sahar_wx's Reading List
110 storie
My Silver Wolf di my_third_eye
My Silver Wolf
my_third_eye
  • LETTURE 14,752
  • Voti 2,602
  • Parti 12
[گرگ نقره ای من 🐺] ♡ Kookv ته_ هی خرگوش:) جی کی(با غرش)_هی کوچولو یادت ک نرفته من یه گرگم انقد بهم نگو خرگوش:| ته(با لبخند)_ تو برای من همیشه خرگوشی..‌. آقا خرگوشه یادمه وقتی روی انسانیتو دیدم فک نمیکردم ی روز بینهایت عاشقت بشم؛) جی کی(با شیطنت)_ خب خب خب منم فک نمیکردم ک یه روز اون کوچولو ک من و از مرگ نجات داد بشه تمام زندگیم...(لبخند شیطانی) خب حالا راجب آقا خرگوشه میتونم رو تخت بهت ثابت کنم ک یه خرگوشم. Yoonmin شوگا_ جیمین میشه بس کنی؟ خسته شدم. جیمین_ اوه الان عصبی؟. شوگا_ مگ میشه با این همه مسخره بازی عصبی نشد؟. جیمین_ هی شوگا سر من داد نزن گریم میگیره بعدم من هلو میخوام. شوگا(با خند و تعجب)_ هی موچی واقعا گریه نکنی من دیگ حوصله ندارم... هلو؟...مگ تو چله زمستون هلو پیدا میشه. جیمین(با گریه و جیغ جیغ)_ باشه دیگ حوصلمو نداری دیگ باشه... برو یکی دیگ رو پیدا کن بهش بگو موچی ن ن ن موچی فقط منم ب اون نگو...هلووووو؟....بعله هلووووو مگ من میخوام؟...من الان دو نفرم پس هلو میخواممممم. شوگا(با چشمای گرد)_ باشه باشه موچی هلو میارم فقط آروم... (لبخند) موچی دوست داشتنی. موچی (لبخند)_ لاولی بوی {Writer: fefekoala و mtn} ♡ {Genre: 1*8 .fluff.omegaverse .mpreg. romance } ♡ {Couple:kookv . yoonmin } #omegaverse #kookv #my_silver_wolf
My Classmate di itshopeblossom
My Classmate
itshopeblossom
  • LETTURE 32,970
  • Voti 4,085
  • Parti 36
+ببین میدونم اولین بارته ولی فقط به من اعتماد کن -نه نمیخوام سرم به باد بره +من مواظبتم هروقت چیزی شد به منم بگو Genre: Comedy, Fakechat, SchoolLife, Drama
THE LAST OMEGA di CAFEVKOOK
THE LAST OMEGA
CAFEVKOOK
  • LETTURE 224,901
  • Voti 33,496
  • Parti 19
🏹🕊 کیم تهیونگ، پسر شیطون و تخسیه که هیچوقت فکر نمیکرد تندیس زنده ای برای وجود یه افسانه بشه. وقتی فهمید جنسیت ثانویه اش یه امگاست، تمام امپراطوری رو در شوک فرو برد. سالها بود که از امگاهای مرد چیزی به جز خاطره ای دور باقی نمونده بود. از طرفی پادشاه جئونی که بهترین هارو برای پسر عزیز و وظیفه شناسش میخواد، تصمیم میگیره تنها امگای مرد امپراطوری که اتفاقا مثل تمام امگاها روی شاهزاده جئون زیبا کراش داره رو برای پسرش خواستگاری کنه... ┈─┈─┈─┈─┈─┈ ᯊ @CAFEVKOOK ᯊ
༆𝓟𝓵𝓪𝔂 𝔀𝓲𝓽𝓱 𝓯𝓪𝓽𝓮༆✓✓ di Yasy00978
༆𝓟𝓵𝓪𝔂 𝔀𝓲𝓽𝓱 𝓯𝓪𝓽𝓮༆✓✓
Yasy00978
  • LETTURE 41,956
  • Voti 5,424
  • Parti 61
(پایان یافته) حسادت ،شروع این ماجرا بود ،اما همین کلمه ، سرنوشت خیلی ها رو تغییر داد ،با زندگی خیلی ها لی لی بازی کرد ....وقتی که عشق خواهر ناتنیشو پس زد باید منتظر عواقبش هم می‌بود ،عواقبی مثل دزدیدن زندگی تنها کسی که عاشقشی اونم تا آخر عمر ....با حکم دردناکی به اسم نامزدی !...... قسمتی از فیک _تهیونگ منو پس میزنه...اونم به خاطر توعه عوضی ....ازت متنفرم تهجون .......... _تهیونگ شی ...میدونی چیه ؟مشکل اینجاست که منبع درد من منبع آرامش خیلیاست ....! _راز بزرگ رئیس کیم منم !برادر دوقلوش .....! کاپل : ویکوک ژانر: جنایی |عاشقانه. | درام | انتقام گیری |انگست| اسمات تاریخ شروع : ۱۴۰۰/۶/۶ پایان :۱۴۰۱/۲/۲ داستان هپی انده پس گول چند قسمت وسطش رو نخورید چون از اول همه چی روال معمولی نداره!!
His paper world di mobinaMoshtagh
His paper world
mobinaMoshtagh
  • LETTURE 58,405
  • Voti 7,757
  • Parti 29
اسم بوک = دنیای کاغذی او ژانر = عاشقانه ♡ امگاورس ♡ سافت♡اگر خدابه خواهد اسمات😐 کاپل اصلی=تهکوک کاپل فرعی=نامجین ^^خلاصه کیم تهیونگ وارث شرکت کیم آلفای اصیل زاده (اینارو بیخیل مهم خرپول بودنه) بعد از مرگ پدرش تمام خدمه ی عمارت رو بیرون میکنه و عمارت پدرش و میفروشه و به جاش یک ویلا اون طرف شهر خریدارز میکنه و با نامجون رفیق فابش میشینن به گوه کاری و ریدن به اموال پدر گرامی از اونور جئون جونگ کوک امگای(هنوز به سن تشخیص نرسیده ولی واضحه) 16ساله ای که برای هزینه ی بیمارستان مادرش و آسایشگاه پدرش مجبور به پیدا کردن کار میشود و از اونجا که تهیونگ و نامجون دو عدد گشادن کوک قصه ی مارو میارن کلفتی ولی بوک اینجا ختم نمیشه .....دقیقا در اوج خوش گذرونی این دو علاف بی شخصیت(تو داستان میفهمید چرا) شرکت کیم به یه مشکل اساسی برخورد میکنه و اونا مجبورن از وکیل تازه واردی کمک بگیرن و خوب کی میتونه بهتر از برادر جونگ کوک یعنی سوکجین باشه؟ وضعیت^^تمام شده
⊱Wtf?!I Fall In Love With A Bunny?!࿐💯 di silvereyes_moonstone
⊱Wtf?!I Fall In Love With A Bunny?!࿐💯
silvereyes_moonstone
  • LETTURE 182,573
  • Voti 25,435
  • Parti 20
《کامل شده》 تهیونگ هیچوقت فکر نمیکرد کارما اینقدر بِچ باشه که بخواد با فرستادن یه خرگوش انسان نما توی زندگیِ کوفتیش عذابش بده...اما اون اشتباه کرد اشتباهِ بزرگِ دست کم گرفتن کارما....! ▪به مناسبت تولد کوکی! ¤Couple: TAEkook ¤Genre: fantasy , comedy , fluf , romance
+21 altre
Star Renaissance || VKook ~ Completed di millennium_story
Star Renaissance || VKook ~ Completed
millennium_story
  • LETTURE 203,702
  • Voti 35,399
  • Parti 40
Star Renaissance _ زود باش کتابا رو رد کن بیاد حرفاش باعث شد ابرو های جونگ کوک بیشتر بالا برن _ کدوم کتابا ؟؟ پسر بی توجه به تعجب اون از توی جیبش مقداری پول در آورد دست جونگ کوک رو گرفت گذاشت کف دستش _ زود باش پسر من وقت ندارم جونگ کوک اخماشو تو هم کشید و دست پسره رو پس زد _ هی من نمیدونم راجع به چی حرف میزنی پسره که انگار عصبانی شده بود جلو اومد . صورتش به اندازه ی یه برگه کاغذ با جونگ کوک فاصله داشت با حرص از لای دندوناش غرید _ من وی هستم همون که قرار کتابا رو ازت تحویل بگیره . پولت رو هم که دادم به اون سایون احمق بگو دفعه ی دیگه یکی رو بفرسته که اینطوری مثل تو دو ساعت نخواد سوال پیچم کنه بچه جون حالا هم زود باش من تمام شب رو وقت ندارم جونگ کوک همچنان متعجب به چشمای عصبانی شخصی که خودشو وی معرفی کرده بود خیره شد . هیچ ایده ای نداشت که اون آدم اصلا داره راجع به چی حرف میزنه ولی اینو خوب میدونست که رعیت ها توی سرزمین اسکورو حق خوندن و نوشتن ندارن و حمل کتاب نوعی جرم محسوب میشه . شاید باید یکم بدجنس میبود. ♦♦★♦♦ کاپل: ویکوک - نامجین - یونمین ژانر: فانتزی - رمنس نویسنده: Scarlett & Nafas *میتونید پیدیاف این فیک رو توی چنلمون پیدا کنید* 1 in #بیتیاس 1 in #Seokjin 1 in #Jimin
𝐅𝐮𝐜𝐤𝐢𝐧𝐠 𝐒𝐩𝐞𝐫𝐦2 di Hooram1
𝐅𝐮𝐜𝐤𝐢𝐧𝐠 𝐒𝐩𝐞𝐫𝐦2
Hooram1
  • LETTURE 61,942
  • Voti 6,888
  • Parti 15
کاپل اصلی : کوکوی کاپل فرعی : یونمین ژانر : خوناشام ، خشن ، امپرگ هپی اند به اتمام رسیده!
+21 altre
Endless Love di sepidehstories97
Endless Love
sepidehstories97
  • LETTURE 63,987
  • Voti 5,283
  • Parti 23
ژانر : امگاورس ، امپرگ ، عاشقانه ، روزمره ، اسمات اگه در خواست بشع
  𝐃é𝐣à 𝐯𝐮  | 𝐊𝐎�𝐎𝐊𝐕 di this_is_D
𝐃é𝐣à 𝐯𝐮 | 𝐊𝐎𝐎𝐊𝐕
this_is_D
  • LETTURE 381,482
  • Voti 59,183
  • Parti 35
[در حال آپ] دژاوو حالتی از ذهن است که در آن فرد پس از دیدن صحنه‌ای احساس می‌کند آن صحنه را قبلاً دیده‌است و در گذشته با آن مواجه شده‌ است. و این همون جریان زندگی بود! آدم درست رو در زمان درست جلوی روت قرار می‌داد!... و لحظه آخری که تهیونگ داشت از کافه خارج میشد در حالی که میل وافری برای از خوشحالی فریاد زدن داشت و گونه‌هاش به رنگ شکوفه های صورتی گیلاس در اومده بودند با کسی چشم تو چشم شد. چشم های هر دو نفر روی هم قفل شده بود. و هردو همزمان چیزی زمزمه کردند اما هیچکدوم صدای دیگری رو نشنید... + پسر توی نقاشی؟ _ پسر توی رویا؟ [ فصل دوم بوک CURSED] کاپل اصلی : کوکوی کاپل های فرعی : فیکو بخون و ببین