● روباه مکار ● (Completed) کاپل : Sope ( هوسوک 🔝 ) ژانر: درام ، کمدی ، هایبرید ، امگاورس( خیلی کم ) Caver by MJ_storiess خلاصه : اون میخواست یه افسر پلیس بشه...چرا نمیتونست؟ یونگی-اخه...چرا؟ پدرش دست هاش رو بین دست های خودش گرفت و گفت: - چون تو هایبرید گربه ای یونگی...و علاوه بر اون ، تو یه امگایی! پسرِ نه ساله چند ب...
● شازده کوچولو ● - سوکی! - جان سوکی؟ - شازده کوچولو...اون واقعیه؟ حرکت دست های هوسوک بین موهای یونگی متوقف شد و با ناراحتی گفت: - معلومه که واقعیه ، من بهش باور دارم! یه وانشات کوچولو با کاپل سپ :)
[تمام شده / Completely] " یه پسر با بدنی بلوری و سفید روی تخت و زیر نور آفتاب صبحگاهی آروم خوابیده بود. موهای تیره رنگش روی صورتش ریخته شده بودن. پسر تقریبا لخت بود و ملافه فقط قسمتی از بدنش رو پوشونده بود. تنها فکری که به ذهن جیهوپ رسید این بود که روی شیشه سوجویی که دیشب کوفت کرده بود رو بخونه تا ببینه این واقعیته ی...
یه فیکشن #فلاف و کیوت از کاپل #سپ🍫✨پسری که از سیاره ش💫 تبعید میشه و #احساساتش رو با تغییر رنگ #موهاش نشون میده🍃 Couples: Sope & Namjin Gener:fluff.romance.smut(maybe)
یه وانشات خونآشامی از سوپ :) همه چیز از جایی شروع میشه که یونگی عاشق بیمار اورژانسیش ، جانگ هوسوک ، میشه و تصمیم میگیره به جای اینکه اون رو به دست نا امیدی و مرگ رها کنه به خونآشامی مثل خودش تبدیل کنه . کاپل : سوپ ژانر : خونآشامی ، اسمات ، رومنس ، تخیلی #OneShot #Sope #Vampire #Romance #Fantasy #Smut #وانشات #سوپ #خون...
عنوان:A man in the corner of history(مردی در گوشه تاریخ) ژانر:تاریخی درام رومنس جنایی کاپل:سُپ -تو قول دادی پسرمو بهم برگردونی -هیچوقت لایق عشق من نیستی -ازت متنفرم -عذاب دادن من بس نیست؟ -متاسفم مینا همسرت خیلی مصمم بود -زنده بمون و عذاب بکش -چطور تونستی باهام اینکارو بکنی؟
جیهوپ هیچوقت اسمشو به کسی نمیگه. فرشته‌ها اجازه ندارن هویت و اسم شون رو فاش کنن. اونا موجوداتی بال‌دار هستن که آفریده شدن تا به مردم عادی امید بدن. جیهوپ هم همچین فردیه. اون بال های بزرگشو زیر یه لباس گشاد مخفی میکنه و اجازه نمیده مردم بیشتر از دو متر بهش نزدیک بشن. هیچکس نباید از رازش خبر دار بشه و برای همین، اون تو...
تغییر.... کلمه ی قدرتمندیه..... میتونه تا عرش بالا ببرتت.... یا هم کامل به زمین بزنتت..... و بعضی وقتا مهم نیست چی رو توی اون تغییر تصور کردی... اگه توی گردابش بیوفتی کنترل همه چیز از دستت خارج میشه و حتی یادت نمیاد هدفت چی بود.... درست مثل هوسوک... که فقط باید میجنگید تا خودش رو نبازه.... 🔓💜 وضعیت: در حال آپ...
خلاصه ای از فیک: جانگ هوسوک مهماندار هتلی در سئول که با وارد شدن مسافری به ظاهر بی اعصاب و بد اخلاق اون رو غافلگیر میکنه و... فلاف ، کمدی ، عاشقانه ، اسمات قسمتی از فیک: +سمفونی من رو بزن پیکولو ! _سمفونی تو چیه ؟ +ناله هات . کاپل اصلی: "سپ" کاپل فرعی: "ویکوک"
من عاشقشم...ولی ازش عصبانیم ...اون‌تنها کسی بود که فک میکردم هیچ وقت بهم صدمه نمیزنه🖤 کاپل های اصلی :سپ و کوک وی ❤ ژانر:عاشقانه و هیجانی 😍و البته اسمات💦 ♥️ تکمیل شده♥️
رابطه یونگی و جیمین داره از هم می‌پاشه. یه شب یونگی تو حالت مستی شیطانی رو احضار میکنه که حاضره هرکاری بخواد براش انجام بده. چپتر های اول یونمین و انگسته. هوسوک:⬆️ یونگی: ⬇️ نویسنده: lPurplekoya@ ترجمه: UNHOLYME@
قدم های کوچیک هوسوک، کوچه های تاریکی که هیچ وقت برای راه رفتن مناسب نبودن رو طی میکرد... فکرش اونقدر درگیر بود که نفهمید دوتا دست مردونه ی بزرگ از کجا اون رو محاصره کردن.... کاپل:sope(یونگی تاپ) وضعیت: کامل شده #sope #action #smut #cute
چی میشه اگر یونگی معشوقه ی کسی باشه که ازش متنفره ... چی میشه اگر یونگی مجبور شه دنیایی بدون عشق هوسوک رو تجربه کنه... چی میشه اگر عشق یونگی و هوسوک گره ای به بزرگی عشق کسه دیگ ای داشته باشه ... ... اصلی :سپ نامجین ویکوک وضعیت:پایان یافته #دزدی#اسمات#تجاوز#عشق
"فقط یه بار! فقط یه بار تو زندگی فاکیم باتم شدم و حدس بزن چی؟ فاکینگ شت!!!! ازت حاملم جانگ هوسوک! چی میشد اون شب به جای این که من برم زیرت، تو میرفتی زیرم؟ چی میشد؟" "ولی من یه آلفام. و تو یه بتایی یونگی!" "کیرم تو این زندگی که هم باید به خاطر بتا بودنم برم زیرت، هم از شانس بدم ازت حامله شم. فاک یو." "به من ربطی نداره...
:" هی بیایید میخوام روی یه حیوون نشان مالکیتمو بزنم بیایید ببینید چجوری میخوام اینو برده خودم کنم" مردها و زنها با فریادهای رییسشون از چادر بیرون اومده بودند همه جمع شده بودند.رییس، مینو روی زمین کشید جلوی سربازاش ونزدیک آتیش کنارشون پرت کرد.سربازها از اون وضع مین ترسیده بودند جیمین نفسش بند اومده بود نمیتونست باور کن...
خلاصه: جانگ هوسوک همیشه شاد و خندان بعد از مرگ خواهرش به فردی تلخ و تنها تبدیل میشه. دوستانش برای سرحال آوردنش روز تولدش یه گربه براش میخرن. ولی هوسوک انتظار دیدن یه هایبرید (دورگه) انسان-گربه که رو مبل نشیمن نشسته رو نداره. پ ن: این داستان فقط فلافه
تیزر ꜜ ⸽ من خودم را کشتم. روحم را. احساساتم را نیز خودم با دستان خودم خفه کردم. تقصیر من نیست که بد بزرگ شدم. تقصیر من نیست که به جای عشق به من نفرت آموختند و به جای بخشش، بی‌رحمی. من مقصر این نیستم که کسی دوستم نداشت. تقصیر من نیست که تنها بودم. من یک دوست می‌خواستم؛ فقط همین. زمانی که پایت را در زندگی‌ام گذاشتی تم...
فصل دوم بوک "Just say the word" چه اتفاقی میوفته اگه بفهمی چیزی که فکر میکردی مال توعه، مال تو نباشه؟ یا اینکه کسی که دوستش داری بهت دروغ گفته باشه؟ از تو محافظت می‌کرده یا از خودش؟ "تصمیمش با تو نبود!" "ببین می‌دونم ولی چاره ای نداشتم، ترسیده بودم." "من دوست دارم! واسم مهم نیست چه اتفاقی بیوفته یا چی سر راه‌مون قرار...
