❇️ عنوان : تو باید مال من باشی
❇️ ژانر: رمنس درام انگست اسمات
❇️نویسنده : golabaton
❇️کاپل : چانبک اصلی، هونهان فرعی
❇️وضعیت: کامل شده
🥀 خلاصه
پارک چانیول، وقتی یه نوجوان پانزده ساله بود اشتباه بزرگی در حق یه پسربچه کرد. اشتباهی که باعث شد سالهای زیادی با عذاب وجدانش بجنگه و تبدیل به مردی منزوی و خشن بشه . تنها راه خلاص شدن از این عذاب، این بود که بکهیون رو وارد زندگیش کنه. اونم توی شرایطی که خودش دوست پسر داره و بکهیون....اون پسر از گی ها متنفره....به خصوص اگه صدای بمی داشته باشن!
🍀 عنوان : ساقدوش داماد
🍀 ژانر: رمنس درام انگست اسمات
🍀نویسنده : golabaton
🍀کاپل :چانبک
🍀وضعیت : کامل شده
🥀 خلاصه
همه چیز از یک نامه اعتراف شروع شد. بکهیون خیلی با خودش جنگید تا بالاخره بتونه توی اون نامه کوفتی، عشق دردناکش رو به چانیول اعتراف کنه. انتهای نا مه، فامیلی بیون رو نوشت تا پارک چانیول بفهمه چه حسی بهش داره...اما هیچ چیز طبق تصوراتش پیش نرفت... چون چانیول فکر کرد نامه از طرف خواهر زیباشه و بکهیون درست وقتی به خودش اومد که خواهر لعنتیش به دست عشق قدیمیش حلقه مینداخت... و خودش به عنوان ساقدوش، این صحنه رو تماشا میکرد...چانیول هنوز هم نگاهش نمیکرد، چون همیشه خواهرش رو میدید...
💥عنوان: فریبکار
💥ژانر: امگاورس اسمات امپرگ انگست
💥کاپل: چانبک
💥نویسنده: golabaton
💥وضعیت: کامل شده
🥀خلاصه
من بکهیون عاشق آلفای برادر م شدم....آلفایی که حتی جفت حقیقیم هم نبود
یه عاشق هر کاری میکنه....حتی اگه اون کار خوابیدن با آلفای برادرش باشه...شده با فریب... و من یه فریبکارم....
🔻عنوان: مُهر اهریمن
♦️کاپلها: چانبک، هونهان
♦️ژانر: تریلر، دارک رمنس، انگست، اسمات
🔺نویسنده: golabaton
برشی از داستان:
_بازم اهریمنم میشی؟ تا جایی که مثل قبل حتی برام آدمم بکشی؟
پسری که انگشتاش رو با کنجکاوی و لذت توی لاشهی سگی حرکت میداد و جز به جز اعضای حیوان مرده رو چک میکرد در جواب سوال بی احساسش لبخند بامزهای تحویلش داد. جوری که انگار ازش یه شیشه نوتلا خواسته بود دستش رو از جسد حیوان بختبرگشته بیرون کشید و خیره به صورت جدیش خیلی غلیظ و پشت سرهم گفت.
_البته... با کمال میل... با لذت...
پسر ایستاده بعد تایید سه بخشیش لحظهای سکوت کرد و شیطنت وار یکی از انگشتای کثیف وخونیش رو به دهن گذاشت و مکید. وقتی خوب تمیزش کرد با چشمهای درخشان و ترسناکش جلو اومد و زیر نگاه سردش سرخوش پلکی بهم کوبید.
_مثلا میتونم چشمای ریز و درشت هر کسی رو که بخوای برات در بیارم و به عنوان مزه توی گیلاست بندازم...
روانی مو مشکی با زدن لبخند دندون نمایی بقیهی انگشتای خونی و کثیفش رو روی قلب کوبنده اش گذاشت و چنگی به سینهی فشردهاش انداخت.
_به شرطی که آخرش به عنوان هدیه این قلب کوچولو و نازت رو از سینه ات بیرون بکشم و به یه عروسک بی جون و بغلی تبدیلت کنم...قبوله؟...
🔥عنوان: بذار من عاشقت بشم
🔥کاپل ها: چانبک اصلی _ کریسهو فرعی
🔥ژانر: ازدواج_اجباری رمنس اسمات انگست
🔥نویسنده: golabaton
🔥وضعیت: کامل شده
💌✂️خلاصه
عشق در نگاه اول، چیز کلیشه ای به نظر میرسه به خصوص اگه برای آدم بی اعصاب و مغروری مثل چانیول باشه . چانیول بلد نبود مثل عاشق پیشه ها رفتار کنه و تنها کاری که ازش برمیومد این بود که اون پسر رو برای خودش نگه داره. اون پسربچه ی بازیگوشی که از رابطه با مرد ها فراریه ، مال خودش بود. اما آیا با خشونت، بک هیون عاشقش میشد؟
احساس گناهی که بخاطرش راضی به ازدواج با اون مرد شده بود، باعث میشد زندگیش بطور کامل عوض بشه. راضی شد کنار کسی زندگی کنه که تمام فکرش رو انتقام و نفرت پر کرده بود.
چی میشه وقتی یکی از بهترین دوستهات، همسرت میشه و قسم میخوره نابودت کنه؟
چی میشه وقتی مرگ آرزوهات رو به چشم میبینی و حتی برای اعتراض هم صدات در نمیاد؟
چی میشه وقتی حتی خودت هم، خودت رو لایق اون مجازاتها میدونی؟
*********************
_ چطور؟ وقتی برگردی دیگه دیوونه نیستم؟
+ وقتی برگردم... دیگه من دیوونه نیستم. اینطوری شاید بتونیم راحتتر زندگی کنیم.
_ زندگی کنیم؟
با خندهی هیستریکی پرسید.
_ زندگی نه یول... میتونیم باهم بمیریم.
+ با هم نه بک... تو بمون و من به جای هردومون، میمیرم.
********************
کاپل: چانبک، هونهان
ژانر: رومنس، درام، روانشناسی، انگست
تایمهای آپ: یکشنبه و چهارشنبه
✷𝑪𝒐𝒖𝒑𝒍𝒆:𝒀𝒊𝒛𝒉𝒂𝒏(𝒀𝒊𝒃𝒐 𝑻𝒐𝒑)
✷𝑮𝒆𝒏𝒓𝒆:𝑶𝒎𝒆𝒈𝒂𝒗𝒆𝒓𝒔𝒆,𝑽𝒂𝒎𝒑𝒊𝒓𝒆,𝑴𝒑𝒓𝒆𝒈,𝑹𝒐𝒎𝒂𝒏𝒄𝒆
گرگها مرگ را میپذیرند اما هرگز تن به قلاده نمیدن...
((دوستان عزیز این فیک اسمات نداره))
🦋عنوان: نخ قرمز سرنوشت
🦋ژانر: فانتزی، سوپرنچرال( تلفیقی از دنیای امگاورس، ومپایری، هایبردی)، انگست، رمنس، اسمات، کمی خشن
🦋کاپل ها: چانبک.....کای و سهون....کایهون یا سکای بودنش در طول داستان مشخص میشه...
🦋خلاصه:
مثل تمام اُمگاهای پروانهای با یه طرح نصفه ققنوس روی کمرش به دنیا اومد...طبق رسم هالونیا قرار بود به محض تولدش از بین خفاشیهای سرزمینش "جفت حقیقیش" به آغوش بکشتش و آواز عاشقانهای براش بخونه...اما بر عکس تمام پروانهها هیچ آلفایی بزرگتری وجود نداشت که نشانش مکمل و نصفه دیگه "ققنوسش" باشه...
اولین اُمگای پروانهای بود که جفتی نداشت...این شروع یه نحسی بود یا یه خوشبختی....
تکمیل شد...
"زمستان ابدی"
اینجا یه دنیای جدید بود، دنیای سفیدی که برخلاف ظاهر سپید و سردش پر از گرمای خون بود، خون قرمز رنگی که برف های سفید رو رنگی میکرد
بکهیون شاهزاده باایمان ها بود، امگای سلطنتی که با نشان الهه زمین به دنیا اومده بود و رهبر گرگ های باایمان بود ، چی میشه اگه یه روز کنجکاو بشه از سرزمین خودش برای کشف ناشناخته ها دور بشه و با گرگ آلفای دیگه ای به نام پارک چانیول ملاقات کنه؟
یعنی شاهزاده بی ایمان ها که هم خودش و هم سرزمینش تماما برخلاف اون بود و فقط با یک نگاه عاشق اون گرگ سفید و زیبا شده بود...
.
قسمتی از داستان:
_چرا به درگاهشون دعا میکنی؟هیچکس گوش نمیده، هیچکس نجواهای قشنگت رو نمیشنوه پرنس
_چون...
_شش... چیزی نگو،چطوره به جای همه این ها امگای من بشی؟
.
کاپل ها:چانبک❄️کایسو❄️هونهان❄️(فرعی:شیوچن،سولی)
ژانر: فانتزی❄️رمنس❄️امگاورس❄️اسمات❄️
آلورا
ژانر:
فانتزی، امگاورس، ازدواج اجباری، رومنس، اسمات🔞
کاپلها:
چانبک، هونهان
************************************************
خلاصه:
ازدواجی که میتونست دو خانواده رو به هم پیوند بده اونقدر براشون مهم بود که تحت هیچ شرایطی نمیخواستن عقب بکشن.
به همین خاطر زمانی که دختر بتای آقای بیون یک روز قبل از مراسم ازدواجی که از پیش براش تعیین شده بود فرار کرد، بیون بکهیون، پسر بیچاره و امگای اون خانواده مجبور شد به جای خواهرش در جایگاه قرار بگیره و با تن دادن به ازدواج با پسر عجیب و مرموز آلفای خانوادهی پارک، خانوادهی خودش رو از رسوایی و خطر ورشکستگی نجات بده.
بکهیون امگای بیست ساله و خوش اخلاقی که ماه های آخر کارآموزیش رو در یکی از کمپانی های تفریحی بزرگ کره میگذروند هیچ زمان فکرش رو نمیکرد که فقط چند روز قبل از دبیو به عنوان آیدل نسل جدید کیپاپ مجبور شه پا به زندگی مردی بذاره که باعث نابودی رویاهاش شده بود.
مردی که حالا اون رو به عنوان یک هیولا میدید.
هیولایی به اسم پارک چانیول...
*******************
🌸 𝕨𝕣𝕚𝕥𝕖𝕣'𝕤 𝕔𝕙𝕒𝕟𝕟𝕖𝕝 :@𝚜𝚊𝚋𝚜𝚊𝚋_𝚒𝚗𝚏𝚎𝚛𝚗𝚊𝚕🌸