Sense of touch [Johnlock]
جان از همون اول به اتفاقات ناگهانی و تلخ عادت داشت.. ولی نه زمانی که قرار بود توی یکی از بهترین رستورانهای پنج ستاره، اشپزی کنه. خب معلومه که اون حتی فکرشم نمیکرد که قراره با یک مرد موفرفری جذاب برخورد کنه.
جان از همون اول به اتفاقات ناگهانی و تلخ عادت داشت.. ولی نه زمانی که قرار بود توی یکی از بهترین رستورانهای پنج ستاره، اشپزی کنه. خب معلومه که اون حتی فکرشم نمیکرد که قراره با یک مرد موفرفری جذاب برخورد کنه.
*کامل شده * (اینم سفارشیه برای شخصی) Just close your eyes and imagine a time when the sea waves calm your heart and caress the warmth of the shore of your soul.
*کامل شده * *داستان حاوی اسپویل قسمت آخرفصل چهارم میباشد * The game is on
یاد بودم را به تو میسپارم آه دلبندم رزماری ...گر نتوانم بیگناهی ام را در عشق به تو ثابت کنم چگونه سر بالا گیرم و در چشمان به رنگ یال های اسب تازی ات بنگرم؟
شرلوک و جان با هم رابطه ی عاشقانه عالی داشتن تا اینکه در طول یع پرونده اتفاقی برای جان میافته و...