𝐛𝐨𝐲×𝐠𝐢𝐫l
136 stories
དDROᕈS ҒROM MɎ MƗṈD by BlackMoon6669
BlackMoon6669
  • WpView
    Reads 8,965
  • WpVote
    Votes 1,053
  • WpPart
    Parts 33
شیاطین... این بوک هیچوقت پایانی نداره. قراره تا ابد آپدیت بشه. من و نویسنده‌های کانال بلک‌مون تا زمانی که زنده هستن داستان‌های کوتاه و ترسناک براتون اپلود می‌کنیم. پس شماهم با ووت و کامنت بهمون انرژی بدید. ممنون از نگاه زیباتون. Writers: 𝕭𝖑𝖆𝖈𝖐𝕸𝖔𝖔𝖓♰†εαm Monalisa Gladiator Raw Mira_eh Mariya Ane استفاده از داستان و ایده‌ها بدون ذکر منبع ممنوع❌
𝐌𝐲𝐨𝐬𝐨𝐭𝐢𝐬 by writehira
writehira
  • WpView
    Reads 285
  • WpVote
    Votes 11
  • WpPart
    Parts 1
MYOSOTIS | میوسوتیس Pt: oneshot Couple: Yoongi & flora Genre: / Romantic / Angst writer by Hira +یونگی می‌خوام واقعا میوسوتیس باشم. یونگی قدم آرومی به جلو بداشت و نه‌ای زمزمه کرد که فلورا ادامه داد +فراموشم نکن معشوق من. دستای زیباش که خالی از حلقه‌ی ازدواجشون بود نرده‌ی بالکن رو رها کرد و دیگر زندگی‌ نبود زندگی یونگی دیگر نبود، همان زندگی‌ای که بدون آن نمی‌توانست نفس بکشد، دیگر نبود
TFF "The Fox Friend" | MYG | Completed by sam_hanoul
sam_hanoul
  • WpView
    Reads 1,399
  • WpVote
    Votes 154
  • WpPart
    Parts 5
وای خدای بزرگ! من عاشق یه عروسک شدم! - زوج: لی آن و روباه عروسکی داستان؛ مین یونگی (پایان یافته)
𝑇ℎ𝑒 𝑆𝑜𝑢𝑛𝑑 𝑂𝑓 𝑀𝑢𝑠𝑖𝑐 | PJM [Completed]  by sam_hanoul
sam_hanoul
  • WpView
    Reads 3,466
  • WpVote
    Votes 333
  • WpPart
    Parts 8
[romance] [school life] [comedy] °'𝑀𝑢𝑙𝑡𝑖𝑠ℎ𝑜𝑡'° کلمات، کافی نیست. این، عشق است، که در هوا جریان دارد‌‌... [کامل شده]
𝐓𝐡𝐞 𝐇𝐨𝐥𝐲 𝐓𝐡𝐫𝐨𝐧𝐞 |𝐒2| [𝖢𝗈𝗆𝗉𝗅𝖾𝗍𝖾𝖽] by sam_hanoul
sam_hanoul
  • WpView
    Reads 1,748
  • WpVote
    Votes 199
  • WpPart
    Parts 20
عشق، منطق، انتقام این داستان پیش رویتان است... - سریر مقدس فصل دوم [پایان یافته]
Kamikaze by the_nari
the_nari
  • WpView
    Reads 1,820
  • WpVote
    Votes 150
  • WpPart
    Parts 1
جیمین یه عشق رپه... یه عاشق امینم که بلاخره تونسته از راه دور البوم جدیدش رو بخره. بلاخره روز تحویل البوم میرسه ولی یه مشکلی پیش میاد... -درای اسانسور درست جلوی چشمای جیمین بسته شدن و صورت خندون و پیروز یونهی آخرین چیزی بود که جیمین دید. چند بار دکمه رو زد اما دیگه رفته بود"اه بخشکی شانس...حالت و میگیرم بچه پررو" لگدی به در آسانسور کوبید و بعد از نگاه کردن به اطراف و مطمئن شدن از اینکه کسی حرکتش و ندیده سمت پله ها دوید...- #oneshot [ Boy&girl👫🏻]
Doggy Date by the_nari
the_nari
  • WpView
    Reads 826
  • WpVote
    Votes 100
  • WpPart
    Parts 2
هیئت مدیره ی محترم ویلای ساگیجول سلام. نظر به غیر قانونی بودن انتشار بدون هماهنگی آگهی شخصی در وبسایت ویلا درخواست خود را شخصا به اطلاع شما میرسانم، اینجانب کیم سوکجین مالک واحد بیست وسوم فاز یک شرقی به فرد مسئولیت پذیری جهت گردش روزانه ی سگم احتیاج دارم. لطفا در صورت وجود متقاضی -در محدوده ی ویلا- به این شماره اطلاع داده شود، با تشکر. 🔽کلیک برای مشاهده ی شماره ی ضمیمه ی شده
𝗟𝗢𝗦𝗧 𝗜𝗡 𝗧𝗛𝗘 𝗙𝗜𝗥𝗘 by deswift01
deswift01
  • WpView
    Reads 7,669
  • WpVote
    Votes 581
  • WpPart
    Parts 32
دردهایی که در ما رخنه کرده‌اند هزار ساله اند یا شاید چندین هزار سال عمر دارند هر‌کدام ریشه‌ی خودش را دارد به اشک تبدیل می‌شوند به نفرت مانند خنجری سرد در قلب فرو می‌روند بلکه نه یک بار چندین بار مانند درختی که ریشه‌هایش خشک شده اما با‌پرجا دردهایمان هم پابرجااند درما ریشه کردند رخنه کردند دست انداختند و قلبمان را جوری فشار می‌دهند که انگار فردایی وجود ندارد آری دردها را نمیشود پس زد مانند توده‌ای که به سرطان تبدیل میشود درد هم در کل وجودمان رخنه کرده و دوایی برای آن نیست . Season 1 : done Genre: romance, action فصل اول : تمام شده ژانر:عاشقانه،اکشن
ꜱᴇᴄʀᴇᴛ ʟᴏᴠᴇ by Princesspaste
Princesspaste
  • WpView
    Reads 237
  • WpVote
    Votes 9
  • WpPart
    Parts 3
ʟᴏᴠᴇ ᴄʜᴀɴɢᴇꜱ ᴛʜɪɴɢꜱ ɪɴ ᴏᴜʀ ʟɪᴠᴇꜱ ᴛʜᴀᴛ ᴀʀᴇ ꜱᴏᴍᴇᴛɪᴍᴇꜱ ʜᴀʀᴅ ᴛᴏ ʙᴇʟɪᴇᴠᴇ دختری که عاشق دوست بچگیش میشه ولی اتفاق هایی میوفته که دختر از اعتراف به عشقش پا پس میکشه و صدمات روحی زیادی میخوره ʙᴏʏ & ɢɪʀʟ ᴊɪᴍɪɴ ᴀɴᴅ ꜱᴏꜰɪᴀ ɢᴇɴʀᴇ : ᴅʀᴀᴍᴀ , ʀᴏᴍᴀɴᴄᴇ , ꜱᴍᴜᴛ , ᴀɴɢꜱᴛ ᴀᴜᴛʜᴏʀ : ᴘʀᴇɴꜱᴀ تایم آپ : هفته ای یک بار " سه شنبه ها " وضعیت : در حال آپ
Don't judge me by SARAH_4804
SARAH_4804
  • WpView
    Reads 870
  • WpVote
    Votes 99
  • WpPart
    Parts 1
دمه گوشم با صدایی عصبی و سرشار از حرص گفت: -چرا اون ؟ چون خوشتیپ تره ؟ خوش قیافه تره ؟ یا شایدم چون اولین ایدل سال معرفی شد جای منو تو قلبت گرفت ؟ حریصانه کمر باریکمو فشرد که باعث ‌شد اخه خفه ای از گلوم خارج بشه. ادامه داد: -اها....یا شایدم لمسای اون برات جذاب تره ؟ جمله ی اخرش کاسه ی صبرمو لبریز کرد.هلش دادم که ازم فاصله گرفت. دیگه کنترلی رو حرفایی که به بی پرواترین شکل ممکن از دهنم خارج میشد نداشتم: ......
+3 more