[پایان یافته] خلاصه ای از داستان : سال ها نگاه کردن به آدم ها، این تصور رو برام به وجود آورده بود که عشق مثل بال پرنده ست... باعث اوج گرفتن روح می شه اما... انگار این موضوع فقط برای آدم ها درست بود... برای من و اون چیزی جز از بین رفتن بال هامون نداشت... چیزی که موجب طرد شدن از خونه هامون شد... عشق باعث شد ما سقوط کنیم... ☄️☄️☄️☄️☄️ قسمتی از فیک : _حتی اگر آسمان ها و زمین از هم بپاشه و نابود بشه... باز هم پیدات می کنم عشق من... آروم زمزمه کرد و اجازه داد بال های مشکیش رو قطع کنن... و لحظه ی بعد از آسمون به سمت زمین سقوط کرد... سقوطی به خاطر عشق... ☄️☄️☄️☄️☄️ ☄️کاپل اصلی : تهگی/یونته(ورس) ☄️ژانر : فانتزی . انگست . رومنس . اسمات ☄️شروع : 2022/02/26 ☄️شروع : 2022/04/13

ᯓ Dandelion ► Empress ꔛ قاصدک - ملکه ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ─ ・┈ ・ ─ ・┈ ・┈ ・ ─ ・┈ ‌‌ ‌ ߝ تهیونگ می‌ترسید؟. نه. بلکه وحشت داشت. وحشت داشت، از ولیعهد جئون جونگ‌کوک، پسرداییش که تا چند روز آینده همسرش می‌شد. وحشت از لمس شدن، از برملا شدن. وحشت از دست دادن علاقه‌ی آلفا به خود. او رازی داشت، رازی عجیب و غریب و نحس. رازی که تهیونگ رو از خود متنفر کرده بود. بدن متفاوت امگا رازش بود. رازی که در خواب، پر از عشق و عطش، بوسیده و پرستیده شد توسط مردی که... جئون جونگ‌کوک نبود. بدن تهوع‌آور تهیونگ در خواب لرزید، قوس برداشت و برای اولین بار به آرامش و لذت رسید توسط مردی که... برادر جئون جونگ‌کوک بود. پارک سوکجین. مردی با گذشته‌ای تیره و تار که شبیه یک نسیمی آتشین پا به زندگی کیم تهیونگ گذاشت...✎ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ─ ・┈ ・ ─ ・┈ ・┈ ・ ─ ・┈ ─ Couple ꕀ Jintae, Minyoon, Kookv Genre ꕀ Royal Romance, Historical, Angst, Omegaverse, Erotica, Lgbtq, Mpreg Writer ꕀ Apollo Up Time ꕀ Monday

" قطار بوسان " _تنهام نذار! تو حق نداری ترکم کنی... تو قول دادی نذاری دیگه درد بکشم. سرباز زخمی محو صدای معشوق نعناییش بود،صدایی که پنج سال آرزوی شنیدنشو داشت و الان قبل مرگ گوشهاشو نوازش میکرد. _شبدر شانسم...بذار جای هردومون، من بمیرم. Couple: kookgi genre: romance,dark fantasy, action, horror, s.o.life "@prince_agustD" چنل تگرام

= من هیچ دوستی ندارم + اشکالی نداره، من دوستت میشم ( پایان یافته) #taejin

𝗺𝘆 𝗯𝗹𝘂𝗲 | کامل شده" آبی من " زندگیِ من همیشه پُر از مشکلات و سختی بود، تا وقتی که تو پیدات شد! همه چیز با وجود تو تغییر کرد، حتی من... با تو یاد گرفتم چطوری زندگی کنم، چطور به فردا امیدوار باشم. ولی انگار ما از دو دنیای جداگانه بودیم، نشد که تا آخرش باهم بمونیم! کاش همیشه کنارم میموندی، من به بودنت نیاز دارم آبی من. - بهم نگو دوستم داری وقتی همش ترکم میکنی :) • wirter: Lana • Genre: Psychological، Angst، Bromance • Couple: Taejin • این داستان فقط متعلق به تخیلِ نویسنده است و هیچ ارتباطی با زندگی شخصی و واقعی آرتیست ها ندارد •

ژانر: تخیلی، اسمات، درام کاپل: تهجین، یونمین کلام اخر: شاید عاپ به تاخیر بیفته ولی متوقف نمیشه

❌لطفا این فیک را بدون اجازه و رضایت بنده جایی منتشر نکنید⛔️ سپاس از درک و فهم و شعور‼️ ⚫️فصل اول (تمام شد) ماه و خورشید.. عشق و نفرت.. ... تاریکی و نور.. .... دنیا با هم در تضاده... اما خوشگلیش به همینه که باید یه بد باشه تا خوب به چشم بیاد باید مرگ باشه.. تا زندگی جریان پیدا کنه... -------- ۱۰/مهر/۱۴۰۰ بچه ها سلام این اولین تجربه ی داستان نویسی من هست چون عاشق شیپ‌ این دوتام (هری و دراکو) اولین داستانمو با اینا شروع کردم🙂🤝 زیباترین شیپی که دنیا به خودش دیده♠️ کاور هم کار طراحیش برای خودمه😎عررررر امیدوارم لذت ببرید😍 راستی من عاشق توصیف کردن هستم امیدوارم خستتون نکنه و هرچیزی که تو ذهنم هست بتونم بهتون نشون بدم اگر داستان بلند دوست داری این فیک رو دنبال کنه✌🏻 حتما برام نظر انتقاد پیشنهاد بذارین میخونم و پاسخ میدم زود زود براتون داستان رو اپ میکنم مثلا روزی چندتا پارت😎

"چرا نمیذاری بخندم؟ نکنه عاشقت میکنه لبخندم؟" "برای عاشق تو شدن باید دیوونه بود مالفوی" "و تو دیوونه ای پاتح!" couple: drarry top: draco malfoy bottom: harry potter #drarry #draco #harry #drarryship

من همان درخت تنومند میشم که تو گرمای تابستون زیر سایه‌ش پناه میبردی پس حالا ترکم نکن که جز تو کسی را ندارم

جسد بی جان معشوقش را در اغوش گرفته بود و به اندازه ی تمام سال های عمرش اشک میریخت که ندایی به گوشش رسید _تو باعث شدی که این اتفاق بیفته...