Select All
  • Prince [Persian Translation]
    140K 23.2K 43

    [Completed] «اونی که استخون گونه داره میدونه ک پرنس عاشقشه؟» جایی ک هم لویی و هم هری پرنسایی هستن که سرنوشتشون اینه که با هم ازدواج کنن

    Completed  
  • MR STYLES ( l.s persain translation)
    202K 27.4K 33

    " خب پس این منشی جدیدمه ؟ " آقای استایلز پرسید و یه ابروشو داد بالا‌. "بله " منشی قبلی جواب داد. آقای استایلز اخم کرد و به لویی یه نگاهی انداخت. " من انتظار ...یکی ... نمیدونم..بهتر داشتم ؟؟" "ببخشید آقای بی ادب.من کسی ام که از این به بعد قراره برنامه هاتونو مدیریت کنم.پس بهتره مراقب زبونتون باشین"

    Completed  
  • mellow|ملایم
    83.1K 3.3K 47

    _ دوست داری سرتو بالا بیاری؟ از صدایش میفهمید که پوزخندش هر دقیقه عمیق تر میشود. یک ثانیه چشمانش را به او دوخت:" چیو میخوای ببینی؟ اینکه چقدر بهت معتاد شدم که حتی با وجود این زخما هم نمیخوام ترکت کنم؟ اینکه میخوام هر روز بهم درد بدی؟"

  • School fuckers [Z.M] [L.S]
    26.6K 4.6K 23

    صحبت نویسنده با خودش _میدونی چیه ؟ به نظرم اونا در هر صورت با هم رو به رو میشدن . +اما کلی "اگه" وجود داشت که باعث میشد هیچ وقت همو نبینن _اما همو دیدن ! پس به نظرم اگه چندین جهان موازی وجود داشته باشه ... ما داریم با داستان هامون اونو به این جهان نشون میدیم . شاید هر کدوم از ما یکی از اون جهان های موازی رو دیدیم و...

    Completed  
  • Calendar! |L.S|
    29.6K 5.9K 17

    جایی که لویی به طور یواشکی، عاشق یکی از هم کلاسی هاشه. و از روزی که اون رو برای اولین بار دیده، روز های سپری شده ی روی روزشمارش رو با خودکار سبز رنگ خط می‌زنه. ______ -دوستت دارم لو. آوای خارج شدن این سه تا کلمه از بین بوسیدنی ترین عضو صورتت، باعث میشه احساس کنم ضربان قلبم زیر سرِ تو در حال اوج گرفتنه. حتی اگه در ای...

    Completed  
  • Anxiolytic [L.S]
    169K 33.2K 78

    [Complete] "خب ببین اینجا چی داریم .. لویی تاملینسون مغرور که ادعا میکنه بهترین دانشجوی داروسازی دانشکدست در حالی که نمیتونه یه قرص ساده برای خودش تجویز کنه" "سرد درد های من دیگه با قرص خوب نمیشن هری!" "پس با چی خوب میشن؟" "با تـو"

    Completed   Mature
  • Legionnaire(L.S) [Completed]
    380K 50.6K 64

    " دوتا زندگی واسم ساختی : زندگی فوتبالی ، زندگی پر از عشق"

    Completed   Mature
  • jackpot (L.S) [Completed]
    84.4K 11K 48

    "قمار فقط یه باتلاقه. کافیه گوشه ی پات بیوفته توش تا تورو تا عمق وجودت تو خودش خفه کنه زرنگ باشی دیرتر خفه میشی... احمق باشی زودتر..."

    Completed   Mature
  • Friends [L.S]
    206K 36K 52

    [Completed] [ هرى ادوارد استايلز ، اونطورى بهش نگاه نكن شما فقط دوتا دوستيد ]

    Completed   Mature
  • Don't let it break your heart [L.S] *Completed*
    86.2K 15.7K 56

    مهم نیست چه اتفاقی برات میوفته حتی اگه سخت بود حتی اگه هرچی تلاش کردی کافی نبود حتی اگه به عمق تاریکی رسیدی نذار بکشتت نذار قلبتو بشکنه 💙💚 ___________________________ Hey guys خب من دارم این فن فیک رو در حالی شروع میکنم که اکانت شخصی خودمو توی واتپد ساختم و نه تنها بلد نیستم درست باهاش کار کنم بلکه هیچیم فالوور ن...

    Completed  
  • Our Song| L.S
    4.3K 1.2K 34

    هری با خانوادهش تازه از لندن به دانکستر اومدند و باید دو سال اخر دبیرستانش رو کنار دانش اموزای جدیدی بگذروانه که هیچی ازشون نمیدونه. تنها دوستی که توی شهر داره پری ادواردزه که از طریق اینترنت باهم اشنا شدن. لویی تمام سعیش رو میکنه که امسال هم کاپیتان تیم فوتبال مدرسه بمونه و اون رو توی کارنامه تحصیلیش برای وارد شدن به...

    Mature
  • - 𝙇𝙤𝙨𝙩 𝙇𝙞𝙛𝙚♡︎ [ Satoru x Yuuji ]
    9K 1.3K 20

    Lost Life. -"𝖳𝗁𝖾𝗋𝖾 𝗂𝗌 𝗇𝗈 𝖽𝖺𝗒 𝗈𝖿 𝗆𝗂𝗇𝖾 𝗍𝗁𝖺𝗍 𝗌𝗍𝖺𝗋𝗍𝗌 𝗐𝗂𝗍𝗁𝗈𝗎𝗍 𝗍𝗁𝗂𝗇𝗄𝗂𝗇𝗀 𝖺𝖻𝗈𝗎𝗍 𝗒𝗈𝗎" ; وقتی یوجی اشتباه بزرگی مرتکب میشه، روزی که انتظارشو نداشت خیلی زود میرسه. جدا شدنش از دنیایی که ناخواسته واردش شده بود. از دست دادن چیزایی که براش مهم ترین ها بودن. و دوباره رو به رو شدن با...

  • Dangerous love (L.S)
    2.7K 352 4

    "بکشش هز" هری با دستای لرزونش تفنگ رو سمت لویی نشونه گرفت... "منتظر چی هستی؟!" "م..من،نمیتونم..." "وات د فاک؟چرا؟!" "چون من،من...من دوسش دارم!؟"

  • Sleeping Love
    5.7K 1K 31

    *در حال ویرایش * داستان عشق یه شاهزاده و خائن:) چویا شاهزاده ای که دازای رو که قصد کشتن خودش و ولیعهد برادرش رو داشت دستگیر میکنه اما نمیدونست چرا باید درباره یه خائن کنجکاو بشه و احساساتی به اون خائن پیدا کنه؟ این احساسات باعث میشن اون جلوی اعدام دازای رو بگیره اما در عوض اونو تبدیل به یه برده کرد و خوب چی میشه اگه...

  • Deceive [Ziam Mayne Version - Completed]
    4.1K 739 7

    یه پلیس به عنوان جاسوس وارد یه شرکت می‌شه تا بتونه به رئیس مافیا نزدیک شه و سوابق جرمش رو دربیاره و بفرستتش هلفدونی. هر کدوم از اون‌ها اون یکی رو بازی می‌ده و هر دو بازیچه‌ی هم می‌شن. -I don't want to deceive you... مترجم : -Liammalik-

    Completed  
  • Fucking School[complete]
    143K 15.3K 32

    +لی من...من متاسفم _متاسفی؟؟؟زین تو میفهمی چی داری میگی...تو و اون دوتا دوست گیت زندگی منو نابود کردین...از اینجا گمشو +باشه قبوله ولی صبر کن فقط یه سوال میپرسم و اگه جوابش منفی باشه واسه همیشه میرم...تو...منو هنوز دوس داری؟؟؟ _نه +نه؟ _نه زین سرشو انداخت پایین... +باشه ولی بدون من تا اخر دنیا دوست دارم

    Completed  
  • 𝐓𝐡𝐢𝐬 𝐓𝐨𝐰𝐧 {𝐋.𝐒}
    41.6K 7.5K 48

    +تو میخوای...من ببخشمت؟ _بیشتر از هرچیزی پسر صادقانه زمزمه کرد +پس بگو. تعریف کن. بگو چرا...برام دلیل بیار...دلیلی بیار که بتونم ببخشمت. دلیلی به جز اینکه برات فقط یه بازیچه بودم Larry stylinson By rojii_tommo 1 in larrystylinson🖇 1 in harrytop🖇 1 in onedirection🖇 1 in niallhoran🖇

    Completed  
  • Cursed (Loki X Reader)
    184 23 3

    (Loki & X Reader Female) AU -خلاصه: توی بازی جرئت و حقیقت مجبور میشی به یه عمارت نفرین شده بری... اما اونجا فقط یه افسانه و داستان نبود! اونجا رازهای عجیبی داشت... نویسنده: ماهور💜 وضعیت: تکمیل شده✅️ -مقدمه: دیوانه وار می‌خندم، سپس نفس عمیقی می‌کشم و قفسه سینه‌ام را لمس می کنم انتظار دارم که قلبی سریع و بی‌حوصله بکوبد...

    Completed   Mature
  • Prince (Bucky X Reader Gay)
    165 24 3

    (Bucky & X Reader Male🏳️‍🌈) AU -خلاصه: زمانی که با مدرسه به بازدید موزه میری اتفاقی میوفته که مجبور میشی شب به موزه برگردی... اونجا اتفاق شگفت انگیزی انتظارت رو میکشه...! نویسنده: ماهور💜 وضعیت: تکمیل شده✅️ -مقدمه: پرنسس با بوسه شوالیه جان گرفت و از خواب مرگ زنده شد و سالها با خوبی و خوشی زندگی کردند. نه تو شوالیه...

    Completed  
  • End of the line ( Steve X Bucky )
    1.7K 284 23

    (Stucky & Thundershield) AU -خلاصه: استیو، آلفای هم‌نژادگراییه که بالاخره عشق واقعیشو پیدا میکنه اما یه امگا سر راهش قرار میگیره که باعث میشه احساسات استیو پیچیده‌تر از قبل بشه... نویسنده: ماهور💜 وضعیت: تکمیل شده✅️ -مقدمه: اگر این آخرین نفس من باشد در این لحظه آخر می‌خواهم به تو بگویم که من تو را برای همیشه دوست دارم...

    Completed  
  • GASOLINE (BuckyNat | Z.M)
    2.3K 319 11

    دنیا هیچوقت عادل نبوده.. درسته؟ و عدالت، کلمه‌ای هست که درد رو توی تک تک حروفش جای داده...

  • I looked at the mirror and saw u💙🌙
    1.7K 238 6

    یه روزی یکی گفت اگه می خوای بقیه رو عاشق شیپ مورد علاقت کنی یه فف خوب ازش بنویس خب ،کدوم شیپی ریل تر از اونزاستنه؟!! و کدوم عاشقی و سراغ دارین مثل تام به کریس همسورث نگاه کنه؟ اینجا تمام تلاشمو می کنم تا تئوری هامو تو داستان بگنجونم :))) حتما بخونید و لذت ببرید Evansstan&Hiddlesworth

  • The world without border
    20.4K 4.1K 36

    [ جهان بی‌مرز ] 💫این یه توهم نیست! این عوارض جانبی ناشی از مصرف مواد مخدرم نیست. این یه دنیای بدون مرزه.. و لوکی؛ خدای شرارت. کسی بود که این مرز ها رو درهم شکست•🔥 { چی میشه اگر شخصیت‌ها با بازیگراشون روبرو بشن؟!}

  • he is the Princess (Thorki, Completed)
    7.3K 1.1K 25

    حس میکرد که توی بهشت قرار داره. حتی اگه همین لحظه جونش رو میگرفتند، هیچ شکایتی نداشت. دوست داشت همه چیز همین جا تموم بشه. میان بازوهای پر قدرت پرنس و لبهای گرمش. مطمئن بود که نمیتونه دوری ای که قرار بود تجربه کنه رو تاب بیاره. از همون لحظه ی برخورد لبهاشون باهم، حس میکرد قلبش رو کامل از سینه در آورده و اون رو دو دستی...

    Completed  
  • 𝑀𝑦 𝐻𝑒𝑟𝑜
    883 88 12

    +بهم بگو قراره برگردی بهم بگو تونی بگو که اینا همش یه رویاس

    Mature
  • freedom2 : truth
    12.1K 2.6K 29

    -ارباب زاده خواهش میکنم.... +ساکت شو! تو دارایی منی... من کسی ام که تصمیم میگیره از داراییش چطور استفاده کنه...

    Completed  
  • My alpha
    27.4K 2.3K 28

    «وضعیت: در حال نوشتن» خب سلام این اولین فن فیکمه و تجربه کافی ندارم که خوب بنویسم و از اون جایی که من عاشق ژانر امگاورسم اومدم هایکیو رو با ژانر امگاورس مخلوط کردم 😁😁😁😁 به شدت اسمات داره 🔞🔞🔞🔞🔞🔞 اونایی با اسمات دار مشکل دارن نخوننش خلاصه: داستان از اون جایی شروع میشه که هیناتا فکر می‌کنه کاگیاما ازش متنف...

  • devil of my life[Jhonlock]~~by wings(persian)
    2K 287 11

    جان:تو دقیقا چیکار کردی شرلوک:جان برات توضیح میدم خواهش میکنم بدون توجه بهش به سمت اتاق خوابشون رف ساکتو در آورد و لباساشو توش پرت میکرد شرلوک:داری چیکار میکنی جان:من برات کافی نبودم نیازی به وجودم اینجا نیس جان قدماشو به سمت در اتاق تغییر داد شرلوک خودشو جلوی در انداخت شرلوک:نمیزام بری جان:برو کنار نمیخوام آخرین باری...

    Mature
  • In Your Eyes
    159K 11.1K 45

    دستای تام نقطه به نقطه بدنمو لمس میکرد، نگاهی به لباسام که پایین تخت افتاده بودن انداختم و چشمام اشکی شدن،دستاشو گرفتم و گفتم: بس کن، من لزبینم!

  • dear mistake
    8.1K 864 50

    مهم نیست چقدر برنامه زور یه نفر ساده باشه... مهم نیست چقدر نقشه یه مرد بی نقص باشه... هر لحظه ممکنه یه چیزی تمام پیش بینی ها رو به هم بزنه. این داستان شامل خشونت زیاد و البته سکس زیاده.(حالا نه خیلی ولی خب بازم) پایان خوش تضمینی +18 شیپ:استارکر.

    Completed   Mature