🧚🏻‍♀️My favourite fiction🧚🏻‍♀️
9 stories
The tormentor[Completed] by sabaajp
sabaajp
  • WpView
    Reads 196,374
  • WpVote
    Votes 31,148
  • WpPart
    Parts 70
شکنجه گر ژانر: عاشقانه، رمنس، معمایی، مافیایی، انگست، اسمات🔞 کاپلها: چانبک، هونهان، ویکوک ******************* بک سفید و چان سیاه بک شاد و چان خنثی بک عاشق و چان سرد بک ظریف و چان قوی بک خیلی تلاش کرد لبخند رو به لبهای چانیول بداخلاقش برگردونه ولی نمیدونست بهای همچین کاری این میشه که لبخند برای همیشه از روی لبهای خودش پاک شه ************************* برشی از داستان: بکهیون تلخندی زد و روی برگه ای که جلوش بود نوشت: من زیاد میخندیدم...شاد بودم... یه آدم سرشار از شور زندگی با آرزوهای زیاد... دروغ نیست اگه بگم چانیول رو از همه ی دنیا بیشتر دوست داشتم و فکر میکردم میتونه دربرابر تمام دنیا ازم محافظت کنه. ولی اون پسر به مرور زمان تغییر کرد...بدجنس شد و اذیتم کرد.عاشقم بود یا نه رو نمیدونم اما میدونم که الان ازم متنفره... قبلا عاشق صدام بود و هرکاری میکرد که صدای خندم رو بشنوه و ازم میخواست براش حرف بزنم اما بعد از اینکه صدای داد و التماسهامو وقتی زیردست و پاش کتک میخوردمو شنید و خوشش نیومد دهنمو بست و بارها سرم داد زد تا صدامو ببرم و ساکت شم و من هم...ساکت شدم...برای همیشه... ********************* 🌸 𝕨𝕣𝕚𝕥𝕖𝕣'𝕤 𝕔𝕙𝕒𝕟𝕟𝕖𝕝 :@𝚜𝚊𝚋𝚜𝚊𝚋_𝚒𝚗𝚏𝚎𝚛𝚗𝚊𝚕🌸
•𝑫𝒊𝒗𝒐𝒓𝒄𝒆𝒅 𝑹𝒐𝒎𝒆𝒐𝒔༄ by LiviaFictions
LiviaFictions
  • WpView
    Reads 217,790
  • WpVote
    Votes 52,684
  • WpPart
    Parts 25
✤ خلاصه↶ طلاق، بنظر میرسید آخرین راه نجات بکهیون و چانیول بعد از ازدواج فاجعه بار یک ساله ‌شون باشه. ولی چی میشه اگه سرنوشت بعد از دوسال زندگی سینگلی و رابطه های بی ثمر دوباره رومئوهای بد اخلاقو بهم برسونه؟! ‌ ✤ کاپل⇜ چانبک ✤ ژانر⇜ فلاف، کمدی، رمنس ✤ محدودیت سنی⇜18+ ✤ نویسنده ها⇜ Emerald & Jisaw ✤ وضعیت⇜تمام شده #1 on طنز #1 on comedy #1 on کمدی #1 on اسمات #1 on رمنس #1 on عاشقانه #1 on فلاف #1 on چانبک #1 on Chanbaek
🐾 • Catnip •🐾 by SilverBunny6104
SilverBunny6104
  • WpView
    Reads 400,644
  • WpVote
    Votes 125,652
  • WpPart
    Parts 52
🏺✨ بکهیون یه هایبرد پاپیه که درست از وقتی که به بلوغ هایبردی رسید و فهمید وقتی زیادی هیجان‌زده میشه دم و گوشاش بی اجازه میان بیرون چشم‌هاش روی گربه همسایه زوم شده بود. درست شنیدید گربه همسایه! ولی خب اقا گربه ما پارک چانیول حوصله پاپی‌ها رو اصلا نداره و فقط ترجیح میده گوشه اتاقش چرت بزنه و هیچکس هم مزاحمش نشه. بکهیون خیلی برای جناب گربه صبر کرد تا نگاش کنه ولی بی‌فایده بود... " یه سری چیزها رو هیچوقت نمیشه عوض کرد! " این رو بکهیون خوب یاد گرفته ولی اگه پای یه کم جادو بیاد وسط چی؟ ✨🏺 🐈 اسم فیکشن : Catnip 🌿 کاپل : چانبک 🐈 ژانر : رمنس.فانتزی. فلاف 🌿محدودیت سنی : 18+ 🐈 نویسنده : SilverBunny 🕰️ وضعیت : پایان یافته ✔️
🌸Gustavia Superba🌸 by PnyFanfic
PnyFanfic
  • WpView
    Reads 2,742
  • WpVote
    Votes 558
  • WpPart
    Parts 6
- خلاصه ↓↓ «من چانیولم، قراره کشیش بشم، تمام عمرم یه پسر پاک و معصوم بودم... و البته که هستم! البته اگه بتونم از پس بکهیون ، پسرِ خوش گذرونِ وزیرِ این کشور بربیام و به راه راست هدایتش کنم، همین طوری هم خواهم ماند!» -باشه مشکلی نیست، کشیش شو و منم میشم یه انسان ناپاک، وظیفه ی تو هم اینه که منو هدایت کنی، باید راهنماییم کنی و تا آخر عمر "کشیش من" بمونی یول، فقط من. ❥• Cᴏᴜᴘʟᴇ : ChanBaek , SeKai ❥• Gᴇɴʀᴇ : Romance , Comedy ❥• Aᴜᴛнᴇʀ: 𝐏𝐚𝐫𝐲𝐚࿐໋
Death GOD (Luhan X Reader) ✔ by angel_StephAnie
angel_StephAnie
  • WpView
    Reads 15,022
  • WpVote
    Votes 3,059
  • WpPart
    Parts 37
✔ خدای مرگ| پایان یافته دیدن یک پسر خوشتیپ و جذاب که اسم و فامیلی‌ات رو صدا میزنه همیشه هم نمیتونه خوب باشه، مخصوصا وقتی لبه کلاه سیاه و عجیبش رو بالا بده و با لحن خونسردی بهت بگه: _ متاسفم که اینو میگم، اما شما فوت کردید. • ژانر: فانتزی، رمنس • کاپل: لوهان x خواننده، کاپل سکرت (اکسو x بلک پینک) • محدودیت سنی: ندارد • نویسنده: Angel Stephanie
••🌘Silver and Silk🌒••  by SilverBunny6104
SilverBunny6104
  • WpView
    Reads 787,460
  • WpVote
    Votes 101,460
  • WpPart
    Parts 72
📋خلاصه داستان : بیون بکهیون یکی از افسرهای سازمان اطلاعاتی کره اس! کسی که به خاطر ظاهرش همیشه از عملیات ها کنار گذاشته میشه اما یه روز موفق میشه بلاخره یه ماموریت به عنوان مامور مخفی بگیره! بک به خاطر این ماموریت پا به سیلور تاون که یه باند قمار غیر قانونیه میذاره و با ادمای جدیدی اشنا میشه. یکی از این ادمها پارک چانیول رییس بانده که به خودش لقب سیلور داده. بک ناخواسته توجه سیلور رو جلب میکنه و تو موقعیتی گیر میافته که هیچوقت تصورش نمیکرد... همیشه عشق وقتی که کمتر از همیشه انتظارش رو داری سراغت میاد.❣️ دوستی های عمیق... شکستن قوانین... فداکاری... و پیدا کردن کسی که باعث بشه بخوای بخاطرش عوض بشی... 💎💎💎💎💎💎💎💎💎 من به عشق اعتماد ندارم بک... هیچ وقت نداشتم... چه حسی داره وقتی یکی که حتی به عشق اعتقاد نداره حس میکنه عاشقته؟! 💎💎💎💎💎💎💎💎💎 🌗کاپل ها: چانبک-کایسو. کریسهو 🌗ژانر: رمنس. جنایی . درام 🌗محدودیت سنی: 18+NC 🌗نویسنده : #SilverBunny 🐰🌿 Story started at :5/9/2016 Finished: 16/2/2017
Serendipity ~🍀 by SilverBunny6104
SilverBunny6104
  • WpView
    Reads 381,439
  • WpVote
    Votes 119,554
  • WpPart
    Parts 54
🌿•~خلاصه داستان ~•🌿 بکهیون عاشق زندگیش نبود ولی تلاش می‌کرد خوب زندگی کنه. هر روز صبح وقتی در گل‌فروشی کوچیکش رو باز می‌کرد به پرنده رویاهاش اجازه بلندپروازی میداد و همین بهش انرژی برای تلاش بیشتر توی تنهایی‌هاش میداد. ولی تمام نقشه‌های بکهیون با پیدا شدن سروکله دکتر پارک تو زندگیش خراب شد. دکتر بدجنسی که از همه جا تصمیم گرفت طبقه بالای گل‌فروشی بکهیون رو برای مطبش بخره. دقیق جایی که بکهیون می‌خواست توش یه کافه افتتاح کنه... و خب حالا بکهیون یکی رو داشت که ازش متنفر باشه و این از بی‌حسی یه جورایی بهتر بود نه؟ 🪴 -امیدوارم اقامت جهنمی‌ای اینجا داشته باشین. نه...در واقع امیدوارم زمین اصلا دهن باز کنه و شما و مطب زشتتون مستقیم به قعر جهنم منتقل شید. 🩺 +اگه زمین دهن باز کنه من فقط میوفتم تو خونه‌ی تو و فکر کنم خوشحالم بشم. 💢 این داستان دنیای موازی داستان دیگه من Silver and silk ئه. اگه اون رو نخونده باشید هم می‌تونید بخونیدش ولی اگه سیلور اند سیلک رو خونده باشید لذت خیلی خیلی بیشتری از این داستان می‌برید چون... باید بخونید که بفهمید نمی‌تونم توضیح بدم 😂❣️ 🪴 • فیکشن : #Serendipity 🪴 • کاپل‌ها : چانبک 🪴 • ژانر:رمنس.درام.روزمره 🪴 • محدودیت سنی : 🔞 🪴 • نویسنده : @SilverBunny 🐰
ɪ'ᴍ ɴᴏᴛ ᴀ ᴘɪᴇᴄᴇ ᴏꜰ ᴄᴀᴋᴇ by maniafic
maniafic
  • WpView
    Reads 13,732
  • WpVote
    Votes 2,904
  • WpPart
    Parts 17
توی خونه ی اقای پارک همه خوشحالن. کبودی ها روی تن بک لبخند میزنن. ته مونده سیگار لا به لای کیک عصرانه و تصویر چانیول داخل اینه. اون هم خوشحال بود. با چشم های سرخ و گود افتاده از کم خوابی و لبخندی که چند قطره اشک روش چکیده. ____________ . . اون به زیبایی و لطافت یک زن بود با اندامی مردانه. قلبش میتپید، با چهره ای مرده. بوی خون میداد. بوی ترس میداد. بوی زندگی، بوی مرگ. اون همه ی تناقض ها رو در خودش داشت و چان رو میبلعید. به اتش میکشید.. کامل شده چانبک انگست، اسمات، سایکوتیک