Realnu
- Reads 1,004
- Votes 227
- Parts 8
៹ خلاصه: فلیکس از بچگی یه کتاب قصه محبوب داشت که بهطرز عجیبی به داستانش احساس نزدیکی میکرد و هر چند وقت یهبار از زیر تختش درش میآورد و داستانش رو برای بار هزارم مرور میکرد. اونقدر خونده بودتش که دیگه تکتک کلماتش رو حفظ بود، اما باز هم از خوندنش حتی با اینکه هیچوقت آخر داستان رو نفهمیده بود، لذت میبرد.
یه روز دانشآموزی جدید به مدرسهاشون اومد که فلیکس هاله عجیبی دورش میدید که انگار کسی نمیدیدتش...
- صبر کن ببینم چرا هوانگ هیونجینِ تازه وارد اینقدر درخشانه؟ ☀️
⊹🌔 کاپل: هیونلیکس
⊹🌔 ژانر: فانتری، درام، زندگی مدرسهای، رمنس، بیال
⊹🌔 روزهای آپ: جمعه
⊹🌔 تعداد چپتر: نامشخص