butterfly
قول دادم مانند پروانه ای که بر روی گلبرگ مورد علاقه اش مینشیند و تکان هم نمیخورد کنارت بشینم و تکان هم نخورم مبادا بروی .... از طرف پروانه ای بنفش بر روی خاطراتت : تهیونگ
قول دادم مانند پروانه ای که بر روی گلبرگ مورد علاقه اش مینشیند و تکان هم نمیخورد کنارت بشینم و تکان هم نخورم مبادا بروی .... از طرف پروانه ای بنفش بر روی خاطراتت : تهیونگ
دستم رو به نشونه تهدید جلوش گرفتم : کوکی چیزی نمیگه ولی من میرم به بابام میگم اونوقت میفهمین . جیمین زد زیر خنده و تهیونگ دوباره از پشت بغلم کرد و خودش رو بهم چسبوند دستشو رو پام کشید: خوش به حال بابات که تو پرنسسشی کاش من دَدیت بودم خواستم ازش جدا شم ولی فایده نداشت محکم تر به خودش فشارم داد و بلند داد زد : میگم را...
جیمین یه عشق رپه... یه عاشق امینم که بلاخره تونسته از راه دور البوم جدیدش رو بخره. بلاخره روز تحویل البوم میرسه ولی یه مشکلی پیش میاد... -درای اسانسور درست جلوی چشمای جیمین بسته شدن و صورت خندون و پیروز یونهی آخرین چیزی بود که جیمین دید. چند بار دکمه رو زد اما دیگه رفته بود"اه بخشکی شانس...حالت و میگیرم بچه پررو" لگدی...
✨TWINGE✨ چند شاتی عذاب وجدان🧸 ❄️تعداد قسمت:۹ (تمام پارت ها به صورت کامل یکجا) ژانر:درام،انگست🎅🏻 اسمات،هپی اند🎄 🥀وضعیت تمام شده شخصیت اصلی:جانگ کوک🎈 [••دخترپسری••] #twinge #full
ژانر : وان شات ، عاشقانه ، طنز ، درام، برشی از زندگی ، کمی ورزشی همه ی ما تنها اون چیزی رو می بینیم که روی صحنه اتفاق میفته. به ندرت پیش میاد کسی از پشت صحنه خبر داشته باشه. جئون جونگ کوک برای همه یه افسانه است ، در حالی که برای اون دختر... "وضعیت : تکمیل شده "
Last decision : تصمیم آخر ژانر : عاشقانه - درام -انگست -جنایی -اسمات - معمایی خلاصهای از فیکشن: درد؟ کینه؟ انتقام ؟ تو نمیتونی همه رو با هم درک کنی و باهاشون بزرگ بشی چون یه بچه ی پنج ساله نیستی که پدر و مادرش رو جلوی چشماش به قتل رسوندن --- چی میشه اگه انتخاب های زیادی نداشته باشی؟ چی میشه اگه آدم های اطرا...
+ التماست میکنم _ باید درس خوبی برای بقیه بشی ملکه من یونگی روبه جونگ کوک کرد و با لحن خنثی ایی گفت _ برو ازش لذت ببر جونگ کوک فهمیده بود یونگی از همه ماجرا خبردار شده و اگه جلوی اهالی قصر به عشقش تجاوز نمیکرد مساوی بود با مرگ هردوشون (کپی ممنوع) Couple:boyxgirl(yoongi) Genre: Romance,Historical,Angest,smut
مرز بین احساس و عقل واقعا چیزی نیست . شاید نازک تر از یه تار مو . همیشه که قرار نیست منطق حاکم باشه . عشق همون چیزیه که مغز رو هم از کار میندازه . عشق یه اتحاده ، بین دو روح که فرقی نمیکنه مال چه جسمی ان. یا اصلا چجوری فکر میکنن و چی درونشون میگذره . عشق یه حس کور کنندست که رفته رفته مریضت میکنه . اما اونقدر قوی هست ک...
(کامل شده) هر شب وقتی خودشو برای خواب توی سرمای جنگل اماده میکرد فقط دو جمله توی ذهنش تکرار میشد زنده بمونه...پیداش کنه و تنها راه شکار نشدن، پوشاندن بویی بود که هیولاهار رو به خودش جذب میکرد
زندگی مثل سریاله. قسمتاش و تعداد اونا برای هر آدمی می تونه متفاوت باشه ولی برای من ساده ست. زندگی من روی یک قسمت پلی شده و وارد قسمت بعد نمیشه. هرروز مثل دیروز.
SEASON 1 COMPLETED SEASON 2 COMPLETED میدونید چرا به بعضی ها شانس دوم برای زندگی کردن داده میشه؟! چون لحظه مرگشون پر از پشیمونی، غم و ناامیدی برای کارهایی که میتونستند انجام بدن ولی انجام ندادن. و لحظه مرگ من هم همین حس ها رو داشتم پشیمونی، درد، خشم، غم و امید برای نمردن. ژانر:رمنس، تاریخی، تناسخی، برگشتن به عقب،...
+ من از زجر دیدن دیگران لذت میبرم ! _ چه جالب ! چون منم از زجر دیدن خودم لذت میبرم ، فکر کنم بتونیم درد همدیگه رو تسکین بدیم... شاید اینجوری حس عذاب وجدانم کمتر بشه زجر دیدن میتونه لذت بخش باشه وقتی اون گوشه ذهنت هنوز هم خودت رو سرزنش میکنی..البته..این گزینه برای انسان هایی با روان سالم صدق نمیکنه..! باید روانت درگی...