....
45 stories
༺𝑩𝒆𝒊𝒏𝒈 𝑨 𝑷𝒂𝒓𝒌 | 𝒫ℯ𝓇𝓈𝒾𝒶𝓃 𝓉𝓇𝒶𝓃𝓈𝓁𝒶𝓉𝒾ℴ𝓃༻ by BIueCloud
BIueCloud
  • WpView
    Reads 279,108
  • WpVote
    Votes 52,495
  • WpPart
    Parts 40
─من و چانیول، وقتــی بـچه بودیم بهتــرین دوسـت‌های هم به حسـاب مـی‌اومدیم. اون یه دوسـت‌دختـر داشــت. ولی وقتــی پدربزرگ‌ـامون خـواستـن باهـم ازدواج کنیــم، مجبـور شـد باهـاش بهـم بـزنـه؛ با دختـری که واقعـاً عاشـقـش بـود. مـن عاشــقشم اما اون نمیـدونه و برای من سخـته که بخـوام این احساسات‌رو برای حـفظ دوسـتی ای که دیگه وجــود نداره توی ســینه‌ام نگــه دارم. ༆𝓝𝓪𝓶𝓮: Being A Park ༆𝓖𝓮𝓷𝓻𝓮: کالج، انگست، امپرگ، عاشقانه ༆𝓒𝓸𝓾𝓹𝓵𝓮: چانبک، کایسو ༆𝓣𝓻𝓪𝓼𝓵𝓪𝓽𝓸𝓻: 𝑩𝒍𝒖𝒆𝑪𝒍𝒐𝒖𝒅☃︎ ༆𝓢𝓽𝓪𝓽𝓮𝓶𝓮𝓷𝓽: #Full ༆𝒜𝓰𝓮𝓼: +15 🏅𝑹𝒂𝒏𝒌𝒊𝒏𝒈𝒔: 1 in #چانیول 1 in #بکهیون 1 in #چانبک 1 in #بکیول 1 in #کایسو 1 in #کای 1 in #فارسی 1 in #فنفیکشن 1 in #گی 1 in #ترجمه 1 in #اکسو 1 in #انگست 1 in #lgbtq 1 in #chanbaek 1 in #Kaisoo 1 in #Kai 1 in #Baekhyun 1 in #Baekyeol 2 in #Romance 2 in #Chanyeol 2 in #Exo 2 in #mpreg
before i get to eighteen by kimtinaw
kimtinaw
  • WpView
    Reads 43,004
  • WpVote
    Votes 8,600
  • WpPart
    Parts 26
دنیای کوچیک دوتا پدر و دختر نوجوونشون! کامل شده ☆☆☆☆ بکهیون که از دور تماشا کردن خانواده شیرینش با تمام جذابیتش نتونسته بود به خستگیش غلبه کنه سمت دیگه شین آه نشست. نگاهشو داد به یولش. هردوشون خوب میدونستن با خبر عوض کردن خونه و البته مدرسه دختر کوچولوشونو که زندگی اونقدرام بهش آسون نگرفته بود و حساس بارش آورده بود نگران کردن! و البته خوب هم میدونستن که اگه دلیل پشت جریان رو بفهمه قراره بدتر از این بی قراری کنه. ☆☆☆☆ روزمره، کمدی ، عاشقانه ، خانوادگی کاپل هاشم:چانبک و یه کاپل کیوت یوری که خب شخصیتای خود داستانن!
darkness  by ooh_rihun
ooh_rihun
  • WpView
    Reads 3,335
  • WpVote
    Votes 270
  • WpPart
    Parts 2
" My Little Prince  "[S3 Uncomplete] by RayPer_Fic
RayPer_Fic
  • WpView
    Reads 23,185
  • WpVote
    Votes 4,703
  • WpPart
    Parts 79
•¬کاپل: چانبک | شیوچن | سکای | کریسهو | کایسو | هونهان •¬ژانر: تاریخی | جادویی | فانتزی | رازآلود •¬خلاصه: این آغاز یک پایان بود برای سرزمین دلفورهسب وقتی ولیعهد چانیول برای نجات جانش مجبور شد سرزمین و حکومتش را رها کند و به سرزمین همسایه پناه ببرد. و این پایان یک آغاز بود وقتی ولیعهد جونگده به جرم توطئه ی مادرش از حکومت خلع شد و به شمالی ترین نقطه ی کشورش تبعید شد تا سدی بر سر بانو بویانگ نباشد. و هردوی این سرنوشت در نقطه ی صفر مرزی وقتی دو ولیعهد جوان باهم ملاقات کردند گره خورد و افسانه ی خاک خورده ی جادوهای هر دو سرزمین اشکار شد. ═ ∘♡༉∘ ═ #Gamer
Master Park|ارباب پارک by blueskyisnt_blu
blueskyisnt_blu
  • WpView
    Reads 143,385
  • WpVote
    Votes 7,135
  • WpPart
    Parts 23
𝑀𝑎𝑠𝑡𝑒𝑟 𝑃𝑎𝑟𝑘 𝑔𝑒𝑛:،امپرگ،امگاورس،ازدواج اجباری،رمنس 𝑐𝑜𝑢𝑝𝑙𝑒𝑠: 𝑚𝑎𝑖𝑛:𝐶ℎ𝑎𝑛𝑏𝑎𝑒𝑘 ℎ𝑢𝑛ℎ𝑎𝑛,𝑘𝑎𝑖𝑠𝑜𝑜,𝑘𝑟𝑖𝑠ℎ𝑜 ... روز های اپ:جمعه ... خلاصه: بکهیون، امگای آسیب پذیر ۱۹ ساله، کسی بود که ارباب پارک، به عنوان طعمه انتخابش کرد. مهم نبود اون پسر، چقدر مظلومه، چانیول باید تاوان تک تک کار های خانوادشو از اون بچه پس میگرفت....و چی بهتر از زندانی کردن امگا توی عمارت ارباب پارک میتونست آتش انتقامش رو خاموش کنه؟ ... _خواهش میکنم،التماست میکنم،هرکاری بگی میکنم.. فقط خواهش میکنم،خواهش میکنم یتیممون نکن،خواهش میکنم تنها سقف بالاسرمونو ازمون نگیر!... زن بعد از تموم شدن حرف های بکهیون،پسر آلفا به داخل اتاق برد.بعد از چند دقیقه که برای بکهیون یه جهنم گذشت،هر دو بیرون اومدند و پسر آلفا رو به بکهیون پرسید +چند سالته؟ _ن..نن..نوزده +گفتی هر کاری میکنی درسته؟ جوری که پسر با نفرت و کینه با تیله های مشکیش بهش نگاه میکرد،باعث میشد حس ی آهو در برابر شکارچی پیدا کنه و بخواد از اونجا فرار کنه..اما نمیتونست!به خاطر پدرش باید قوی میموند _بله،بله هرکاری بگین میکنم +برده امارتم شو!
Deadly Desire  by eliz_story
eliz_story
  • WpView
    Reads 57,604
  • WpVote
    Votes 10,799
  • WpPart
    Parts 53
? میــل مخــرب ? کاپـــل⇽ چانبک، هونهان، کایسو، کریسهو ژانــــر⇽ اسمات، عاشقانه، درام وضعیت⇽ تمام شده ⚠️ شماره اپیزود ها با فایل های تلگرام یکی نیست . ? خلاصه: بیون بکهیون، تک پسر منزویِ رئیس جمهور دراصل یه همجنسگرا و نقاش ناشناس منحرفه که طرح بدن لخت مردها رو روی دیوار خیابون های سئول میکشه. اون خیال میکنه برای چنین کاری نیاز به اجازه کسی نداره، اما یه روز وقتی مشغول رنگ زدن پس زمینه‌ی یه دیواره پارک چانیول جلوش ظاهر میشه و با عصبانیت سرش داد میکشه: 《 وات د فاک! داری چه غلطی با دیوار سوپر مارکت من میکنی؟! 》 گرچه چانیول نمیدونه با هنرمند محبوبش ملاقات کرده، اما وقتی بهش پیشنهاد میشه جزو بادیگاردهای پسر آقای بیون شه درخواست منشیِ بکهیون رو رد نمیکنه! ? بـرش: - بهم یه امضا میدی؟ بکهیون خودش روی کانتر نشوند تا یقه ی چان رو بگیره. + امضا چه کوفتیه؟ میتونم زیرت برات جون بدم لعنتی! - من استریتم عزیزم..‌‌. سعی نکن اغوام کنی چون ممکنه خندم به جایی برسه که حالم ازت بهم بخوره!
My naughty student👨‍🎓 by setareh0100
setareh0100
  • WpView
    Reads 315,731
  • WpVote
    Votes 64,813
  • WpPart
    Parts 117
کاپل: چانبک، کایهون، کریسهو ژانر: ددی کینک، ازدواج، اسمات، طنز، رومنس، مدرسه چانبک: بکهیون یه دانش آموز درس نخون و فوق العاده شیطون که به قول خودش درس به دوتا آلبالوهای خوشگلش وصله! دقیقا وقتی که سال آخره و قراره از شر مدرسه راحت بشه، معلمی گیرشون میاد که روی درس خوندن دانش آموزاش به شدت حساس و طبق شایعه ای که تو مدرسه پیچیده، اون همه بچه های درس نخون مدرسه رو با روش های خاص خودش، درس خون کرده!حالا چی میشه علاوه بر اینکه بکهیون به درس و مدرسه اهمیت نمی ده این معلم جذاب، معلم خصوصیش بشه و بعد یه مدتی بکهیونو مجبور به امضای قرار دادی بکنه که توش قید شده از این به بعد رابطه معملش و بکهیون یه رابطه هات ددی کینک؟! کایهون: سهون سه سال که عاشقانه کای رو پرستش می کنه ولی کای حسی به سهون نداره و معتقده که اون یه پسر دبیرستانی تازه به دوران رسیده اس که عشق رو با شهوت اشتباه گرفته. کای برای تاسیس شعبه شرکت جدیدش به آمریکا میره و یه اتفاق کوچیک باعث بهم خوردن همه برنامه هاش، ورشکسته گیش و آتیش گرفتن همه سرمایه اش میشه. پدر سهون که یکی از سرمایه گذار های اصلی شرکت کای هست، کای رو مجبور به ازدواج اجباری با سهون می کنه. ممکنه وقتی که باهم ازدواج می کنن کای عاشق سهون بشه یا طبق شرط ازدواجشون هر وقت که سهون بخواد باید از
•‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌࿇ KING ࿇•‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ by MPR_FIC
MPR_FIC
  • WpView
    Reads 4,353
  • WpVote
    Votes 774
  • WpPart
    Parts 14
•࿇EXO VER࿇• _"میدونم تو کی هستی...میخوای باهام چیکار کنی تو اتاقت؟" بدن بی جونش فقط کمی تونست خودش رو نگه داره و بعد از شاید فقط پنج ثانیه،به سمت زمین سنگی زیر پاهاشون سقوط کرد...اما فرمانده که میدونست دیر یا زود این اتفاق میفته،خیلی زود گرفتش و از روی زمین بلندش کرد... به سمت در و اتاق خود‌ش راه افتاد و رد نگاه وحشیش رو روی لب هاش نگه داشت.در حالی که احساس میکرد داره کنترل اعصابش رو از دست میده،با پوزخندی کثیف و طعنه آمیز جواب سؤالش رو داد: _"از چیزایی که درمورد من شنیدی و میدونی نترس...زنده نگه داشتن آدما رو هم بلدم..." ‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌࿇══════ ⋯ ══════► •࿇ | Main Cᴏᴜᴘʟᴇs : #Chanbeak - #KrisHo - #KaiSoo - #LayHun •࿇ | Sᴜʙ Cᴏᴜᴘʟᴇs : #MarkSon - #YoonMin •࿇ | Gᴇɴʀᴇ : Rᴇɴᴀɪssᴀɴᴄᴇ ʜɪsᴛᴏʀɪᴄᴀʟ ғᴀɴᴛᴀsʏ - Sᴍᴜᴛ - Aᴅᴠᴇɴᴛᴜʀᴇ - Hᴀʀᴅ - NC-17 - Rᴏᴍᴀɴᴄᴇ ﹣ Aɴɢsᴛ •࿇ | Nᴏᴠᴇʟɪsᴛ : LuCifer_Mpr | ࿇• ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌࿇══════ ⋯ ══════► _ سن و تایپ MBTI کرکتر های فیکشن در زمال حال داستان : • پادشاه - کریس : 33 • ENTJ • • پادشاه - چان : 30 • ESTJ • • شاهزاده - سوهو : 19 • INTP • • شاهزاده - دی او : 18 • INFJ • • فرمانده - کای : 30 • INTP-T • • شوالیه - لی : 29 • ESTP • • شوالیه - سهون : 20 • ISTJ • • شوالیه - جکسون : 27 • ENFJ • • جاسوس - بک : 25 • INTJ • • جاسوس - مارک : 26 • ISTP •
Costudy Conundrum by 7yearswithkyungsoo
7yearswithkyungsoo
  • WpView
    Reads 29,717
  • WpVote
    Votes 7,221
  • WpPart
    Parts 27
وو ییفان، بازیگر و مدل سرشناس، و کیم جونمیون، پزشک پر مشغله، از همون لحظه اولی که تو دوران دبیرستان با هم آشنا شدن از همدیگه متنفر بودن. اما حالا بعد از مرگ صمیمی ترین دوستاشون باید برای نگهداری از بچه هاشون کنار هم باشن. ییفان اصلا از این قضیه راضی نیست و جونمیون هم فاصله ای با به قتل رسوندن ییفان نداره و مسلما نگهداری از سه تا بچه اصلا کار آسونی نیست!
Enemy Of The Savior/دشمن ناجی by Exol__100
Exol__100
  • WpView
    Reads 14,786
  • WpVote
    Votes 3,041
  • WpPart
    Parts 46
༆𝗰𝗼𝘂𝗽𝗹𝗲: 𝗸𝗿𝗶𝘀𝗵𝗼 (ᵐᵃⁱⁿ), 𝗸𝗮𝗶𝘀𝗼𝗼, 𝗰𝗵𝗮𝗻𝗯𝗮𝗲𝗸, 𝗵𝘂𝗻𝗵𝗮𝗻 ༆𝗴𝗲𝗻𝗿𝗲: 𝗮𝗰𝘁𝗶𝗼𝗻 , 𝗰𝗿𝗶𝗺𝗶𝗻𝗮𝗹, 𝗿𝗼𝗺𝗮𝗻𝗰𝗲 , 𝘀𝗺𝘂𝘁 _ من... عاشقت شدم جونمیون! چشماش رو بست و لبخندی زد... شنیدنش، یه نوشیدنی انرژی زا بود، بعدِ کلی دویدن... درجا زدن... حالش، حالِ دونده ای بود که بعد از کلی دویدن، امیدش رو انتهای مسیر دیده بود... انتهایی که هنوز ازش دور بود و اون، برای رسیدن بهش مصمم تر شده بود... حالا باید به دویدنش سرعت می‌بخشید... تند و تند ترش میکرد تا بتونه زودتر خودش رو تو آغوش امنش فرو ببره و از اون هوا نفسی بگیره، آغوش امنی که شاهد تک تک تلاش های مکرر این دونده بود... شاهد دونده ای که تمام راه رو بی طاقت با پاهای زخمی دوید و دوید... تا به اینجا رسید.... ارزشش رو داشت... ارزش اون همه درجا زدن، دویدن.. نفس نفس زدن.... ارزش همه اون اتفاق های گذشته رو داشت. شنیدن "عاشقتم" برای جونمیون.... همون آغوش برای دونده بود... به همون گرمی... ‌‌‌