ArmyBtsyas9's Reading List
5 stories
💢I Married the Devil!💢 by johnny_wife
johnny_wife
  • WpView
    Reads 33,825
  • WpVote
    Votes 4,466
  • WpPart
    Parts 22
این اتفاق زمانی که ما هنوز خیلی جوان بودیم افتاد؛ تو سن 18 سالگی ازدواج کردیم. خانوادم کاملا مخالف این کار بودن و هیچوقت هم باهامون موافقت نکردن؛ اونها هیچوقت جکسون رو قبول نکردن، اگه بخوام صادق باشم همیشه میگفتن یه چیزی درباره اون درست نیست. مادرم انگار که ازش می‌ترسید، در واقع بشدت ازش وحشت داشت و پدرم به خاطر تمایل جنسیمون قبولمون نمیکرد، چون هر دو مرد بودیم ولی اون زمان من اونقدر تو عشق جک غرق بودم که اصلا به حرفهاشون اهمیتی نمیدادم ولی حالا می‌فهمیدم که باید به حرفشون گوش میدادم...!
Winged Rabbit / خرگوش بالدار🐰✨ (Completed) by PnyFanfic
PnyFanfic
  • WpView
    Reads 189,635
  • WpVote
    Votes 48,346
  • WpPart
    Parts 87
خرگوش بالدار🐰✨ 📌چانیول همیشه یه ادم معمولی بود...اما درست یک هفته قبل از تولد بیست سالگیش کمردرد وحشتناکی گرفت...و معمولی بودنش فقط تا روز تولدش ادامه داشت و بعد...اون بال داشت! رمنس💕فانتزی🧚🏻‍♂فلاف😻امپرگ👼🏻 چانبک🔥سولی🦄شیوچن😈
My life    ( پایان یافته) by kimelham
kimelham
  • WpView
    Reads 24,392
  • WpVote
    Votes 4,246
  • WpPart
    Parts 54
( پایان یافته) بخشی از دیالوگ جونگکوک شاید تنها دلیل من برای ادامه دادن زندگیم تو بودی... شاید تنها درمان درد های من تو بودی... شاید من بلد نبودم بدون تو زندگی کنم... شاید این پسر مریض احتیاج داشت تا آخرش تو فقط کنارش بمونی تا بتونه با وجود همه مشکلات شاد زندگی کنه اما کنارم نموندی و منم یادم رفت چه جوری باید زندگی کنم...درسته بعد از رفتنت زندگی کردم اما نه با خوشحالی...
The Tale of a Little Pink |NamJin FanFic| by MinJee_JNFF
MinJee_JNFF
  • WpView
    Reads 102,175
  • WpVote
    Votes 20,302
  • WpPart
    Parts 47
نامجون هیچ وقت فکر نمیکرد که یه آدم کوچولو توی دیوار اتاقش زندگی کنه. اما وقتی به خاطر اشتباهش اون بند انگشتی بزرگ میشه، باید بهش کمک کنه تا دوباره مثل قبل بشه. برای اونا توی مسیرشون برای عادی کردن شرایط، اتفاقات جالب، بامزه، ناراحت کننده و همینطور رمانتیکی میوفته. یاد گرفتن خوندن و نوشتن، جنگ با زنبورای وحشی (که دشمن آدم کوچولوهان)، لباس دوختن، مادری که یه فوجوشی واقعیه، آشنا شدن با دختر عجیب همسایه و برادر بامزه‌اش، جیمینی که دوست پسر قبلی نامجونه و همینطور، عاشق شدن. ~قصه‌‌ی یه کوچولوی صورتی~ کاپل اصلی: نامجین کاپل فرعی: دختر پسری (جیمین) ژانر: فانتزی، فلاف، رومنس، روزمره +اولین فیک فلاف من :) دوستش داشته باشید و به دوستاتون معرفی کنید ♥ با تشکر فراوان از @si_fatima *-* 2 in #SeokJin 2 in #کیوت
A Monster's Heart by kookjiner9297
kookjiner9297
  • WpView
    Reads 311,359
  • WpVote
    Votes 32,859
  • WpPart
    Parts 98
+"نمیدونم چی شد.... دیدمت، متنفر شدم.شناختمت، عاشق شدم. مگه بین دیدن و شناختنت چقدر فاصله بود؟چقدر فاصله بود که اینطور آشوبم کرد..؟" -"چرا پا گذاشتی تو زندگیم؟چرا یهو پیدات شد و زیر و روم کردی؟ من فقط فرشته ی عذابت بودم؛ چرا اومدی و فرشته ی نجاتم شدی..؟" <><><><><><> قلب یک هیولا، حکایت یه پسره. پسری که خودشو یه هیولا میدونه. چی میشه وقتی یه روز یه نفر پا تو زندگیش میذاره و بهش یاد میده که؛ 'حتی هیولاها هم قلب دارن..؟' <><><><><><> کاپل اصلی: کوکجین کاپل های فرعی: نامجین، ویمین، سپ و ... تگ ها: رومنس، انگست، روانشناسی، ارباب برده ای، اسمات ⚠️⚠️⚠️این فیک دارای صحنه های دارک، خشن، اسمات، و بزرگسال هست! ⚠️⚠️⚠️این فیک بار احساسی سنگینی داره و توش به مسائل روانشناسی مثل خودکشی هم اشاره شده پس اگر حساس هستید، سراغش نرین! در آخر اینکه، امیدوارم از خوندن این فیک لذت ببرید!💜