erisjk1997
- Reads 52,061
- Votes 6,463
- Parts 11
-عمو ته تهههه من بستنی میخوامممممم
پسرک با بغض رو به مردی که کنارش ایستاده بود میگه و برای تاثیر گذاریه بیشتر دستاشو رو صورتش میذاره
+چرا گریه میکنی خبببب
کوکی دستاشو دو طرف خودش اویزون میکنه و لبهاشو به طرز کیوتی اویزون میکنه که مرد تحملش تموم میشه و لبای خواستنیه اون موجود کیوتو بین انگشتاش میگیره که چشمای پسرک گرد میشه
+بهت گفته بودم وقتی اینجوری خوردنی میشی تنبیهت میکنم؟؟!
-ت..تنبیه؟ن..نه...نگفته..ب..بودی...
+الان گفتم!
و بدون اینک فرصتی به کوکی بده اون دوتا تیکه گوشت خوش طعمو بین لباش میگیره و با تمام وجود میمکه.....
کاپل:ویکوک
ژانر:فلاف-رومنس-زندگی روزمره-اسمات