The Saint [COMPLETED]
- قرار بود بمیری ولی... چهارمین بوسه روی زخم گردن خونی پسرک نشست و زمزمه ی مرد کنار گوش تهیونگ شنیده شد. - ولی انقدر شیرینی که فکر میکنم نگهت میدارم. اینبار دندان ها با بیرحمی زخم های قبلی رو دریدن و همراه فریادی که بلند کردن خون رو به دهن تشنه ی خوناشام هدایت کردن، چشم های تهیونگ کم کم تار شد، دردی که احساس میکرد به...