ianstarboy7
- Reads 71,910
- Votes 6,597
- Parts 21
تهیونگ با حسرت به چشمای خروشان مردش خیره بود.
سریع دستشو از دست هیونگش ازاد کرد و سمت جونگکوک دوید.
خودشو تو بغلش پرت کرد و دستای جونگکوک بلافاصله دور کمر پسرش حلقه شد.
همونجور که صورت پسرشو به سمت مخالف میچرخوند اسلحه ای که همیشه تو کمرش بود و دراورد و سر تهیونگو رو سینش فشرد تا اون صحنه رو نبینه.
!گفته بودم که انتقام تک تک اشکایی که بخاطرت ریخته رو میگیرم؛نه؟!