kimlurid
بیگانه
زمانی که قلم به بازی گرفته بشه، از منطقی سخت احساسی عجیب متولد میشه.
-شنیده بودم دیدگاه پوچ گرایانت و زندگی بدون ذره ای جاه طلبی بالاخره به زانو درت آورده کیم.اینطور نیست؟
+همیشه نیاز هام ختم میشد به بالکن اتاقم.فندکم رو برمیداشتم و زیر سیگارم میگرفتم و یک روز میگذشت.اما حالا فقط تو میدونی دوست دارم چطور شب رو صبح کنم دارلینگ!
-چی رو باید بدونم؟
+استشمام عطر تنت دقیقا چیزیه که این روزا بهش احتیاج دارم.
•
نویسنده : @kimlurid
vkook | angst, drama, smut