با تمام توانش ميدويد. هواي سرد رو با صدا داخل شش هاش پمپ ميكردو باعث ميشد گلوش به شدت بسوزه. سكوت شب باعث شده بود صداي جز صداي پاها و نفس هاش نشنوه. نميدونست چه مدته دويده، پاهاش ديگه جوني نداشت و بدنش در حال پاشيدن بود. صداي قلبش رو تو سرش به وضوح ميشنيد، هر لحظه ممكن بود قلب ترسيدش سينه شو بشكافه و بيرون بپره. تو تاريكي پاش به چيزي گير كرد و بدن كوچيكش رو زمين پخش شد. دستش رو زانوي دردناكش گذاشت تاشايد يكم قابل تحمل بشه. صداي نفسهاش تنهاي صداي پيچيده تو زوزه باد سردي بود كه ميوزيد

[Completed] من فقط یه چیز از تو میدونستم و اون اسمت بود A short Ziam Story

He's still Aggressive. Now he's just more Psycho. ... Harry's moved on. After a few years, a lot has happened but he wasn't expecting a very unusual visit from what he knows is the love of his life. But Louis is different, Harry as well. Living on his own, Harry has become more independent, feminine and had a keen love for nature an children. But Louis is messed up in the head, thinking the most horrific scenes were pleasurable for both parties. Bondage, whips, paddles, you name it. The word pain equals pleasure in the mind of Louis Tomlinson. What happens when Harry once again signs the contract? However this time he belongs to a psychotic monster... ~ A/N: In the sequel to Aggressive there are a few differences so don't comment how your confused and stuff I'm telling you now. Louis has parents here, but his mother is the only one that really cares about him while his father doesn't really give a shit. Other than that enjoy :)

Harry is an unemployed man looking for a way to get money and living in a rundown house his best friend Niall is renting out for him. While Louis has lots of it. He is a famous businessman known by all. Owning two mansions and lots of successful companies, you would think the guy was happy. He wasn't. Louis just wanted to be in control of someone and show everyone that just because he looks like a submissive, he could be a pretty good dominant. But Louis regrets the choice after he realizes that he has fallen in love with his new submissive and is little too.... Aggressive. [COMPLETED] [bottom!Harry] (a/n: omg I wrote this like a year ago and it's so terrible and the vocabulary is so cringe I'm sorry but the second part is better since i am working on that currently. I suggest you just read the sequel, Psycho Daddy)

بین همه این اتفاق ها،هیچ وقت فکرش رو هم نخواهیم کرد ذره ذره به کسی عشق بورزیم که از او بیشتر از خودمان متنفریم. مگه نه لیام؟ Ziam,Larry,Shiall # 1camilacabello(16.2.2022)

به کثیف ترین مقدس،یعنی عشق...قسم میخورم که دوستش دارم. اندازه ی تمام قطرات اشکی که مسبب رها شدنش بود،دوستش دارم. اندازه ی تمام ترک های روی قلبم دوستش دارم. اندازه ی تمام التماس هایی که برای دوست داشته شدن به خرج دادم؛ دوستش دارم. نه مرد...منو سرزنش نکن،این دست من نیست. تا به خودم اومدم دیدم که تنها کسی که دوستم داره هیچکسه... پس منم عاشق هیچکسم شدم.

من آدم نگاه کردنم؛ آدم‌ داشتن نبودم هیچوقت.

_ دیواری میان من و تو _ داستان کوتاه نه قسمتی - short story by blue لویی سعی کرد بدنش را بیشتر جمع کند. گذاشت بیشتر استخوان هایش را در آغوش بگیرد. " بلوبری اینطوری صحبت نکن. " " نمیشه، نمیذاری، نمیخوام. رافائل من، ویلیام من، باغ سیب من، چلچراغ خانه ام، خورشید شب هام، لویی من، نمیشه وقتی بهم میگی بلوبری اینطوری صحبت نکنم. " هری مکثی کرد و لحظه‌ی بعد گفت. " Gira, la mia pace "

- بـه سمـت خورشـید - داستان کوتاه هشت قسمتی - short story by blue " ناراحتی؟‌" پسر لبخندی زد. " کاش بودم! همیشه می‌گفت آدم ها وقتی برای کسی ناراحت اند که در اعماق وجودشون باهاشون ارتباط برقرار کردند. من از دوری اون نه بیمار میشم و نه افسرده. برای مرگش خوشحالم " " ولی من از دوری تو بیمار میشم!‌ " " اگه دل های ما به هم نزدیک باشه، بیماری تو به منم سرایت میکنه. اینطوری دردی که از دوری من میکشی بینمون تقسیم میشه غزالِ من! "

قلب من بهت گره خورده مثل پیچک که به شاخه های انگور:)