Army-PF's Reading List
25 stories
REMARRIED QUEEN by aypari
aypari
  • WpView
    Reads 29,072
  • WpVote
    Votes 4,148
  • WpPart
    Parts 21
{COMPLETED} اون شرط کرده بود.... که تنها همسرش باقی بمونه.... که کسی رو جایگزینش نکنه.... ولی اون گوش نکرد.... تنها کاری که میکرد، تحقیر کردنش بود.... چرا باید بازم تحمل میکرد؟؟ اون میخواست بره.... با مردی که علاقش رو بهش ثابت کرده بود بره و زندگی بهتری رو بسازه..... . . . . این داستان یه ملکه هست که سختی های زیادی میکشه.... اما این سختی ها بالاخره تموم میشن.... جاشون رو به یه زندگی جدید و فوق العاده میدن.... فقط به خاطر پادشاهی که عاشق ملکه شخص دیگه ای شده‌.... . . . . _💜به پنجمین بوک من خوش اومدید💜_
MARRY ME?? by aypari
aypari
  • WpView
    Reads 96,686
  • WpVote
    Votes 13,445
  • WpPart
    Parts 26
{COMPLETED} میدونین بدترین چیز واسه هوسوک چی بود؟؟ اینکه از نامزدش به خاطر یه ازدواج اجباری بگذره.... و چی از اون بدتره؟؟ اینکه اون باید با یه پسر ازدواج کنه.... و دیگه چی از این دو مورد بدتره؟؟ اینکه اون از گی ها متنفره.... . . . . _💜به دومین بوک من خوش اومدید💜_
Doctor of army [completed] by Army-PF
Army-PF
  • WpView
    Reads 14,416
  • WpVote
    Votes 1,286
  • WpPart
    Parts 13
بعد از یه مدت زندگی مشترک، کم‌کم نامجون روی شغلش متمرکز میشه و هرروز بیشتر از جیمین فاصله میگیره و همین باعث میشه که جیمین پیشنهاد طلاق بده و جدا بشن بعد از ۳سال چی میشه اگه همدیگه رو تو یه موقعیت غیرقابل پیش‌بینی ببینن؟ کاپل: ناممین ژانر: انگست-پزشکی-اسمات-امگاورس-امپرگ تاریخ شروع: ۰۳/۰۴/۰۵ تاریخ پایان: ۰۳/۰۴/۲۱ فیکشن زیاد خوندم ولی هیچوقت ننوشتم. اولین بوک رو با کمک یکی دو نفر از دوستام میخوام شروع کنم ممکنه یه چندشاتی یا یه مینی فیکشن باشه امیدوارم بتونم تو یه سطح قابل‌قبول بنویسم☺️😉
The Patients Heart by suzilv
suzilv
  • WpView
    Reads 44,916
  • WpVote
    Votes 8,135
  • WpPart
    Parts 75
ییبو یه پسر بیست و هشت ساله اس که روی دوستش، شیائو جانی که هیچ وقت بهش توجه نمیکنه، کراش داره، توی این بیست و هشت سال هرگز طبق خواسته های قلبش پیش نرفته و حالا تصمیم داره برای یک بار هم که شده، بره دنبال چیزی که قلبش میخواد و برای به دست آوردنش بجنگه... این جنگ با اعترافش به شیائو جان و رد شدن بی رحمانه اش آغاز شد ولی همه چیز همینجا به پایان نرسید. بازی سرنوشت اونها رو دوباره مقابل هم قرار داد و کاری کرد ییبو بتونه برای شش ماه، به عنوان همسر جان، کنارش توی یه خونه زندگی کنه. حالا ییبو دنبال راهی برای ورود به قلب جان تا بتونه اون رو برای همیشه مال خودش کنه. اما چی میشه اگه ییبو از تلاش کردن دست بکشه؟ اون هم وقتی که جان درهای قلبش رو برای ورود اون باز کرده... Genre: Romance, Drama , Smut توجه کنید، این فیک بازگردانی شده است! آیدی نویسنده: @h_winesis_m روز آپ: دوشنبه ها Channel in Tel: @YizhanStories writer Channel in Tel: @CielGrisRosevil
Along the Seine River | Vkook | Completed  by Mamacita_01
Mamacita_01
  • WpView
    Reads 373,642
  • WpVote
    Votes 52,590
  • WpPart
    Parts 45
┊Summary: توی این بوک داستان عاشقانه یه زوج فرانسوی از دل پاریس رو میخونیم. تهیونگ و جونگکوکی که هفت ساله ازدواج کردن و دوتا دختر دوقلو دارن، اما بعد از هفت سال اختلاف ها و مشکلاتی بینشون شکل گرفته که باعث شده جونگکوک تصمیم به جدایی از همسرش بگیره...اما چه آینده ای انتظار این زوج رو میکشه؟ ┊Teaser: _ یقه‌ت زیادی بازه! _چی! زبانش را در لپش چرخاند و نگاهش را از پاها تا چشمانم بالا کشید: _ یقه‌ت عزیزم...زیادی بازه! _ جدا تهیونگ؟ حالا که میبینی دیگه عصبی نیستم شروع میکنی به گیر دادن؟ او نیز اخمی کرد و با بردن دستهایش به جیب شلوار سفید رنگش، با لحنی جدی تر گفت: _ میدونی که دوست ندارم توی یه فضای خیلی عمومی و شلوغ مردم نگات کنن. متعجب خندیدم و سرم را به تاسف تکان دادم، لبم را به دندان گرفتم و در حالی که دکمه‌های پیراهنم را میبستم پاسخ دادم: _ تلافیشو سرت در میارم آقای کیم. _ تلاشتو میکنی آقای کیم. پیج نویسنده: @sylvie_fic Couple: Vkook Sub Couple: Seongsang (Ateez), Hopemin Genre: dram, Romance, Smut, angst Writer: Sylvie Telegram: @Papacita_01
Father [Yoonmin]~|completed by R_BlueWriter
R_BlueWriter
  • WpView
    Reads 139,515
  • WpVote
    Votes 22,942
  • WpPart
    Parts 27
_ من یه پدر مجردم _ دوستت دارم _ من یه دختر 3 ساله دارم... _ دوستت دارم _ من فقط باری سنگین روی شونه هاتم.... _ دوستت دارم پتال....و هیچ اهميتي به این ها نمیدم ↴ేخلاصه چیزی درباره اثر پروانه ای می‌دونید؟ میگن حتی بال زدن یک پروانه هم میتونه روند جهان رو تغییر بده. یونگی با تک تک وجودش به این قانون باور داشت. اگه اون روز ماشینش پنچر نمیشد اگه اون روز توی پارک نمی‌رفت اگه اون روز اون بادکنک قرمز رو توی هوا نمی‌گرفت شاید هیچ وقت با پارک جیمین آشنا نمیشد:) <داستانی جهت ساخت حس خوب و اکلیلی> (پارت ها کوتاهه) ~~~~~~~~~~~~~~ ☕️ే نام ⪼『پدر -- Father』 🧸ే کاپل ⪼ یونمین 🎈ే ژانر ⪼ رمنس، درام، فلاف، هپی اند 🍂ే نویسنده ⪼ بلو رایتر 🪿ే وضعیت ⪼ پایان یافته
 𝔓𝔲𝔯𝔢 by StheCherry
StheCherry
  • WpView
    Reads 241,874
  • WpVote
    Votes 31,820
  • WpPart
    Parts 57
Pure [ Mpreg ] ▪Yoonmin ▪Kookv بخشی از فیک: جیمین: اون ... اون قضیه یه اجبار بود! من به محض اینکه بتونم کمکت رو جبران میکنم تا برای همیشه کارمون باهم دیگه تموم بشه تو هم مجبور نباشی هرزه ای مثل منو ببینی! مرد خنده ی مستی سر داد ، طوری که صدای خنده هاش لرز ترسی به جون پسر می انداخت، آروم سمتش قدم برداشت و جلوی اون ایستاد ، سایه ی مرد روی سرش افتاده بود انگار اون مانع تموم نوری بود که بهش میخورد و زندگیش رو تاریک میکرد... جیمین نگاهش رو به کف خونه انداخت و اخم ظریفی کرد تا ترسش رو از اون مرد پنهان کنه ، اون تونسته بود از گذشته ی تاریکش فرار کنه ... اما حالا انگار سرنوشت نمیخواست اون آینده ی روشنی داشته باشه. یونگی: تو به من چیزی بدهکار نیستی هرزه کوچولو... صدای ضخیم شده ی مرد که باعثش الکل بود با بوی تند نفس های اون به بینیش میخورد. یونگی: ولی یه سری چیزا هست که نمیذاره به این راحتیا دست از سرت بردارم... دستش رو جلو برد و با تیکه ای موهای نرم و رنگ شده ی اون پسر بازی کرد یونگی : هرچقدر بخوای میتونی از دستم فرار کنی ، هر چقدر بخوای جیمین! ولی ... پوزخندی وسط حرفاش زد اون همیشه مطمئن میشد که در مقابله باهاش از تحقیر آمیز ترین لحنش استفاده کنه و همین جیمین رو عذاب میداد. یونگی :... ولی تو نمیتونی از چیزی که درست پشت سرته فرار کنی..
💎Crystalline💎 by Black_Angel_2020
Black_Angel_2020
  • WpView
    Reads 1,419,187
  • WpVote
    Votes 172,748
  • WpPart
    Parts 99
زمانی فهمیدم یک گناه‌کارم که به امگا بودنم پی‌بردم. با متولد شدنم به عنوان یک امگا، بزرگ‌ترین گناه عمرم رو مرتکب شدم. اما وقتی دست خودم نبود که چطور متولد بشم، آیا عادلانه بود که از طرف خانواده‌م به گناه‌کار بودن متهم بشم؟ و اگه این تقصیر منه...کاش اون‌هایی که به اختیار خودشون یک آلفا متولد شدن بهم بگن که دقیقا کجای راهو اشتباه رفتم؟ پ-ج ____________ زمین می‌چرخه، مرزها می‌شکنن، آدما عوض می‌شن، همه چیز امکان پذیره حتی تغییر کردن من! آتیش خشمم با قطرات شفاف صدای تو خاموش شد و به آرومی تغییر کردم. تو این‌کارو کردی و من یه عمر مدیون آرامشی که الهه‌ی ماه بهم اعطا کرده می‌مونم‌. آرامشی از جنس لطافت و ظرافت. آرامشی از جنس تو، امگای کریستالی من! م_ی 💎کاپل اصلی:یونمین 💎کاپل دوم:ویکوک/کوکوی (ورس) (پ.ن:نوشتم کاپل دوم چون یه موچولو مونده بود جزء کاپلای اصلی باشن. در حد فرعی نبینیدشون:)) 💎ژانر: امگاورس / انگست/ امپرگ / رومنس (به گفته‌ی خواننده‌ها، کمدی! به علت ناتوانی انجل در کنترل خود برای طنز ننوشتن:[ انگست+کمدی=خطر ترک خوردن؟!؟!) [Completed]
my alpha king [The Returned Story] by kim_miia
kim_miia
  • WpView
    Reads 133,814
  • WpVote
    Votes 15,763
  • WpPart
    Parts 50
What Do You See In Those Eyes..? Couples: minsung, hyunlix, chanmin [ Happy end, mpreg ] 𝗢𝗿𝗶𝗴𝗶𝗻𝗮𝗹 𝗯𝗼𝗼𝗸: @Azadx4
Heartbeat (completed)  by zahrasuju
zahrasuju
  • WpView
    Reads 92,717
  • WpVote
    Votes 19,456
  • WpPart
    Parts 52
✍ ییبو امگایی که زمانی رویای رقص داشته ولی توی یه تصادف مجروح میشه و رویاش برای همیشه از دست میده. و حالا داره با هزینه های بیمارستان و زندگی دست و پنجه نرم می کنه. شیائو ژان آلفایی ثروتمند که باید به خواسته مادربزرگش سریع بچه دار بشه تا بتونه رئیس کمپانی بشه. چه اتفاقی می افته اگه ییبو برای پول قبول کنه رحمش رو اجاره بده. آیا این راه با وجود دوست دختر ژان براشون هموار میشه؟