vidles_queen
- Reads 99,908
- Votes 11,964
- Parts 62
نام رمان :Bağışla /ببخش
کاپل ها : ویکوک / یونمین/نامجین
ژانر ها :/تریلر/امگاورس /کمی طنز/درام/اسمات/
نام نویسنده : Queen_زمان آپ پنجشنبه _هپی اند
قسمت هایی از رمان
تب کرده بود میخواست از تختش پایین بیاد که نمیذاشتن
تهیونگ : امگام ..امگام اون تو عمارته اون...
خدمتکار تاج سوخته ای رو به الفا داد که روش طرح گل رزی بود .
خدمتکار : متاسفیم عالیجناب
___ ___ ___
بازوش رو گرفته بود و محکم میکشیدش گریه هاش دوباره شروع شده بودن .
روبروی همون میز وایسادن و اربابش رو به مرد گفت : ایشون بودن ؟!
~خودشه امادش کن !
_______________
تهیونگ : باورم نمیشه تو رو جای کوکی پاک و معصومم اوردم !
که یهو امگا زد زیر گریه
امگا : ..هق ددی ته ته جونگکوکی یو دوشت نداره هق اون ..منوهق دوشت ندایه ..هق هیچکس ..هق جونگکوکی یو دوشت ندایه هق
و بعد با صدای بلند تری گریه کرد و تهیونگ با منگ ترین حالت بهش خیره شد اون اون امگا لیتل بود ؟!
تهیونگ : تو ..تو لیتلی ؟!
__________