Klynova
- Прочтений 17,023
- Голосов 2,052
- Частей 14
ᴍʏ ᴡᴏʟғ ʙᴏʏғʀɪᴇɴᴅ
او فکر میکرد تنهاست.
تا اینکه با تهیونگ آشنا شد - پسری که انگار از قبل میدونست چه کسیه، کجا بوده، و ازچه چیزی میترسه.
وقتی جونگ کوک تو مشکل افتاد، اولین کسی که اومد، همون بود.
بدون فریاد. بدون توضیح
فقط یه دست گرم تو تاریکی
حالا میفهمه:
شاید بعضی آدمها نجاتدهنده نیستن
شاید بعضی آدمها، همیشه نجاتدهنده بودن
ɢᴇɴʀᴇ: ʀᴏᴍᴀɴᴄᴇ, ᴡᴇʀᴇᴡᴏʟғ, ᴍʏsᴛᴇʀɪᴏᴜs, ᴀɴɢsᴛ
ᴍᴀɪɴ ᴄᴏᴜᴘʟᴇ: ᴛᴀᴇᴋᴏᴏᴋ
sɪᴅᴇ ᴄᴏᴜᴘʟᴇ: ʏᴏᴏɴᴍɪɴ
⚠️ در حال ادیته و هر هفته چند پارت آپلود میشه. بهش عشق بدین🦋