𝙑𝙞𝙡𝙡𝙚𝙩𝙩𝙚 / 𝗞𝗼𝗼𝗸𝘃
عاشقانه ای آرام در شهر خیالیِ ویلت در پسِ عواطف ضد و نقیض یک مدیر مدرسه و معلم جغرافیا به سال ۱۹۳۲
عاشقانه ای آرام در شهر خیالیِ ویلت در پسِ عواطف ضد و نقیض یک مدیر مدرسه و معلم جغرافیا به سال ۱۹۳۲
شبِ تولد بیستوچهارسالگیاش، بیستوچهار بخیه روی کمرش، از سمتِ بهترین دوستش و با خنجر دستسازی که خودش ساخته بود، هدیه گرفت. چی میشه اگه اون خنجر، صیقلدادهتر از قبل برای انتقامگرفتن، آماده شده باشه؟ - راهرفتن روی اعصابت، میتونه سرگرم کننده باشه، ایکا... - روی اعصاب من راه بری، رو جنازهات پیادهروی میکنم! ᤴ 𝖭...
«داره بهم سخت میگذره، الان بیست ساله که داره سخت میگذره. باید چیکار کنم؟ میخوای ماشین رو بردارم و با هم، بریم ته دره؟ یا میخوای، یه وزنه من دست بگیرم و یکی هم به تو بدم، بعد، بریم وسط دریا تا غرق بشیم؟ میخوای فردا شب، مست کنیم و بعد، از پنجرههای قدی همین خونه، بپریم؟ اگه تو باشی، از مردن نمیترسم. اگه تو باشی، دی...
_اسـلـحـه_ نویسنده: راحیل کاپل: کوکوی ژانر: جنایی، اکشن، پلیسی، انگست، ماجراجویی، اسمات خلاصه: فرمانده جونگکوک، عاشق دل شکسته ای که برای گرفتن انتقام قتل دوستپسرش تراشه ای رو می سازه که عاقبت همهاشون رو نامعلوم میکنه و کیم تهیونگی که ادعا میکنه فقط یک کافهداره و دوست دبیرستان جونگکوکه وارد زندگیش میشه اما آیا و...
[در حال آپ] دژاوو حالتی از ذهن است که در آن فرد پس از دیدن صحنهای احساس میکند آن صحنه را قبلاً دیدهاست و در گذشته با آن مواجه شده است. و این همون جریان زندگی بود! آدم درست رو در زمان درست جلوی روت قرار میداد!... و لحظه آخری که تهیونگ داشت از کافه خارج میشد در حالی که میل وافری برای از خوشحالی فریاد زدن داشت و...
«فلورانس»🎻 _ازش متنفرم اما نگاهم به هیچکس جز چشم های مشکی اون خیره نمیشه... اون درست مثلِ سمفونی که فراموشش کردم... گلی که هیچوقت ندیدمش... مجسمه ای که هیچوقت نساختم... سمفونی که هیچ وقت نواخته نشده و من اون رو بین چشم های اون شنیدم. این حس ممنوعه است و من... برای اینکه ممنوعه ترین ادم زندگیمه ازش متنفرم🎻 _______...