Bus boy
اولین روزی که دیدمت تو یه بهم ریختگی به تمام معنا بودی.
هوسوک ساعت ۳صبح یک پیام عجیب از یک ناشناس که میگه میخواد خودشو بکشه دریافت میکنه و سعی میکنه جلوشو بگیره...... Written by @arayofsunshine99
خلاصه: یونگی و هوسوک دوستای بچگی بعد از جدا شدن سال ها بعد توی شرایط نه چندان خوب و در دو قطب مخالف دوباره همو میبینن. آیا امکان داره سال ها فاصله، کینه و مخالفت و دروغ بینشون رو کنار بذارن و همدیگه رو ببخشن؟ هشدار: این داستان دارای صحنه های خشونت، اسمات گرافیک، و انگست میباشد.
ژانر: انگست کاپل: سپ کاپل فرعی:کوکمین لبخند میزد ، لحظه ای که عطر شکوفه های رز کل خونه رو پر کرده بود . سعی میکرد مثل همیشه دردش رو پنهون کنه ، اما چشماش همه چیو فریاد میزد . چشماش همیشه باهام حرف میزدن ، این بار یه چیز متفاوت رو بهم میگفتن . اون عاشقم بود؟
اگر یه گربه شیرین و خوشمزه داشته باشید، قطعا شما توی زندگی قبلیتون یه کشور و نجات دادید. حالا فرض کن اون گربه شیرین و خوشمزه، مین یونگی باشه. راستش و بگید، چقدر میتونید در مقابلش مقاومت کنید؟ من که هیچی! البته موهای هوسوک قراره از دست یونگی سفید بشه، ولی به ما چه! ما قراره لذت ببریم... Couple: sope Genre: smut, sweet...