This is a fanfiction about Charlie and Babe. Anyone who has watched the Thai Bl series "Pit Babe" will know these two. The series takes place in the Omegaverse ❗️❗️❗️ 《Bl = Boyslove》 This story tells the development of their love and their relationship. From their beginnings, from ups and downs to marriage and starting their own family. This fanfiction takes place in the Omegaverse like the series!!! ¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤ IMPORTANT ❗️❗️❗️ The characters do not belong to me but to the creators of the series and the author of the novel "Pit Babe", which is the basis of the series! It's also important to say that I only adopted the characters. The rest comes from my imagination and has no parallels to the storyline of the real series "Pit Babe" Story by me BoyxBoy Start✎ 3th March 2025 End : 11th March 2025

The young Alpha Babe, better known as "Pit Babe," is the best driver on the famous X-Hunter team. And the undisputed favorite in every race. His name stands for victories, success, and control. No one was his equal. But suddenly, Charlie, a young, handsome, and talented Alpha, a mechanic assigned to Babe by management, appears. And suddenly, there was someone who was Babe's equal and constantly challenged him. And as if that weren't enough, Charlie also completely disrupts Babe's emotional world. And for the first time in his life, he has to confront a feeling he had never experienced before - love. Charlie and Babe grow closer, but Babe is afraid to give in to his feelings for Charlie. Driven by fear, he makes a fatal mistake. A mistake that causes Charlie to distance himself from Babe. An unexpected Alpha stands between Charlie and Babe. And Babe must decide: will he overcome his fear and fight for Charlie? Or does he do nothing and lose a very important person in his life? An accident. Charlie loses his memories of his love and feelings for Babe. Babe fights, but what if love isn't enough? And what if it's revealed that it wasn't an accident at all? But a terrible plan to separate Charlie and Babe? And how does Babe deal with the fact that he's actually known Charlie for years? And they're actually engaged, but he lost all memory of Charlie in a serious accident two years ago? Can Babe manage to fight for Charlie? And conquer the past? CHARLIE ♡ BABE Fanfiction 🏁• 22th April 25 🏁• ? #1 in poohpavel boy x boy DONT LIKE IT, DONT READ IT !

ɢᴇɴʀᴇ: امگاورس-فانتزی-عاشقانه-بی ال-امپرگ شنگ شائویو یه آلفاست که بالاخره یه شخص زیبا رو می‌بینه و دقیقا تایپشه. "هوا یونگ" یه امگا زیبارو به لطافت نیلوفر آبی و با عطر گل ارکیده. ولی اون فقط یه امگا ناز و بی‌خطر نیست! پشت اون ظاهر فریبنده، چیزی خطرناک‌تر از انتظار شائویو پنهانه. وقتی میل، وسوسه و تاریکی به هم گره می‌خورن، این یه بازی خطرناک بین شکار و شکارچیه. با وجود این هوس، کی در نهایت پیروز میشه؟ 𖡋 Desire ترجمه فارسی ناول مشهور ᝰ Translator : yuna 」 ࿙•────⁦♡⁩────࿙•

✧خلاصه : شنگ شائو یو تصادفا با کسی آشنا میشه که مثل یک نیلوفر سفید ، ظریف و زیبا ازون مدل نیلوفرایی که دلت میخواد بچینیش تو گلدون نگهش داری و تحسینش کنی . اما معلوم میشه که این پسر فقط یک گل کوچولوی مظلوم نیست. اون گلی کمیاب و غیرقابل پیش‌بینی با جذابیتی مرگبار ، زیبا و تاریک‌تر از حد انتظار.... ••• ✦ Persian name : هوس ✦ Chinese name : 垂涎 ✦ English name : Desire ABO ✦ Author : 弄简小号 / Nong Jian Xiaohao Total Chapters: 77 Main Chapters + 27 Extras= 104 Chapters ✦Translator : Kiana ✦Channel : @CL_Novel

+وقتی از تو جدا شدم، به خاطر پول‌پرست بودنم نبود. -می‌دونم. +اون منو دوست نداره. قبلاً باهاش به هم زدم. -می‌دونم. +تو می‌دونستی؟ نمی‌دونستم هنوز این‌قدر به من اهمیت می‌دی... -می‌دونم چون حالا من و اون با همیم. ●•"این داستانِ یه بازنده‌ی فقیره که به یه مرد بلندقد، خوش‌تیپ و پولدار تبدیل شد و دوست‌پسرِ فعلیِ عشق سابقش رو از چنگش درآورد." رمانِ ضد حمله : سریال های revenge love و Counter Attack

«من یه بیمار روانی بودم. یه پسر مریض که بیشتر از شش نوع اختلال روانی توی خودش جا داده. خطرناک ترینِ اونها، من یه اسکیزوفرنیِ سایکوپث بودم. درست مثل مادرم.» - couple : hyunlix genre : crime, mystery, psychology writer : ana -- «اگه قرار باشه باور کنم که فقط یک‌ نفر به من آسیبی نمیزنه، اون آدم تویی فلیکس.» - «پس چه فرقی بین گذشته و آینده‌‌ات وجود داره؟» «برای من؟ قبل از تو و بعد از تو» - «تو... چرا اینجایی؟» «نمیتونستم بدون تو برم.»

از زمانی که مینهو توی شکم مادرش بود، چان و مینهو بهترین دوستان هم محسوب میشدن. یه جایی میانه‌ی این راه و زندگی پر شده از همدیگه شون، چان میفهمه که عاشق مینهو شده. اما اعترافش به مینهو خیلی ناخواسته و ناگهانی و دردناک انجام میشه. باید دید آیا احساس مینهو هم نسبت به هیونگ و بهترین دوستش متقابله یا نه... •فلاکس داستان بالا و پایین شدن و سختی‌های راهیه که یک عشق، برای آروم گرفتن توی خونه‌ی امنش طی میکنه... (فلاکس /Flux/: موقعیتی است که در آن همه چیز به طور مداوم تغییر میکند به طوری که نمیتوان اتفاقات آینده را پیش بینی کرد.)

آرشیوی از نوشته های گه‌گاهی و کوچیک و بزرگ من. -27 may 2023 ; 𓈒⠀𓂃⠀⠀˖⠀𓇬⠀˖⠀⠀𓂃⠀𓈒 𝗋𝗂𝗏𝖾𝗋

یه مولتی شات غمگین و شاید کمی زیبا برای چانلیکس قشنگم، کاپلی که برام بوی درد میدن. داستان بخش اسمات داره که اگر نخونیدش کمی از مطالب داستان رو از دست میدید پس اگر علاقه ندارید یا سنتون کمه لطفا این مولتی شات رو بزارید کنار

-باید فراریش بدیم +تو حاضری بخاطر عشق همه چیزتو فدا کنی؟