دیالوگ❎
6 stories
For The First Time by Fire_writes
Fire_writes
  • WpView
    Reads 26,210
  • WpVote
    Votes 4,088
  • WpPart
    Parts 33
فرو رفتن در آغوش ترس ها ، زندگی او بود . . . این یک داستان عاشقانه و یا فن فیکشن نیست .. فقط روایتی ساده ست :) . . Cover by : @kimiyamd
HUMANS || Ziam || by Fire_writes
Fire_writes
  • WpView
    Reads 38,945
  • WpVote
    Votes 5,965
  • WpPart
    Parts 35
به تاریکی هم عادت میکنیم ، حتی اگر عاشق نور باشیم . | الگو گرفته از کتاب ' انسان ها ' نوشته ی مت هیگ | [ ziam Mayne AU ] . .
Trafalgar || Yoonmin ~ Completed  by millennium_story
millennium_story
  • WpView
    Reads 105,093
  • WpVote
    Votes 20,128
  • WpPart
    Parts 55
'یک روز تو هم با نگاهت بهم التماس می‌کنی که باورت کنم...' 《کامل شده》 کاپل: یونمین، تهکوک، نامجین ژانر: تاریخ معاصر، عاشقانه +اسمات By: Augustida
Forever by SAMAHUN7
SAMAHUN7
  • WpView
    Reads 371
  • WpVote
    Votes 84
  • WpPart
    Parts 1
🍂وان شات : برای همیشه 🍂کاپل : چانبک 🍂 ژانر: سد اند ، انگست 🔆 خلاصه : قدم اول و به سمت بکهیون برداشت... قدم های بعدی مهم نبود چون چانیول با برداشتن اولین قدم نابود شدن زندگیش و تجربه کرده بود... درد قدم اول مثل درد باقی قدم هاش نبود... دردی که قدم اول به قلب و روحش وارد میکرد با هیچ چیزی قابل مقایسه نبود.. اون با برداشتن قدم اول همه چیز و قبول کرده بود.. قبول کرده بود که بکهیونش و از دست داده..!
💢I Married the Devil!💢 by johnny_wife
johnny_wife
  • WpView
    Reads 33,811
  • WpVote
    Votes 4,466
  • WpPart
    Parts 22
این اتفاق زمانی که ما هنوز خیلی جوان بودیم افتاد؛ تو سن 18 سالگی ازدواج کردیم. خانوادم کاملا مخالف این کار بودن و هیچوقت هم باهامون موافقت نکردن؛ اونها هیچوقت جکسون رو قبول نکردن، اگه بخوام صادق باشم همیشه میگفتن یه چیزی درباره اون درست نیست. مادرم انگار که ازش می‌ترسید، در واقع بشدت ازش وحشت داشت و پدرم به خاطر تمایل جنسیمون قبولمون نمیکرد، چون هر دو مرد بودیم ولی اون زمان من اونقدر تو عشق جک غرق بودم که اصلا به حرفهاشون اهمیتی نمیدادم ولی حالا می‌فهمیدم که باید به حرفشون گوش میدادم...!