𝖠𝖱𝖮𝖬𝖠 | 𝖵𝖪𝗈𝗈𝗄
〄 خلاصه: روایت عاشقانه عطرساز جوانی که کاپیتان کشتی رو مغلوب و شیفته خودش میکنه...کاپیتانی که از فرط خستگی و سنگینی غم از دست دادن همسرش، به اون کشتی و آدمهاش پناه میاره! آوای پرنده های ساحلِ اسکله و گرمای ساختمان های در آغوشِ هم! بوی شوریِ آب و عطرِ قهوه در فنجان سرامیکی! نواخته شدن کرنای حرکتِ کشتی و برخورد امواج...