام تورو بزنم، نمیدونی چقدر منتظر این روز بودم. نه..نه..این نمیتونست واقعی باشه. نمیشد اون این شخص باشه.اخه...پس همه‌ی اون لحظه ها چی؟ " عشقی از جنس نفرت نفرتی از جنس درد...
~Same Old~ [ZIAM MAYNE][COMPLETED] de ziam_ir
~Same Old~ [ZIAM MAYNE][COMPLETED]
ziam_ir
  • Leituras 181,469
  • Votos 19,987
  • Capítulos 62
ليام پين ! تو هيچ وقت نميدونستي شخصيتي رو كه توي داستانت شكل دادي، روزي قراره باهاش زندگي كني!
Together  de Dia__4
Together
Dia__4
  • Leituras 1,501
  • Votos 341
  • Capítulos 32
_زندگی غیر قابل پیش بینیه ولی من قول میدم باهم از پس همه چیز بر میایم.
Killing Stalking [Ziam Mayne version] de lZaynMalikl
Killing Stalking [Ziam Mayne version]
lZaynMalikl
  • Leituras 5,105
  • Votos 776
  • Capítulos 9
لیام، یه پسر ساکت لاغر مردنی، عاشق یکی از پسرای پرطرفدار و خوش قیافه‌ی دانشگاه به اسم زین شده. یه روز، وقتی علاقه‌ی لیام به زین به اوج خودش میرسه، تصمیم می‌گیره بره تو خونه‌ی زین. ولی چیزی که اونجا دید زینی نبود که تو رویاهاش تصور می‌کرد... ⚠️SLOW UPDATING می‌تونید صبر کنید تموم شه و بعد بخونید.
Reign [L.S] [Z.M] de Annalia_fanfic
Reign [L.S] [Z.M]
Annalia_fanfic
  • Leituras 11,624
  • Votos 2,622
  • Capítulos 72
اونا انسان های متفاوتی بودن که فکر های یکسانی ذهنشون رو پر کرده بود... انتقام... تاج و تخت... زنده موندن... درون قلب هاشون آشوبی به پا شده بود که ذره‌ای به جنگ بین کشورهاشون نمی‌رسید... عشق... وابستگی... مرگ... و در نهایت باز هم انتقام. روزها نقشه می‌ریختن و شب ها، موریانه‌های درون مغزشون خواب رو از اونا می‌گرفت. اونا می‌کشتن تا کشته نشن... روی همه چیز پا می‌ذاشتن تا خودشون لگد مال نشن... اما آیا میشه عشق رو لگد کرد؟
LOSE YOU TO LOVE ME  de nothingleft_21
LOSE YOU TO LOVE ME
nothingleft_21
  • Leituras 354
  • Votos 71
  • Capítulos 2
آره لیام ، اسمش رو بزار خودخواهی اسمش رو بزار غرور اسمش رو هر چیزی که میخوای بزار ولی من نیاز داشتم تو رو از دست بدم تا خودمو دوست داشته باشم
Entertainer [Z.M] (mpreg) de Partow_kh
Entertainer [Z.M] (mpreg)
Partow_kh
  • Leituras 193,704
  • Votos 26,492
  • Capítulos 55
من عاشق شغلمم. وقتی دور میله می‌چرخم، این تویی که سرگرمم می‌کنی لیام!