ﻬღ ترجمه فارسی فیک ‹ غیر منتظره › ⌑ کاپل ‹ ییجان␋ییبوتاپ › ⌑ ژانر ‹ ارتشی ، پزشکی ، درام ، هپی اند › ⌑ روز آپ ‹ دوشنبه‌ها › ⌑ نویسنده ‹ FransPietersz › ⌑ مترجم ‹ Nick › ⌑ ویراستار ‹ Nick ›

اینجا حرف هایی که ممکنه لان جان با خودش قبل یا بعد رفتن وی یینگ گفته باشه رو مینویسم با دوتا هشتگ #ناگفته ها #ییجان ژانر خاصی نداره فقط مینویسم از غم عشق

• این‌جا ایمجین‌هایی رو که گاهی اوقات به ذهنم می‌رسه آپ می‌کنم. • در صورت ایده‌گیری و تمایل به گسترش ایمجین‌ها، پارت منتخب‌تون رو بهم اطلاع بدید.

ﻬღ ترجمه فارسی فیک ‹بذار من‌ و‌ تو ما بشیم› ⌑ کاپل ‹ ییجان␋ورس › ⌑ ژانر ‹ انگست، رومنس، دوستی‌به‌عاشقانه › ⌑ روز آپ ‹ جمعه‌ها › ⌑ نویسنده ‹ Wattpad ID: bunny_LeoLan › ⌑ مترجم ‹ Sara & hanna_ya0 › ⌑ ویراستار ‹ LIN & hanna_ya0 ›

ﻬღ ترجمه فارسی فیک ‹ نقطه‌ی برخورد › ⌑ کاپل ‹ چِن‌وِی°چِن‌ یو و گو وِی ␋ چِن‌یوتاپ°ییبوتاپ › ⌑ ژانر ‹ امگاورس › ⌑ روز آپ ‹ به زودی › ⌑ نویسنده ‹ Franspietersz › ⌑ مترجم ‹ Marjan › ⌑ ویراستار ‹ hanna_ya ›

امگاورس تاریخی تناسخ امپرگ شیائو ژان و برادرش جوچنگ با سختی میمیرن, چنگ بچه اش رو از دست میده و تو تاریکی فرو میره. ژان کسی که دوست داشت رو با دست های خودش می کشه زمانی همه چیز به پایان میرسه نوری اطرافشون رو احاطه می کنه ماموریت شما نابود کردن سنگی که متعلق به منه، منم تو این جنگ سهیم بودم پس بهتون شانس دوباره میدم برگردید و سنگ رو نابود کنید

🚫این داستان الهام گرفته شده از واقعیت است🚫 آسمان باید آبی باشد... خورشید برای همه باید زرد باشد.. دنیا این شکلیه!! پس.. کسی که کوررنگی داره..هیچ دنیایی نداره و یا..دنیای اون فرق داره؟! در یک مستند دیده بودم که روستایی آفریقایی وجود دارد که مردمانش همگی رنگ هارا جابه جا می بینند! مثلا درختانی بنفش.. دنیا برای لنز هرکس یک شکله؟! باید اینطور می بود...باید اینطور می شد..ولی.. دنیای من هیچوقت پذیرفته نشد!! مردم هیچوقت کسی مثل من را قبول نکردند..همه ی مردم اینکار رو نکردند حتی خانواده ام.. وقتی کسی از همان ابتدا کوررنگ باشد چطور میخواهی درمانش کنی؟! چه درمانی وجود دارد؟! چرا امید می دهی که دنیای من روزی عادی خواهد شد وقتی من..اهل مکانی دیگر هستم؟! 🌿کاپل : ییجان🌿

─نام فیکشنะ𝗪𝗵𝗲𝗻 𝗪𝗲 𝗪𝗲𝗿𝗲 𝗪𝗮𝗹𝗹𝗳𝗹𝗼𝘄𝗲𝗿࿐࿔ ─کاپل: ییـــژان ─ژانر: امگاورس، اسمات، فلاف ─نویسنده: ʏɪɴ_ᴄʜɪ ─مترجم: ꜱᴇʙᴀꜱᴛɪᴀɴ ─وضعیت:Full ─شیائو ژان درست روز تولد سی سالگیش با قدرتی از خواب بیدار شد که هیچوقت تقاضا نکرده بود و حالا هم نمی‌خواست. هرچند شاید با یهویی نزدیک شدنـش به وانگ ییبو، کراش و همکار چندین ساله‌اش، این نفرین تبدیل به یه نعمت می‌شد! وانگ ییبو دستـش رو سمت شیائو ژان دراز کرد و بی صبرانه با تیله‌های تیره رنگ، نگاه عمیق و نافـذی بهش انداخت. شیائو ژان مطمئن بود اگه همین حالا دستـش رو نگیره دچار حمله‌ی قلبی میشه. یه فیک فوق‌العاده جذاب دیگه از نویسنده‌ی داستان "نصف سود، نصف ضرر"🔥✨ ➥All rights reserved to the original author and we are just translator of this work and permission to translating has already got.

ﻬღ ترجمه فارسی فیک ‹ ستاره شدن › ⌑ کاپل ‹ ییجان␋جان‌تاپ › ⌑ ژانر ‹ رمانتیک، درام، انگیزشی، روزمره › ⌑ روز آپ ‹ یکشنبه‌ها › ⌑ نویسنده ‹ XiaoXinger › ⌑ مترجم ‹ Mobina › ⌑ ویراستار ‹ Tima ›

تایپ :جان تاپ تفاوت سنی : ۱۶ سال ژانر : فرا طبيعی، اسمات، انگست توضیح داستان: پروفسور شیائو سال ها در غم از دست دادن تنها دخترش زندگی می کنه با این همه تنهایی و مشکلاتش اون تحمل یه موجود عجيب و خلقه رو نداره