hopemin
7 stories
All I Want || HopeMin by millennium_story
millennium_story
  • WpView
    Reads 6,971
  • WpVote
    Votes 1,040
  • WpPart
    Parts 20
جیمین به رودخانه هان که زیر نور خورشید میدرخشید خیره شد. هوسوک عاشق این منظره بود. بیشتر وقتها که میومد توی این اتاق، هوسوک رو پشت پنجره میدید. جیمین بهش یه لیوان چای سبز میداد و بعد خودش با کمک هوسوک لب پنجره مینشست. بهم لبخند میزدن، نسیم صورت دو نفرشون رو نوازش میکرد و خورشید هردوشون رو از همیشه درخشان تر نشون میداد. توی این زمان، هوسوک از فرصتش استفاده و صورت جیمین رو بوسه بارون میکرد. نور خورشید، عطر چای، نسیم و بوسههای عاشقانه... چطور میتونست با وجود این خاطرات دلش برای هوسوک تنگ نشه؟ ******* کاپل: هوپمین/ یونجین / یونمین ژانر: رمنس/ جنایی/ انگست نویسنده: نفس 1 in #JinMin
Seesaw | ᴊᴍ+ᴊʜ by kmoonlight77
kmoonlight77
  • WpView
    Reads 33,762
  • WpVote
    Votes 5,798
  • WpPart
    Parts 32
[-کامل شده-] 𝐉𝐢𝐇𝐨𝐩𝐞/𝐇𝐨𝐩𝐞𝐌𝐢𝐧 تو منو توی آغوشت داشتی اما من برای آغوش تو تا خود بیمارستان مثل دیوونه ها دویدم... [ و همه چیز از اونجا شروع شد که جانگ هوسوک مترجم و مانگاکای معروف توی یک تصادف بیناییش رو از دست داد...] *** ▪Name: Seesaw ▪Main Couple: HopeMin/JiHope (vers) ▪Side Couple: NamJin (vers) ▪Gener: Drama, Slice of life, Romance, Smut *** توجه داشته باشید که این داستان فقط افکارِ منِ نویسنده‌اس و اتفاقاتی که توی کتاب میفته هیچ ربطی به این اشخاص در زندگی واقعی نداره. این افراد مثل بازیگرهای یه سریال می‌مونن، استفاده از اسم و چهره‌اشون تنها برای برقراری ارتباط و تصور راحت‌تر شماست :) __________________________________
Moscow | Hopemin Completed by Mamacita_01
Mamacita_01
  • WpView
    Reads 106,984
  • WpVote
    Votes 16,508
  • WpPart
    Parts 23
_میدونی دوست نداشتنت مثل چیه؟ _مثل این میمونه که دریارو از ساحل بگیرن چون از ساحل بدون دریا فقط یه کویر میمونه...🌊 خلاصه: مسکو داستانی عجیب از زندگی خون آشام هاییه که سرنوشت خودشون رو انتخاب کردن... طبق قوانین جدیدی جهان به دو بخش تقسیم میشد...شمال برای خون آشام ها و جنوب برای انسان ها... اما چی میشد اگه سرنوشت برده ای فرستاده شده از جنوب با سرنوشت خون آشام پر رمز و رازی که پسرخوانده ی شهردار مسکو بود گره میخورد؟ چه جنگ هایی قرار بود بر سر خون این پسر راه بیوفته؟ داستان پر فراز و نشیب مسکو رو بخونین... پیج نویسنده: @sylvie_fic کاپل:🔹️هوپمین_ویکوک🔹️ نویسنده: Sylvie 🌱 ژانر:سوپر نچرال،ومپایر،رمنس،اسمات 🔞⛔ پ ن: وجود برخی از ابهامات در مورد شهر مسکو کاملا طبیعیه و به دلیل نبود اطلاعات کافی در سایت های ایرانی ممکنه نویسنده ایراد هایی در متن داستان داشته باشه، اما تمامی مکان ها و شهر ها کاملا واقعی هستن.
mad hoseok by hannibaallll
hannibaallll
  • WpView
    Reads 2,831
  • WpVote
    Votes 260
  • WpPart
    Parts 6
خشن _اسمات_انگست_رومنس
Pretend | Hopemin by itsjustmarcy
itsjustmarcy
  • WpView
    Reads 18,129
  • WpVote
    Votes 2,443
  • WpPart
    Parts 27
"تو نقطه ضعف منی! تا کی باید به تظاهر کردن ادامه بدم؟!" ژانر: ریل لایف، اسمات کاپل اصلی: هوپمین کاپل فرعی: سکرت زبان عامیانه و LGBTQ •روزای آپ: سه شنبه ها• شروع: ۹۹/۱۰/۲۴ هر نظر و ریکوئستی بود کافیه همینجا بهم پیام بدید! (برای وانشات کاپل ویکوک، نامجین، هوپمین تو ژانر های اسمات و غیره با موضوع و کاراکتر های مورد نظرتون) با نظر دادنتون خوشحالم کنید^^ به ادیت های بیشترم نیاز داره ولی امیدوارم لذت ببرید!
Cafe Calico | ᴊᴍ+ᴊʜ by kmoonlight77
kmoonlight77
  • WpView
    Reads 27,415
  • WpVote
    Votes 5,030
  • WpPart
    Parts 13
[-کامل شده-] 𝐉𝐢𝐇𝐨𝐩𝐞/𝐇𝐨𝐩𝐞𝐌𝐢𝐧 خلاصه‌: جانگ‌هوسوک یه دانشجوی مهندسی پزشکیه که توی ایتالیا درس میخونه. اما چی میشه وقتی دست سرنوشت توی یکی از مزخرفترین روزهای زندگیش آشناییش رو با یه باریستا و گربه‌ی شیطونش که از تمام کسایی که به صاحبش نزدیک میشن متنفره رقم بزنه؟! *** ▪Name: Cafe Calico ▪Couple: Hopemin/Jihope (Vers) ▪Gener: Fluff, Romance, Slice of life *** ▪𝘍𝘪𝘳𝘴𝘵 𝘗𝘢𝘳𝘵: 𝘔𝘢𝘳𝘤𝘩 16th, 2020▪ ▪𝘓𝘢𝘴𝘵 𝘗𝘢𝘳𝘵: 𝘑𝘶𝘯𝘦 01st, 2020▪ توجه داشته باشید که این داستان فقط افکارِ منِ نویسنده‌اس و اتفاقاتی که توی کتاب میفته هیچ ربطی به این اشخاص در زندگی واقعی نداره. این افراد مثل بازیگرهای یه سریال می‌مونن، استفاده از اسم و چهره‌اشون تنها برای برقراری ارتباط و تصور راحت‌تر شماست :) _______________________________________
You're Not Alone by author_halazia
author_halazia
  • WpView
    Reads 20,635
  • WpVote
    Votes 3,128
  • WpPart
    Parts 77
HopeMin ver. +اینطوری شبیه منحرفی به نظر میام که میخواد تو رو به حموم بکشونه! *** جیمین تمام سعیش رو میکرد که هوسوک رو درست راهنمایی کنه تا اون بتونه شامپو، صابون و لیف نویی که تو یکی از قفسه های حمام بود رو برداره. تقریبا خوب راهنمایی کرد و هوسوک بعد از اینکه یکبار با صورت به دوش حمام برخورد میکنه و برای برداشتن صابونی که از دستش لیز خورده و به زمین افتاده به زحمت افتاده و در نهایت سرش به لبه وان میخوره؛ موفق میشه خودش رو به کنار وان رسونده و حسابی هم در طول مسیر جیمین رو بخندونه. هوسوک حاضر بود به خاطر شنیدن صدای خنده های شیرین جیمین بارها به تمامی وسایل حمام برخورد کنه!