BTS
35 stories
bts oneshot.  by tari_strawberry
tari_strawberry
  • WpView
    Reads 2,394
  • WpVote
    Votes 202
  • WpPart
    Parts 4
سلامم😁 من دوست تری ام(تری:شوهرمه🚶🏻‍♂️)، عسل میتونید صدام کنید *~* راستش، من اصلا اعتماد به نفس اینکه بخوام وانشاتامو به اشتراک بزارم، ندارم، یعنی نداشتم تا اینکه تری اومد و... ‌^^( تری: بل بل من فرشته نجاتشم🚶🏻‍♂️) اسمات خیلی زیاد نمیتونم بنویسم ،اعتماد به نفسشو ندارم T_T(تری:زر میزنه) اره خلاصه، هر کاپلی خودتون میخواید بگید، منم براتون می‌نویسم^~^
𝐶𝐴𝑅𝑂𝑈𝑆𝐸𝐿 by mahdiehb2008
mahdiehb2008
  • WpView
    Reads 2,469
  • WpVote
    Votes 492
  • WpPart
    Parts 22
𝕮𝕬𝕽𝕺𝖀𝕾𝕰𝕷 چرخ و فلک از دور خیلی زیباست نزدیک که میشوی باز هم زیباست اما کمی که زمان میگذرد درد است که به جای زیبایی میبینی 🥀 داستان ۵پسر ..... کیونگسو...جیمین ‌‌‌‌.... مینگهائو ...مارک .... فلیکس پسری که از خانواده طرد شده یا شاهزاده خلع شده شایدم دو نجات یافته آتش وکسی که ناشناس تر از تاریکی ایست .‌.....‌ و زمان تنها نمایانگر پنهانی هاست ⚘꙰᜴꯭❥𝐮𝐧𝐟𝐢𝐧𝐢𝐬𝐡𝐞𝐝 𝐭𝐢𝐦𝐞❥᭬‌⚘꙰ دوستان این داستان فقط در مورد یه گروه خاص نیست و کاپل های زیادی توش وجود داره اگر دنبال یه رمان آبکی و فقط صحنه دارید لطفا نخوانید bts.exo.seventeen.nct.blackpink.enhypen.txt.ateez.skzو... couples: secret.... Genres: Fantasy. Romance. Thriller. Sad. Vampire. Werewolf. Magical.smut .ٖ⃔༺ོ༅ི༙𝐮𝐧𝐟𝐢𝐧𝐢𝐬𝐡𝐞𝐝 𝐭𝐢𝐦𝐞‌‌ ‌‌༅ྀ༙༻⃘⃕⃟ٜٖ
𝐻𝑜𝑡 𝑛𝑖𝑔ℎ𝑡 𝑖𝑛 𝑎 𝑐𝑜𝑙𝑑 𝑛𝑖𝑔ℎ𝑡/وانشات یونمینکوک by Aza0093
Aza0093
  • WpView
    Reads 27,057
  • WpVote
    Votes 2,837
  • WpPart
    Parts 10
کی فکرشو میکرد جیمین یه پسر مظلوم و فرشته نما از دوتا از خلاف ترین پسرای خوشش بیاد... جونگ کوک و شوگا که دوست پسر همم هستند جزو خطرناک ترین بچه های گنگ و مدرسه شناخته میشن و حتی معلمام کاری یه کارشون نداره. . . . بعد از مدتی جیمین و یونگی عاشق هم میشن ولی دوست پسر یونگی یعنی کوک از این قضیه خوشش نمیاد! ولی یه فرصت به جیمین میده که اونم عاشق خودش کنه و اگه موفق شد دوست پسرشو باهاش شریک میشه حالا شانس بهش رو کرده و توی اردوی تفریحی با کوک و یونگی هم اتاقی شده به مدت سه روز وقت داره تا کوک رو شیفته خودش کنه ،اما خب این کار بخاطر اولین ملاقاتشون یکم سخت میشه... ~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~• داستان نصفه ول شده و کامل نیست!
fake love by jackil_666
jackil_666
  • WpView
    Reads 47,279
  • WpVote
    Votes 6,005
  • WpPart
    Parts 36
کی فکرشو میکرد کیم نامجونی که از ازدواج فراری و ترجیح میده تمام وقتش رو با گل و گیاهاش بگذرونه تا امگاهای نچسب و لوس بخواد ازدواج کنه اونم به اجبار با امگایی که یه پسر ۱۶ ساله داره کاپل اصلی :کوکمین کاپل فرعی‌:نامجین
Coshay / نامیرا by rominaromina396
rominaromina396
  • WpView
    Reads 357,149
  • WpVote
    Votes 31,064
  • WpPart
    Parts 128
پایان یافته 🔥 بخشی از داستان : کای کنجکاو روی صورت سرخ اپاش خم شد " خب ...بقیش ؟ جیمین چونشو به زانوش تکیه داد و این بار به چشمای براق بچه هاش خیره شد " من ...من فرار کردم ... چشمای همشون در کسری از ثانیه گرد شد سوهو بهت زده دهنش باز موند " چکار کردی اپا ؟؟ با این که وضعیتتو میدونستی..میدونستی اگر پیدات کنن بدبخت میشی !!! با این حال فرار کردی ؟؟؟ کجا ؟ چطوری ؟ چراااا؟؟؟ جیمین لبشو گزید .."من ..من واقعا دوست داشتم... دوباره اونا رو ملاقات کنم ..من ...خسته شده بودم از ۱۶ سال تنهایی.. . . . کاپل " فورسام یونمینکوکوی ،🙈 خانوادگی،🔥 روزمرگی🙂، امگاورش😈، کمدی و تراژدی ، 🤣😭امپرگ، 🫡هیجانی 🤚🏻 . . . " پنج یا شیش تا خاندان بودن جاودانه و همراه با نیرو های عجیب ... با هم رابطه خوبی داشتن و بین مردم عادی زندگی میکردن ...!! همه بزرگ خاندان ها با هم دوست بودن .... و پدر من و پدر ...پدراتون ..با هم برادر بودن ... همشون نسبتا زندگی خوبی داشتن تا این که من به دنیا اومدم ... امگا خون خالص زاده شده از دو والد آلفا... خون من ..میتونست انسان های عادی رو جاودان کنه ... چیزی که تا قبل اصلا وجود نداشت و احتمال به وجود اومدنش از دو والد آلفا زیر ده درصد بود . چشمای همشون گرد شد . جیمین پاهاشو توی شکمش جمع کرد و غمگین به زمین خیره شد " کم کم این موضوع
Moonbound Hearts |YVKM| by 13butterfly7
13butterfly7
  • WpView
    Reads 24,720
  • WpVote
    Votes 2,631
  • WpPart
    Parts 9
کاپل:فورسام "یونگی+جیمین+جونگکوک+تهیونگ" ژانر: امگاورس/ تاریخی/ امپرگ/ اسمات
𝓐𝓛𝓞𝓝𝓔 by victor_9597
victor_9597
  • WpView
    Reads 2,983
  • WpVote
    Votes 779
  • WpPart
    Parts 43
خلاصه جیمین پسری ۱۷ساله، گیرافتاده در یک چرخه‌ی بی انتهای تنهایی! پسر ناخواسته پا به منجلابی میذاره که اولین قربانیش نبوده و مطمئنا آخرینش هم نخواهد بود... منجلابی که داغ سختی روی قلب جونگ کوک گذاشت... ✧・゚: *✧・゚:*✧・゚: *✧・゚:*✧・゚: *✧・゚: _خب تو میدونی ما کی هستیم درسته؟ با نگاه خیره ی جیمین با نیشخند ادامه داد: +و خب خوشبختانه تو انتخاب شدی برای اینکه کاری که بهت میگمو انجام بدی... مطمئن بود کارخوبی نیست پس با اخم در حالیکه دست دردناکش رو میمالید جواب پسر رو داد. _و اگه نکنم.. پسر مثل آتش درحال خاموش شدن، یک دفعه شعله کشید و فریاد زد: +اگه نکنی؟!! پارک جیمین این درخواست نبود... وقتی میگم انتخاب شدی یعنی بدون هیچ مخالفتی(باید) چیزی که میخواموانجام بدی. .اگه میخوای با پاهای بسته توی استخر مدرسه خفه شی و بمیری کاری که ازت میخوامو انجام نده و جرات داشته باش با من مخالفت کن...متوجه شدی؟! کاپل : کوکمین کاپل فرعی:ویمین_سپ ژانر: انگست_درام_اسمات_مدرسه ای_رومنس پـایان یافته _ Couple:kookmin_ sope_vmin angst_drama_smut_school_ romance
GRAY CHAMOMILE... ♡ by tea_kook_laver
tea_kook_laver
  • WpView
    Reads 44,024
  • WpVote
    Votes 4,540
  • WpPart
    Parts 31
پر از غلط املائیه...اگه قراره کص بگین نخونین.فقط صیکتیرین. [پایان یافته] بابونه خاکستری... ♡ کاپل:یونمین...نامجین...♡ جیمین از یونگی خوشش میاد... ولی آیا... این احساس دو طرفس؟؟؟ آیا قراره جیمین با این ازدواج خوشبخت شه... یا... زندگیش تیره و تار شه...♡ ♡♡♡♡♡ ~ولی... یونگیا... من... من واقعا باید برم بیمارستان... _کری؟؟؟ یا خودتو زدی به خریت؟؟؟ گفتن نه... حالا هر غلطی دلت میخواد بکن کسی که مریضه اینجوری تو خونه مثله اسب بالا پایین نمیره ~هق... یون... _دهنتووو ببند... رو مخمی...الکیم آه و ناله نکن... از جلوی چشمام گمشو.... میبینمت حالم بد میشه جیمین گوشیشو برداشت و به جین پیام داد ~(هیونگ... میشه... لطفا بیای پیشم؟ وسایلاتم بیار لطفا)