𝐶𝑜𝑢𝑝𝑙𝑒:𝐻𝑦𝑢𝑛𝑠𝑢𝑛𝑔𖦹 𝐺𝑒𝑛𝑟𝑒:𝐹𝑎𝑛𝑡𝑎𝑠𝑦, 𝐹𝑙𝑢𝑓𝑓𖦹 1𝑆ℎ𝑜𝑡𖦹 ༆༄༆༄༆༄༆༄༆༄ ✍︎︎تنهایی؛ تنها چیزی که هیونجین هفت ساله توی زندگی‌ش خوب درک و حس‌ش کرده بود تنهایی بود؛ پسربچه ای که مجبور بود حتی روز تولدش هم با اسباب بازی سکوتش سر کنه و شمع های رنگارنگ تولدش رو با آرزوی پیدا کردن شخصی که به دنیای تاریکش نور امید ببخشه فوت کنه؛ اما این تنهایی وقتی به پایان میرسه که یه شب یه مرد غریبه یه خرس عروسکی به پسر هدیه میکنه، یه خرس عروسکی که راز های زیادی رو درون جسم نرم و پشمالو‌ش جا داده بود. چیزی که از همون اول توجه پسر رو به خودش جلب میکنه پلاک گردنبند براق خرس عروسکی بود که اسمی روش حک شده بود... هان جیسونگ؛ هیونجین هیچوقت فکرش رو هم نمی‌کرد که اون خرس عروسکی یه روزی به مهم ترین فرد توی زندگی‌ش تبدیل بشه. ఌ𖦹ఌ𖦹ఌ𖦹 -اشکال نداره من یاد گرفتم دوچرخه سواری کنم؛ اما اگه جیسونگی میخواد ببخشمش... یه شرط داره. و لبخند شیطونی میزنه و با چشم هایی که شرارت رو فریاد میزدن منتظر حرفی از جانب پسر میمونه. -چه شرطی؟ اما هیون به جای اینکه جواب بده صورتش رو نزدیک پسر میکنه و نرم لب های آب‌نباتی‌ش رو میبوسه. -باید وقتی بزرگ شدیم جیسونگی باهام ازدواج کنه.

اروم قطعه ارو برداشت و به سمت جسم برد. سیم های لازمه ارو وصل کرد و بلاخره دستش هم کامل شد. فقط دستش نبود کلا کامل شد. با دیدن دوباره چهره اش لبخند زد. لبای کوچیک اما توپرِ قلبی شکلش، چشمای درشت و کیوتش که بسته بودن... موهای مجعد قهوه ایش.. و در اخر پوست به لطافت ابریشمش گه مثل پوست بچه ها بود. خوشحال بود که چهره اشو میدید. خوشحال از اینکه تقریبا داشتش... به سمت کامپیوترش رفت و روشنش کرد. چندین دکمه و اطلاعات رو وارد کرد. وقتی دکمه اینتر(enter) رو زد چشمای براق و شیشه ای جیسونگ باز شدن و نفس مینهو توی اون لحظه واقعا برید. ********* 𝑪𝒐𝒖𝒑𝒍𝒆:𝑴𝒊𝒏𝒔𝒖𝒏𝒈,𝑯𝒚𝒖𝒏𝒊𝒏

من پسرک هفده ساله‌ی دبیرستانی‌ای بودم که دلشو به مرد سی و شش ساله‌ای که مدیر مدرسمون بود، باخته بود. 𝐶𝑜𝑢𝑝𝑙𝑒 : 𝑀𝑖𝑛𝑠𝑢𝑛𝑔

'فلیکس تصمیم داره به شماره جدید هیونجین پیام بده اما متاسفانه یکی از ارقام رو اشتباه وارد میکنه و به همین ترتیب، به شخص اشتباهی تکست میده.' • کیوپید • رمنس، تکست ایو • چانلیکس

یه عصر گرم، دست‌هایی که درگیر نقاشین، نگاهایی که توی هم گره خوردن

نفس عمیقی کشید و دسته‌ی چمدونش رو فشار داد، هنوزم باورش نمی‌شد به خاطر یک لجبازی مسخره از خونه بیرون زده بود و قرار بود ادامه‌ی روزهای تحصیلش رو توی خوابگاه زندگی کنه. وانشات کوچولو و سوییت مینسونگ

مینهو توی هیته، جیسونگ توی راته. اونا هرگز همدیگه رو ملاقات نکردن اما قراره به هم کمک کنن. همه چیز اون طور که انتظارش رو دارن پیش نمیره. نوع فیکشن: مینی فیک، ترجمه کاپل: مینسونگ ژانر: امگاورس، رومنس، اسمات نویسنده: jellowrites × وضعیت اپ: تکمیل شده ×

یک فیکشن به سبک AU کاپل‌ها: مینسونگ چانگلیکس هیونین چانمین ⚠️ کمی فحش و کمی محتوای 🔞

↞کاپل: هیونسونگ (استری‌کیدز) ↞ژانر: طنز، فلاف، فانتزی ↞نویسنده: cygnus (sunsprite) "فکر می‌کنی خودم نمی‌خوام از اینجا برم بیرون؟" جیسونگ بالهاش رو به کار انداخت تا از روی زمین بلند شه و درحالی که تو هوا معلق بود پاهاش رو به حالت نشسته روی هم گذاشت. "من تو این خوکدونی گیر افتادم تا وقتی که تو عاشق بشی هوانگ هیونجین. پس سر عقل بیا و زودتر عاشق شو دیگه!" یا: جیسونگ به عنوان یه فرشته‌ی عشق با سخت ترین ماموریت عالم ملکوت دست و پنجه نرم می‌کنه. عاشق کردن هوانگ هیونجین. 🎈اخطار(؟)🎈 تعداد فحش‌های این فیکشن به بی‌نهایت میل می‌کنه. پس اگه از بی‌ادبی خوشتون نمیاد فکر نمیکنم این فیکشن مورد علاقتون واقع شه. یا شایدم بشه...