𝐅𝖺𝗏
8 stories
𝖠𝖱𝖮𝖬𝖠 | 𝖪𝗈𝗈𝗄𝖵 by hanwll
hanwll
  • WpView
    Reads 8,601
  • WpVote
    Votes 1,467
  • WpPart
    Parts 25
〄 خلاصه: روایت عاشقانه عطرساز جوانی که کاپیتان کشتی رو مغلوب و شیفته خودش میکنه...کاپیتانی که از فرط خستگی و سنگینی غم از دست دادن همسرش، به اون کشتی و آدم‌هاش پناه میاره! آوای پرنده های ساحلِ اسکله و گرمای ساختمان های در آغوشِ هم! بوی شوریِ آب و عطرِ قهوه در فنجان‌ سرامیکی! نواخته شدن کرنای حرکتِ کشتی و برخورد امواج متلاطم اقیانوس و در آخر شروع عاشقانه‌ای از جنس دریا... 〄 بخشی از متن: - من وقتی تو رو داشته باشم، حتی ماه هم دیگه نمیتونه حواسمو برای خودش کنه. پس تلاش میکنه از خودش یه رد بندازه تا توجه منو جلب کنه اما نمیتونه، چرا؟ چون نمیدونه مبتلا بودن یعنی چی! نمیدونه ردی که انداخته، رو بدن محبوبِ من نشسته و شده مکان امنِ بوسه‌هام...شده ماه‌گرفتگی‌ِ تو! 〄 Genre: Romance, Dram, Angst, Smut 〄 Couple: KOOKV & HopeMin 〄 Up day: Every Saturday | شنبه‌ها 〄 Writer: Hanel نکته: این فیک به زبان عامیانه نوشته شده و تنها نامه‌ها و نقل‌قول‌ها به زبان ادبیست.
💡 slomb 💡 by full_metal2
full_metal2
  • WpView
    Reads 156,947
  • WpVote
    Votes 13,020
  • WpPart
    Parts 17
تا به حال شده دنیایی بدون زن ها تصور کنین؟ دنیایی که فقط مرد ها وجود داشته باشن! باید بگم الان سال 2219 هست و تقریبا هیچ زنی روی زمین پیدا نمیشه. همه این اتفاقات از صد سال پیش شروع شد. جنگ جهانی چهارم. صلاحی ساخته شد که میتونست تا کیلومتر ها ادم هارو بکشه. اما فقط زن ها. شاید فکر کنید که این کار بی فایدست اما باید بگم زن ها مهم ترین چیز روی زمین هستند چون بدون اونها هیچ زاد و ولدی انجام نمیشه! این جنگ گرم و سرد انقدر ادامه یافت که تمام کشور هارو در بر گرفت و تازه اون موقع بود که ابر قدرت ها فهمیدن چه بلای سر بشریت اوردن. همه مرد ها روی اورده بودن به تجاوز کردن به زنهای باقی مونده و با این کارشون اخرین زنهای باعی مونده هم از بین رفتن. زمین دچار هرج مرج شده بود. همه قطع امید کرده بودن و هرجور که دلشون میخواست زندگی میکردن جوری که انگار این پایان دنیاست! و واقعا هم پایان دنیا بود چون هیچ زنی نبود تا تولید مثل انجام بشه! همه جا بدون روح و زندگی شده بود که دکتر بوریس ژیواگو دست به یه اختراع زد. اسلومب! ژانر:اسمات تریسام امپرگ عاشقانه علمی تخیلی رده سنی:بالای 19 سال کاپل اصلی:ویمین کوکمین
My Daddy by MAYA0247
MAYA0247
  • WpView
    Reads 529,855
  • WpVote
    Votes 88,287
  • WpPart
    Parts 66
Name: My daddy Writer: maya^^ ژانر:روزمره،اسمات،ددی کینک،فلاف،عاشقانه💖 کاپل:چانبک / کایسو / هونهان ❌کامل شده❌ بکهیون یه منحرف کوچولو🍓 بود و با سیاستش هر چیزی که دلش میخواست رو بدست میاورد! ولی وقتی هوس یا عشق در یک نگاه اتفاق میافته بک میتونه جلوی اون غریزه مالکیت خودش رو بگیره؟! اون به پارک چانیول به جای اینکه به چشم هیونگه جدیدش نگاه کنه تنها تصوری که ازش میکنه یه ددی فوق هاته💫! چانیول استریتی که دوست دخترش🌸 تمام زندگیشه و به مسائل گی و هر چرت دیگه ای اصلا اهمیت نمیده❎! و بک برای بدست آوردن ددیش فقط یه راه به مخ کوچیکش میرسید و اونم بدن عالیش بود🔞!
CatFish by CLuz_614
CLuz_614
  • WpView
    Reads 20,343
  • WpVote
    Votes 5,321
  • WpPart
    Parts 17
🐟 " گربه ماهی " 🐠 🎥 کاپل: چانبک، سکای 🎥 ژانر‌: ددی‌کینک، رمنس، درام، فلاف، اسمات (+18) 📺 در حال انتشار ~ معرفی داستان: وقتی آقای‌ پارک بخاطر بکهیون شق میکرد و مجبور میشد قبل از خواب خودارضایی کنه تا به بیبی ضعیفش آسیب نزنه‌‌؛ فکرشم نمیکرد روزی برسه که اون پسر کوچولو نه تنها ارشدش رو ددی صدا بزنه بلکه جلوی پاش هم زانو بزنه و ازش برای ساک زدن دیکش اجازه بخواد. ~ برش هایی از داستان: * "باید بکنیش..! این هرزه ها توی تخت همه چیزو لو میدن." جونگین دستهاش رو مشت کرد: "شما تا الان به ازای تمام مقاله‌های پر سود این مجله با زنا خوابیدین رئیس؟!" سهون پشت میزش برگشت و روی صندلی نشست:"هرکدومشون که ارزش یه شب رو داشت.. چرا که نه؟" با یادآوری حقیقت چشمهاشو چرخوند: " اها، یادم نبود تو‌ گی هستی! اگر نمیتونی هرزه‌ها رو بکنی، پس خودت میتونی هرزه بقیه بشی چون بدن خوبی داری!" * * "آقای پارک، حالتون خوبه؟... میخواین براتـون آب بیارم؟" چانیول چند بار پلک زد تا چهرش رو بهتر ببینه. نمیتونست باور کنه اون عروسک شیرین، اینطور نگران بهش خیره شده. با صدای خش دار و گرفته ش لب زد: "این چیزا بهترم نمیکنه... میتونی لباتو بهم بدی؟" *
༺𝑩𝒆𝒊𝒏𝒈 𝑨 𝑷𝒂𝒓𝒌 | 𝒫ℯ𝓇𝓈𝒾𝒶𝓃 𝓉𝓇𝒶𝓃𝓈𝓁𝒶𝓉𝒾ℴ𝓃༻ by BIueCloud
BIueCloud
  • WpView
    Reads 279,693
  • WpVote
    Votes 52,505
  • WpPart
    Parts 40
─من و چانیول، وقتــی بـچه بودیم بهتــرین دوسـت‌های هم به حسـاب مـی‌اومدیم. اون یه دوسـت‌دختـر داشــت. ولی وقتــی پدربزرگ‌ـامون خـواستـن باهـم ازدواج کنیــم، مجبـور شـد باهـاش بهـم بـزنـه؛ با دختـری که واقعـاً عاشـقـش بـود. مـن عاشــقشم اما اون نمیـدونه و برای من سخـته که بخـوام این احساسات‌رو برای حـفظ دوسـتی ای که دیگه وجــود نداره توی ســینه‌ام نگــه دارم. ༆𝓝𝓪𝓶𝓮: Being A Park ༆𝓖𝓮𝓷𝓻𝓮: کالج، انگست، امپرگ، عاشقانه ༆𝓒𝓸𝓾𝓹𝓵𝓮: چانبک، کایسو ༆𝓣𝓻𝓪𝓼𝓵𝓪𝓽𝓸𝓻: 𝑩𝒍𝒖𝒆𝑪𝒍𝒐𝒖𝒅☃︎ ༆𝓢𝓽𝓪𝓽𝓮𝓶𝓮𝓷𝓽: #Full ༆𝒜𝓰𝓮𝓼: +15 🏅𝑹𝒂𝒏𝒌𝒊𝒏𝒈𝒔: 1 in #چانیول 1 in #بکهیون 1 in #چانبک 1 in #بکیول 1 in #کایسو 1 in #کای 1 in #فارسی 1 in #فنفیکشن 1 in #گی 1 in #ترجمه 1 in #اکسو 1 in #انگست 1 in #lgbtq 1 in #chanbaek 1 in #Kaisoo 1 in #Kai 1 in #Baekhyun 1 in #Baekyeol 2 in #Romance 2 in #Chanyeol 2 in #Exo 2 in #mpreg
 𝔓𝔲𝔯𝔢 by StheCherry
StheCherry
  • WpView
    Reads 245,616
  • WpVote
    Votes 32,093
  • WpPart
    Parts 57
Pure [ Mpreg ] ▪Yoonmin ▪Kookv بخشی از فیک: جیمین: اون ... اون قضیه یه اجبار بود! من به محض اینکه بتونم کمکت رو جبران میکنم تا برای همیشه کارمون باهم دیگه تموم بشه تو هم مجبور نباشی هرزه ای مثل منو ببینی! مرد خنده ی مستی سر داد ، طوری که صدای خنده هاش لرز ترسی به جون پسر می انداخت، آروم سمتش قدم برداشت و جلوی اون ایستاد ، سایه ی مرد روی سرش افتاده بود انگار اون مانع تموم نوری بود که بهش میخورد و زندگیش رو تاریک میکرد... جیمین نگاهش رو به کف خونه انداخت و اخم ظریفی کرد تا ترسش رو از اون مرد پنهان کنه ، اون تونسته بود از گذشته ی تاریکش فرار کنه ... اما حالا انگار سرنوشت نمیخواست اون آینده ی روشنی داشته باشه. یونگی: تو به من چیزی بدهکار نیستی هرزه کوچولو... صدای ضخیم شده ی مرد که باعثش الکل بود با بوی تند نفس های اون به بینیش میخورد. یونگی: ولی یه سری چیزا هست که نمیذاره به این راحتیا دست از سرت بردارم... دستش رو جلو برد و با تیکه ای موهای نرم و رنگ شده ی اون پسر بازی کرد یونگی : هرچقدر بخوای میتونی از دستم فرار کنی ، هر چقدر بخوای جیمین! ولی ... پوزخندی وسط حرفاش زد اون همیشه مطمئن میشد که در مقابله باهاش از تحقیر آمیز ترین لحنش استفاده کنه و همین جیمین رو عذاب میداد. یونگی :... ولی تو نمیتونی از چیزی که درست پشت سرته فرار کنی..
Sweet Sense | حِسِ شیرین by callmeParvaz
callmeParvaz
  • WpView
    Reads 472,836
  • WpVote
    Votes 65,599
  • WpPart
    Parts 39
A Hybrid Story (Kookv) خواندن این فیکشن عواقبی نظیر بالا آوردن رنگین کمان و اکلیل و دچار شدن به مرض قند را به دنبال دارد. از این رو، از خوانندگان عزیز خواهشمندیم تمامی عواقب کار خود را به عهده بگیرند. لطفا با 'منطق' وارد نشوید. متشکرم. ---------------------------------- ◾ (در حال آپ) تایم آپ: نامشخص کاپل اصلی: کوکوی ساید کاپل: یونمین/نامجین ژانر: فانتزی، فلاف، کمدی، زندگی روزانه، +18❌
𝑂𝑛𝑒 𝑊𝑒𝑒𝑘. by Haru_Gogo
Haru_Gogo
  • WpView
    Reads 53,495
  • WpVote
    Votes 7,841
  • WpPart
    Parts 9
[Completed] ساعت دوازده شب بود و آرزو کردم، کاش دوباره عاشقم می‌شدی.. ____________________ "بیا جدا شیم.. من یکی رو دیدم.. و اون.. از تو بهتر بود" "فقط یک هفته بهم وقت بده" - مینی فیک - 🤍کاپل اصلی : کوکوی 🤍ژانر : انگست ، رمنس ، تراژدی 🤍Start : [00/2/11 , 16:2] 🤍End : [00/3/31 , 18:24] ©️The base of This beautiful story belongs to : scarlet_sunset ☁️✨ امیدوارم دوستش داشته باشید 🎐🤍 -Edited -Major character death!