☆☆☆...
112 stories
𝐓𝐇𝐄 𝐒𝐏𝐄𝐋𝐋 𝐎𝐅 𝟐𝟓 🌌🔮 by zhrazkdlin
zhrazkdlin
  • WpView
    Reads 503
  • WpVote
    Votes 98
  • WpPart
    Parts 20
خلاصه داستان: در دنیایی که بین خواب و واقعیت مرز باریکی وجود داره دو نفر در دنیای کاملا متفاوت خواب هایی میبینن که زندگی هردو رو مختل کرده! چهره ی قاتلی که در آینده کاملا به نظر هردو آشنا میاد! اون دو فقط میخواستن کابوس ها تموم‌شن اما درد واقعی تازه شروع میشه... شاید اون‌چه ازش فرار می‌کردن، همون عشقی بود که نجاتشون می‌داد... 🦋🌌 capule: CHANBAEK 🍷🪄 ژانر : رومنس، فانتزی، درام ، اسمات 🪐🔮( کامل شده)
BonBon (Completed) by E_Lilac_xo
E_Lilac_xo
  • WpView
    Reads 30,034
  • WpVote
    Votes 5,813
  • WpPart
    Parts 30
#bonbon Couple: ChanBaek Genre: Fluff, Romance, Daily life, Daddy kink, NC +18 Story detail: از نظر همه، بیون بکهیون به پسر شیطون، تخس، آزاردهنده، نویزی و حساس بود. کسی که عاشق عکاسی و عکسهاش بود و فقط کافی بود کسی به هنرش اعتراض کنه که قلبش بشکنه. و چانیول، صبورترین و مهربونترین چشم پزشک بیمارستان سئول، که از شانس بد یا خوب، تصادفی سر راه بکهیون قرار میگیره و زندگی آرومش، دستخوش تغییرات اساسی میشه.
Endless February ~|| Chanbaek Au by _bunisa
_bunisa
  • WpView
    Reads 1,568
  • WpVote
    Votes 319
  • WpPart
    Parts 17
یکشنبه روزی معمولی بود. روزی تعطیل که افرادِ شاغل تمام هفته انتظارِ فرارسیدنش رو می‌کشیدند. روزی که زوج‌هایی که به تازگی باهم وارد رابطه شده بودند، سر قرار می‌رفتند و با هدایایی همدیگه رو سرِ ذوق می‌آوردند. روزی که خانواده‌ها دور هم جمع می‌شدند و بوی غذا و صدای خنده‌ها حیاطِ پشتی‌ایشون رو پر می‌کرد. روزی که بچه‌ها از شادیِ تمام شدن تکالیفشون به بازی با عروسک یا حیوانات خانگی‌ایشون مشغول می‌شدند و دقیقا همون روزی که خبر یک جنایت ریشه‌ی ترس رو در دل‌های زیادی گره زد. روزی که پارک چانیول، افسر عالی رتبه و خلبان تک‌خال سابق جت‌های نظامی به جنایتی اعتراف کرد و همه‌ی اخبار و مقالات از پیدا شدن قاتل دو مرد که مدتی پیش به قتل رسیده بودند، خبر دادند. همه‌ی این‌ها در یک یکشنبه‌ معمولی اتفاق افتاده بود. ----❦ 𝘤𝘰𝘮𝘱𝘭𝘦𝘵𝘦𝘥 𖦹 ɴᴀᴍᴇ: فوریه بی‌انتها 𖦹 ᴄᴏᴜᴘʟᴇ: چانبک 𖦹 ᴇɴᴅɪɴɢ: هپی 𖦹 ɢᴇɴʀᴇ: جنایی، روانشناسی، عاشقانه 🥉In #روانشناسی
The Hands🎬 by theWHITEstoryteller
theWHITEstoryteller
  • WpView
    Reads 133,260
  • WpVote
    Votes 43,182
  • WpPart
    Parts 55
FICTION : The Hands- دست‌ها COUPLE : چانبک 🎬 GENRE : رمنس، روزمره، انگست، اسمات AUTHOR : #صفید EDITORS : ترنم و صدف READ ON : یک‌شنبه‌ NC-20 داستان: روزی انگشت اشاره‌ی دست چپِ بیون بکهیون با پوستر مسترکلاس‌های کارگردان پارک برید و خط سرخ خون روی اون انگشت کشیده نگاه کارگردان رو به خودش گره زد. تلگرام: Author : @theWhiteOne Channel : @panne_fiction
Lie by byunmihee
byunmihee
  • WpView
    Reads 14,502
  • WpVote
    Votes 3,198
  • WpPart
    Parts 28
همیشه فکر می‌کردم من مثل یه جزیره‌م که با آب احاطه شده‌، با این تفاوت که دریای اطراف من، آدم‌هایی بودن که دروغ می‌گفتن. مدتی که گذشت فهمیدم در واقع این جزیره است که به خودش دروغ می‌گه، از عمق آب در‌اومده؛ ولی خودش رو خشکی می‌دونه. فقط کافیه تا سطح آب یه مقدار بالا بیاد تا جزیره کاملا غرق شه. چه اشتباهی بدتر از دروغ گفتن به خودت؟ [ChanBaek]
The portraitist [Completed] by sabaajp
sabaajp
  • WpView
    Reads 157,894
  • WpVote
    Votes 30,906
  • WpPart
    Parts 77
صورتگر ژانر: زندگی اجتماعی، روانشناختی، رمنس، درام، اسمات🔞 کاپلها: چانبک،کایسو ********************************************* خلاصه: یک پسر خوش گذرون، بدنام، بی ادب و بیخیال و یک پسر مهربون، با ادب، منظم و خوش اخلاق بکهیون بیخیال و خوشگذرون به درخواست پدرش از پاریس به کره برمیگرده تا ریاست رستوران خانوادگیشون رو به عهده بگیره. بدنامی های بکهیون باعث نگرانی خواهر و برادرش درمورد اعتبار رستوران میشه و سعی میکنن با اذیت کردن بک مجبورش کنن به پاریس برگرده اما بک حاضر نیست به این راحتیا درمقابل اون دو نفر کوتاه بیاد. برای همین به یه آپارتمان ساده در مرکز شهر نقل مکان میکنه تا از دستشون راحت شه. چی میشه اگه بک با پسر نقاشی همسایه شه که از لحاظ شخصیتی کاملا با خودش متفاوته و نمیتونه با افراد گستاخ کنار بیاد؟ این همسایگی در آخر به کجا ختم میشه؟ *********** 🌸 𝕨𝕣𝕚𝕥𝕖𝕣'𝕤 𝕔𝕙𝕒𝕟𝕟𝕖𝕝 :@𝚜𝚊𝚋𝚜𝚊𝚋_𝚒𝚗𝚏𝚎𝚛𝚗𝚊𝚕🌸
♤ Desdemona ♤ by Viaiba
Viaiba
  • WpView
    Reads 17,695
  • WpVote
    Votes 3,004
  • WpPart
    Parts 14
دو خانواده مافیایی که به خون هم تشنه ان و برای کشتن همدیگه لحظه شماری میکنن .. چانیول آلفای خانواده نیکولایچ ، از یه پدر صربستانی و مادر کره ای و بکهیون امگای خانواده بیون ... این دو نفر هیچوقت فکرنمیکردن وسط دشمنی که خانواده هاشون باهم دارن ؛ عاشق همدیگه بشن . قرار های یواشکی همراه با ترس و لرز ؛ بوسه و لمس های سریع وسط مهمونی های بزرگ و دور از چشم بقیه ، کادوهایی که از سر ترس قایم میشدن ، تعصبی که روی همدیگه داشتن ، سرانجام همه اینا به یه ازدواج پنهانی منجر شد ‌. ولی هیچکدوم نمیدونستن که عشق و ازدواجشون قراره یه جنگ بزرگ بین دو خانواده رو شروع کنه . ᴄᴏᴜᴘʟᴇ : ᴄʜᴀɴʙᴀᴇᴋ ♤ ʜᴜɴʜᴀɴ ♧ ᴋʀɪꜱʜᴏ♡ ɢᴇɴʀᴇ : ᴏᴍᴇɢᴀᴠᴇʀꜱᴇ , ᴍᴀꜰɪᴀ , ᴍᴘᴇʀɢ , ᴅᴀʀᴋ ʀᴏᴍᴀɴᴄᴇ , ꜱᴍᴜᴛ ♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
The tormentor[Completed] by sabaajp
sabaajp
  • WpView
    Reads 193,752
  • WpVote
    Votes 31,117
  • WpPart
    Parts 70
شکنجه گر ژانر: عاشقانه، رمنس، معمایی، مافیایی، انگست، اسمات🔞 کاپلها: چانبک، هونهان، ویکوک ******************* بک سفید و چان سیاه بک شاد و چان خنثی بک عاشق و چان سرد بک ظریف و چان قوی بک خیلی تلاش کرد لبخند رو به لبهای چانیول بداخلاقش برگردونه ولی نمیدونست بهای همچین کاری این میشه که لبخند برای همیشه از روی لبهای خودش پاک شه ************************* برشی از داستان: بکهیون تلخندی زد و روی برگه ای که جلوش بود نوشت: من زیاد میخندیدم...شاد بودم... یه آدم سرشار از شور زندگی با آرزوهای زیاد... دروغ نیست اگه بگم چانیول رو از همه ی دنیا بیشتر دوست داشتم و فکر میکردم میتونه دربرابر تمام دنیا ازم محافظت کنه. ولی اون پسر به مرور زمان تغییر کرد...بدجنس شد و اذیتم کرد.عاشقم بود یا نه رو نمیدونم اما میدونم که الان ازم متنفره... قبلا عاشق صدام بود و هرکاری میکرد که صدای خندم رو بشنوه و ازم میخواست براش حرف بزنم اما بعد از اینکه صدای داد و التماسهامو وقتی زیردست و پاش کتک میخوردمو شنید و خوشش نیومد دهنمو بست و بارها سرم داد زد تا صدامو ببرم و ساکت شم و من هم...ساکت شدم...برای همیشه... ********************* 🌸 𝕨𝕣𝕚𝕥𝕖𝕣'𝕤 𝕔𝕙𝕒𝕟𝕟𝕖𝕝 :@𝚜𝚊𝚋𝚜𝚊𝚋_𝚒𝚗𝚏𝚎𝚛𝚗𝚊𝚕🌸
The Shadow [Completed] by RahaAisha
RahaAisha
  • WpView
    Reads 130,119
  • WpVote
    Votes 26,062
  • WpPart
    Parts 89
همه ی دنیا اونو به اسم شدو(سایه) میشناختن خودش اینو خواسته بود سایه‌ی تاریکی که روی زندگی آدم‌ها میوفتاد و باعث نابودی میشد.تعداد آدمایی که اسم واقعیش رو میدونستن اونقدر کم بود که گاهی خودش هم اسمش رو فراموش میکرد. اما وقتی برای اولین بار اون پسر رو دید، همه چیز عوض شد بکهیون شبیه هیچکدوم از آدمایی که تو زندگیش دیده بود، نبود. ******************** + میدونم وقتی تو رو دیدم مغزم خالی شد. نه چیزی میشنیدم نه چیزی میدیدم. اون شب اول توی هتل و دفعه‌های بعدی تو همین خونه... اون وقت‌ها هم عقلم رو از دست داده بودم. تو تاریکی فرو میرفتم و وقتی بیرون میومدم که بهت خیلی صدمه زده بودم. اذیتت کرده بودم و حالت بد شده بود. + تو خیلی قشنگی بکهیون. خیلی قشنگی... خیلی ظریفی... خیلی مهربونی... اونقدر که باعث میشی هم از خودم بدم بیاد هم بترسم. از خودم بدم بیاد که اون رفتارها رو باهات کردم و همینطور از اینکه ممکنه بعدا بازهم اذیتت کنم، ترس همه‌ی وجودم رو میگیره. ******************* ژانر: رمنس، اسمات، انگست،جنایی، معمایی، مافیایی کاپل ها: چانبک، کایسو، هونهان