sahele2003's Reading List
84 stories
CAVE OF MEMORIES  by 2027nia
CAVE OF MEMORIES
2027nia
  • Reads 38,804
  • Votes 7,478
  • Parts 102
*غار خاطرات* فکر کنم اولین نمونه فارسی ریکشن باشه این فقط یه روز عادی تو دنیای تهذیبگری بود...یا درواقع اینطور به نظر میومد؛ البته قبل از اینکه خواب آلودگی عجیبی به سراغشون بیاد و دنیا جلو چشمشون سیاه بشه.
I'll savour every taste of you by unique19899
I'll savour every taste of you
unique19899
  • Reads 139
  • Votes 29
  • Parts 1
🝔 نویسنده: starryizhan 🝔 مترجم: Unique *** در باز شد و باعث شد زنگوله‌ی بالاش به صدا در بیاد، شیائو جان به بالا نگاه کرد و یخ زد. اون با زیباترین صورتی که تا حالا دیده بود روبه‌رو شد. شیائو جان به صورت مرد و به ویژگی‌های نفس‌گیرش که باعث شده بود نتونه نگاهش رو ازش برگردونه، خیره شده. قبل از اینکه مرد بره شیائو جان ناگهان بلند گفت"اسمت؟" ذهنش و زبونش با هم هماهنگ نبودن. مرد بهش نگاه کرد و شیائو جان حس کرد برقی از سرگرمی توی چشم‌هاش دید"وانگ ییبو" شیائو جان زیر لب گفت "وانگ ییبو." و لبخندی زد "ممنون که دوباره اومدی، من شیائو جان هستم" چشم‌های وانگ ییبو گشاد شد و لبخندی زد، قبل از اینکه برگرده و بره گفت "صدام بزن ییبو، شیائو جان" *** خب خب خب، سلام. این بارم با ترجمه‌ی سوییت یه وانشات ییجانی دیگه اومدم. امیدوارم این سوییتی رو دوست داشته باشین و به مناسبت تولد جان جان ازش لذت ببرین. ووت و کامنت یادتون نره قشنگا... ماچ بهتون... 🥰❤💚
yizhan imagines by myendlesssblue
yizhan imagines
myendlesssblue
  • Reads 3,050
  • Votes 724
  • Parts 18
اینجا هم همه چیز درباره ییژانه
a Bystander _ Yizhan by Pd_bun
a Bystander _ Yizhan
Pd_bun
  • Reads 3,667
  • Votes 669
  • Parts 7
Name : a Bystander _ یک رهگذر Couple Yizhan_ Verse Genre : smut _ romance بنظر ییبو , شیائو جان زیادی مغروره! اون بخاطر شغلش از پکن به یه شهر حاشیه ای کوچیک اومده اما حالا همه میشناسنش و بین مردم محبوبه. جان بعد یه شب بارونی از ییبو‌ میخواد دوست پسرش بشه! +این نور سکسی تر نیست؟ _هیچی از تو سکسی تر نیست ییبو _تو حتی اگه دوسم نداری حداقل.. بهم.. عادت که کردی هوم؟
MY SPECIAL MANAGER by SHIA_Eunoia
MY SPECIAL MANAGER
SHIA_Eunoia
  • Reads 1,057
  • Votes 293
  • Parts 3
˓▾ 𝐅ICTION: my special manager ˓▾ 𝐆ENRE: romance ˓▾ 𝐀UTHR: ꜱʜɪᴀ به محض تموم شدن مکالمه انگیزشیش با خودش متوجه شد یک نفر با کلاه، ماسک و دوتا بادیگارد وارد شد و بعد از مکالمه کوتاهی با منشی وارد اتاقی شد که ژان ازش بیرون اومده بود. با کمی دقت و از روی شونه های پهنش تونست حدس بزنه این فرد باید وانگ ییبو باشه.
 secret agent /oneshot/ by Rira77
secret agent /oneshot/
Rira77
  • Reads 1,491
  • Votes 341
  • Parts 2
Secret agent تمام شده📗📕 چی میشه اگه همه چی دروغ باشه بجز نگاهم که عاشقت شد. ییبو تاپ *هپی اندینگ *
My bold roommate by Rira77
My bold roommate
Rira77
  • Reads 5,633
  • Votes 1,245
  • Parts 5
My bold roommate تمام شده📗📕 یه داستان کوتاه دانشجویی یه عاشقانه ی شیرین درام، بی ال ییبو تاپ‌ *هپی اندینگ*
My Charming Alpha / آلفای جذاب من by Lotus_WX_YX
My Charming Alpha / آلفای جذاب من
Lotus_WX_YX
  • Reads 4,102
  • Votes 820
  • Parts 20
-اسم من شیائو جان عه، پسر کوچک خانواده ی شیائو. خانواده ی من توی هر نسلشون آلفا به دنیا آوردن. فوق العاده پولداریم و وضعمون توپه، آدمای خوبیم هستیم. -منم فکر میکردم آلفا باشم. ولی با اینکه... مایه دارم، دانشگاه خوب میرم، سر و وضع و همه چیم عالیه... یه آلفای خوب نیستم، حتی یه امگای درست و حسابیم نیستم! -من یه امگای دریافت کنندم.... ☾ 𝐌𝐲 𝐂𝐡𝐚𝐫𝐦𝐢𝐧𝐠 𝐀𝐥𝐩𝐡𝐚 ☽ اون یه آلفای برتره که از امگاها دوری میکنه. من شیائو جان... جسورترین امگای مغلوب دنیا، میخواد دل وانگ ییبو رو ببره! لبخندی زد به آلفای جوون خیره شد و زیر لب گفت: "حواسم بهت هست وانگ ییبو."
𝐼 𝑊𝑖𝑠ℎ 𝑊𝑒 𝑁𝑒𝑣𝑒𝑟 𝐺𝑟𝑒𝑤 𝑈𝑝 (𝐶𝑜𝑚𝑝𝑙𝑒𝑡𝑒𝑑) by wangyibooxiao
𝐼 𝑊𝑖𝑠ℎ 𝑊𝑒 𝑁𝑒𝑣𝑒𝑟 𝐺𝑟𝑒𝑤 𝑈𝑝 (𝐶𝑜𝑚𝑝𝑙𝑒𝑡𝑒𝑑)
wangyibooxiao
  • Reads 9,671
  • Votes 2,871
  • Parts 39
𝐹𝑖𝑐𝑡𝑖𝑜𝑛 𝑁𝑎𝑚𝑒: 𝐼 𝑊𝑖𝑠ℎ 𝑊𝑒 𝑁𝑒𝑣𝑒𝑟 𝐺𝑟𝑒𝑤 𝑈𝑝 𝐺𝑒𝑛𝑟𝑒: 𝑅𝑜𝑚𝑎𝑛𝑐𝑒, 𝐹𝑙𝑢𝑓𝑓, 𝐶𝑜𝑚𝑒𝑑𝑦 𝑊𝑟𝑖𝑡𝑒𝑟: 𝑆𝑢𝑛 𝐹𝑙𝑜𝑤𝑒𝑟 𝑇𝑦𝑝𝑒: 𝑉𝑒𝑟𝑠𝑒 𝑆𝑡𝑎𝑡𝑢𝑠: 𝐶𝑜𝑚𝑝𝑙𝑒𝑡𝑒𝑑 تو به دنیا اومدی تا بخشی از وجود من باشی، تو هستی تا به من ثابت کنی میشه به لبخند خدا امیدوار بود...
Gravity by unique19899
Gravity
unique19899
  • Reads 2,890
  • Votes 473
  • Parts 9
نویسنده: Poppy X مترجم: Unique اون هیچ‌وقت خیانت نمی‌کنه. نه. خیانت نمی‌کنه. وانگ ییبوی اون؟ نه. خیانت نمی‌کنه. وانگ ییبو این‌جوری نبود، اون هرگز توی پنج سال رابطه‌شون به کس دیگه‌ای نگاه نکرده بود. شیائو جان هیچ‌وقت مجبور نبود نگران این باشه که یک غریبه شوهرش رو ازش بگیره. پس چرا این‌قدر از درون حس پوچی داشت؟ چرا کابوس‌هایی می‌دید که در اون ییبو بلاخره ازش خسته می‌شد و اون‌ رو به خاطر یک امگای جوان‌تر که کمتر بهش می‌چسبید رها می‌کرد؟ آپ: یکشنبه‌ها