mahta_a_kh
- Reads 14,799
- Votes 1,196
- Parts 12
اگه عاشق تصور کردن ویکــوک در نقش پــدر هستی، اصلا بامــزی رو از دست نده
فیکشــن: بــامــزی BAMZI
کاپــل: ویـکـوکــ VKOOK
ژانـر: رمنــس❤️، فلــاف، اسمــات،درام
نویسنـده: مهتــا
═════════════════════════
کی فکرش رو میکرد که تنها وارث شرکت بین المللی GOC که در تولید چرم حرف اول رو میزنه،عاشق جونگکوک؛پسرِ باغبونشون بشه و به همراهش از خونه فرار کنه و حتی سالها بعد باهمدیگه صاحب بچه بشن؟!
جونگکوک چطور میتونه پیرمردی رو از همسرش جدا کنه که حتی روی رابطه جنسی بین نوه اش و جونگکوک قدرت و اختیار داره و تهیونگ رو وادار میکنه تا به میل خودش با کوک خشن رفتار کنه؟
با من همراه شو تا جواب تمام سوالاتت رو بگیری و همچنین یه فیکشن کیوت و درام بخونی که امپرگ نیست اما خانواده کیم رو با وجود یه بچه کامل میکنه
خــلاصــه:
تهیونگ: تنها میرم!
جونگکوک:چرا؟
تهیونگ با شیطنت کالسکه پسرشون؛ جیمین رو رها کرد تا جونگکوک، اون رو به جاش بگیره
تهیونگ: چون دیدن یه سری صحنه ها برای کودکان ممنوعه!
جونگکوک تکخند ناباورانه ای زد و به خودش و جیمین کوچولو اشاره کرد
جونگکوک: منو با این فسقلی یکی میدونی؟
تهیونگ لپ همسرش رو کشید و سپس بوسه ای به وسط ابروهای گره خوردش زد
تهیونگ:تو حتی گاهی