TheErienne
- Reads 7,447
- Votes 499
- Parts 6
باتک تک حرفهایی که می شنیدهرلحظه بیشترازقبل ناخناشو به کف دستش میفشرد و بغضی که مدام به گلوش چنگ میزد رو پس میزد.
+من ازدواج نمیکنم.
باحس سوزش و طعم گس خونی که حس کرد، ناباور دستشو روی گونه ی راستش کشید و اشکهایی که به اجبار پشت پرده ی چشماش حبس کرده بود ،بی اختیار مسیرشونو روی گونه ی سرخش پیداکردن.
-ازدواج میکنی کیم تهیونگ؛ تو باکسی که من میگم ازدواج میکنی و قسم میخورم اگه فقط یک درصدمخالفت ببینم برای همیشه نابودش میکنم؛ بهترین راه نابودی تو، نابودی قلبته.
تهیونگ پوزخندی زد و نگاه سردش رو به صورت بی حس فردمقابلش داد. چطورمیتونست تموم زندگیشو انقدر راحت نابود کنه؟!
_توهمیشه به احساساتت باختی کیم تهیونگ و همیشه از راه قلبت کیش شدی و اینبار من برای همیشه ماتت میکنم.
●●●●●
🌱Story name: Revenge
🌊Genre:Romance, drama, mystery, smut
🌱Couple :Vkook
🌊writer :TheErienne