𝗗𝘂𝗺𝗽𝗹𝗶𝗻𝗴 | 𝖵𝗄𝗈𝗈𝗄
پیراشکی | 𝖣𝗎𝗆𝗉𝗅𝗂𝗇𝗀 تهیونگ هیچ وقت متوجهِ عشق و علاقهی عمیقِ پسرِدبیرستانی که همسفرِ هرروز صبحش بود، نشده بود. همیشه مثلِ یک بچهی خوب، صبح ها با اتوبوس به محلِ کارش میرفت و عصرها با اتوبوس همون مسیر برمیگشت. اما چی میشد اگر اون روزی پیامی ناشناس دریافت میکرد که پیام های عجیب براش میفرستاد و این تبدیل میش...