مینی فیکشن: 𝐓𝐎𝐘 𝐁𝐎𝐘 : 𝑯𝒆𝒍𝒍 𝒐𝒇 𝒂 𝒈𝒐𝒐𝒅 𝒕𝒊𝒎𝒆 هیچوقت به کسی تعلق نداشت و نمیخواست داشته باشه.اون همیشه پیش میرفت، آدم هارو جذب میکرد،اون هارو شیفته، و عاشق خودش میکرد و بعد...مثل یه تیکه آشغال، دورشون مینداخت... «منطقش:نخ عروسک خیمه شب بازی رو پاره کن، قبل از اینکه اون نخ ها به دورت بپیچه...!» اما از وقتی مقابل اون دکتر روانشناس مغرور نشست، فقط به این فکر میکرد که چطور دهنش رو ببنده،چه با بوسه و یا چیز دیگه! 🍷• ژانر: درام، عاشقانه، اسمات، روانشناختی 🍷• کاپل: کایسو 🍷• رده سنی:+18 🍷• نویسنده: جِی جِی 🥇#kaisoo 🥇#kyungsoo

مینی فیکشن "باکره ی دردسرساز″ کیونگسو هر سال با نزدیک شدن به تولدش، آرزو میکنه کاش باکره نباشه و بلاخره فرد رویاهاش که سوار بر اسب سفیده، پیدا کنه. و بالاخره درست روز تولدش، پیک دست گلی رو بهش میده که از طرف جذاب ترین پسر دانشگاه و البته رقیبشه! اون فکر میکنه آرزوش برآورده شده و قرار نیست باکره بمیره اما... ⃟⃟⃟🪴کاپل اصلی:بکسو ⃟⃟⃟🪴ژانر:کمدی, عاشقانه

𝐀𝐔 𝐍𝐚𝐦𝐞: The Fugitive 𝐆𝐞𝐧𝐫𝐞: Comedy , Romance 𝐂𝐨𝐮𝐩𝐥𝐞: Kaisoo 𝐀𝐮𝐭𝐡𝐨𝐫: Naj خلاصه: کیم جونگین، شیرینی فروش محبوب سئول، برای عمل به وصیت پدربزرگش، به طور تصادفی با دو کیونگسو، پسر مافیای بازنشسته، روبه‌رو میشه و برای فرار از این سرنوشت ناخواسته، کاری نمی‌تونه بکنه جز پذیرفتنش! پ.ن: این داستان با اقتباس از فیلم هندی "قطارچنای" نوشته شده‌ است.

سناریوهای کوتاه از کایسو ^_^ امیدواریم لذت ببرید و با لایک و کامنتاتون کارهارو حمایت کنید.

📝وانشات : ببخشید ( پشیمونی )❣ کاپل : کایسو 💫 ژانر : عاشقانه _ انگست❤ نویسنده : DO_F 💞 ⚠️ برشی از داستان : _ گوش کن کیونگسو... اگه کای یه بازیگر و سوپر استاره، منم عکاس یه مجله معروفم. خیلی بیشتر از چیزی که فکرشو بکنی از اون آدمای به قول تو مشهور دیدم ولی زیبایی صورت تو... اوه... کلمه ای براش پیدا نمیکنم!...اوووومممم... بکر و خاصه!آره. + ممنونم ییشینگ اما مشکل اصلی اینه که کای من رو جذاب نمی بینه ! و به همین دلیل کوفتی هست که بی اهمیت به اعتراف عشق خالصانه من ، چند روز بعد عکس بوسش با اون بازیگر اروپایی تو اینترنت پخش شده!

وقتی که مرد مافیایی کیم جونگین... عاشق عکاس جوان، دو کیونگسو میشه... main writer: sun_gee translator:lil_sua ژانر:اسمات،اکشن.

𝐹𝑖𝑐𝑡𝑖𝑜𝑛: Singed Paper 𝐶𝑜𝑢𝑝𝑙𝑒: Kaisoo 𝐺𝑒𝑛𝑟𝑒: Romance, Drama 𝑊𝑟𝑖𝑡𝑒𝑟: Honey Bee 𝐷𝑒𝑠𝑐𝑟𝑖𝑝𝑡𝑖𝑜𝑛: کیونگسو هرشب التماس دوستش رو میکرد تا شاید راضیش کنه و بتونه شب جایی برای خوابیدن پیدا کنه. اما هیچ وقت فکرش رو هم نمیکرد یه اتفاق بتونه مسیر زندگیش رو انقدر تغییر بده. ▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎ کیونگسو الان دقیقا به باسن مرد مقابلش زل زده بود؟ انقدر منحرف بود؟ چشم هاش گرد شدن و از احتمالی که توی ذهنش شکل گرفت وحشت کرد: نکنه تحریک شده؟ قبل از اینکه بتونه نگاه دقیقی به پایین تنش بندازه کیونگسو به طرف جلو حرکت کرد. دستش رو جلوی دهنش گرفت تا جلوی فریاد زدن خودشو بگیره. به دست بالا رفته ی کیونگسو خیره شد و قبل از اینکه بخواد جلوشو بگیره کیونگسو کیف پولی که داخل جیب پشت شلوار مرد بود رو برداشت. اون لحظه جونگین دوتا از مهم ترین درس های زندگیش رو گرفت. 1.نگاه یه دزد با یه فرد معمولی زمین تا آسمون تفاوت داره. 2.کسی که منحرفه کیونگسو نیست. خودشه!!

کیونگسو تصمیم میگیره بالاخره برای تمیز کردن آپارتمانش که همه جاش رو گند برداشته با یه شرکت خدماتی تماس بگیره...منتظر بود تا یه خانوم میانسال تپلی و مهربون در خونه اش رو بزنه اما وقتی در رو باز کرد کیم جونگین جلوش ایستاده بود!

شاهزاده جونگین از بین اون همه رنگای تاریک به دنبال جرقه ای می گشت تا قلبش روشن کنه... main writer:minty_pixie translator:lil_sua Finished ژانر:درام،تاریخی

ONESHOT