Story vkook
91 stories
Destined love [kookmin] by MelyMind
Destined love [kookmin]
MelyMind
  • Reads 112,728
  • Votes 15,855
  • Parts 53
Main couple: kookmin Side couple: namjin Genre: romance, omegaverse, smut🔞, Mpreg, fluf, comedy Writer: Mely Mini fiction * بعضی وقتا انقدر همه چیز خوب پیش میره که خودت شک میکنی. از خودت سوال میکنی که آیا همه چیز همینجوری می مونه؟ چی شد اینجوری شد؟ این آرامش ابدیه؟ یا آرامش قبل از طوفان؟ با فکر به این چیزایی که ناخوداگاه توی ذهنت میپیچه، دست به هر کاری میزنی تا اون خوشی رو تو مشتت نگه داری! طوری بهش چنگ میزنی که یه قسمتایی از خوشیه از لای انگشتات میزنه بیرون و تازه اونجاست که یادت میاد یه سری چیزا رو یادت رفته! *
TOKYO. by 110013bh
TOKYO.
110013bh
  • Reads 20,786
  • Votes 3,114
  • Parts 20
_من میدونم که اونشب کجا بودی! من میدونم که دوستم داری! +دوست ندارم،دیگه نه! _داری دروغ میگی چون دلت میخواد که دروغ بگی! +میتونم ازت یه درخواستی بکنم؟ _اره بگو. +لطفا دهنتو ببند! ((فیک های بیشتر توی اک))
𝐀𝐩𝐡𝐫𝐨𝐝𝐢𝐭𝐞|آفرودیت  (𝐤𝐨𝐨𝐤𝐦𝐢𝐧) by ll_Hanalia_ll
𝐀𝐩𝐡𝐫𝐨𝐝𝐢𝐭𝐞|آفرودیت (𝐤𝐨𝐨𝐤𝐦𝐢𝐧)
ll_Hanalia_ll
  • Reads 88,618
  • Votes 10,777
  • Parts 52
▪︎اگه خواستنِ تو دیوونگیه، عاقل بودن حماقته! [ جئون جونگکوک، وارثِ یه خانواده سُنَتی و معروفه. اما آشناییش با پارک جیمین، افکار کلاسیکش از رابطه و ازدواج رو بهم میریزه! ] ▪︎تکمیل شده ▪︎couple: kookmin ▪︎Ganer: dram,romance,friends,smut ▪︎writer: Hanalia شکارچی شب در حال آپ...
🍷 Dancing In The Dark_VKOOK 🍷 by Sonya_vkooker
🍷 Dancing In The Dark_VKOOK 🍷
Sonya_vkooker
  • Reads 353,503
  • Votes 57,222
  • Parts 49
جونگ کوک حتی تصورش هم نمی‌کرد زندگیش اینجوری بشه🍷✨ *** Couple:Vkook-Sope-Hopemin genre: Romance- Supernatural - Smut-Vampire
Love Me | Kookv ( MPREG ) by officiallostmerorr
Love Me | Kookv ( MPREG )
officiallostmerorr
  • Reads 31,172
  • Votes 4,087
  • Parts 7
کیم تهیونگ یه پسر ریزه میزه و کیوتِ که تموم زندگیشو تو انگلیس زندگی کرده. اشتیاقش از زمانی که به یاد میاورد، رقصیدن بود. با اینکه معلمش فکر می کرد که اون خیلی ظریفِ و نمیتونه مثلِ پسرا برقصه ، اون تصمیم گرفت موهاش رو بلند کنه و با همه دخترا کلاسش رو پائینس برقصِ. و ناگهان توی هیفدهمین سالگرد تولدش پدر و مادرش بهش میگن که اون‌ها به یه شهر کوچیک تو کره نقل مکان می کنن! اون مجبورِ دوستاشو ترک کند و باید با زندگی توی کره سازگار بشه. جئون جانگکوک یه آلفائه اصیلِ! اون با قدی نزدیک به دومتر و تو تیم فوتبال مدرسش فوتبال آمریکایی بازی میکنه. همه دخترا اونو دوست دارن اما اون هیچوقت خودش رو جذب اون‌ها نمیکنه. یه مشکلی وجود داره ، جانگکوک جفت خودشو پیدا نکرده و باید زودتر از ماهِ کاملِ هجدهمین سالگرد تولدش سریع باشه. چه اتفاقی میوفته که رقصنده باله کوچولو و ستاره بزرگ فوتبال همو ببینن؟ ---- Translation ! Couple: Taekook, Unknown? Ganre: Sport, Smut, Omegavers, Mpreg!
 𝔓𝔲𝔯𝔢 by StheCherry
𝔓𝔲𝔯𝔢
StheCherry
  • Reads 199,379
  • Votes 28,620
  • Parts 57
Pure [ Mpreg ] ▪Yoonmin ▪Kookv بخشی از فیک: جیمین: اون ... اون قضیه یه اجبار بود! من به محض اینکه بتونم کمکت رو جبران میکنم تا برای همیشه کارمون باهم دیگه تموم بشه تو هم مجبور نباشی هرزه ای مثل منو ببینی! مرد خنده ی مستی سر داد ، طوری که صدای خنده هاش لرز ترسی به جون پسر می انداخت، آروم سمتش قدم برداشت و جلوی اون ایستاد ، سایه ی مرد روی سرش افتاده بود انگار اون مانع تموم نوری بود که بهش میخورد و زندگیش رو تاریک میکرد... جیمین نگاهش رو به کف خونه انداخت و اخم ظریفی کرد تا ترسش رو از اون مرد پنهان کنه ، اون تونسته بود از گذشته ی تاریکش فرار کنه ... اما حالا انگار سرنوشت نمیخواست اون آینده ی روشنی داشته باشه. یونگی: تو به من چیزی بدهکار نیستی هرزه کوچولو... صدای ضخیم شده ی مرد که باعثش الکل بود با بوی تند نفس های اون به بینیش میخورد. یونگی: ولی یه سری چیزا هست که نمیذاره به این راحتیا دست از سرت بردارم... دستش رو جلو برد و با تیکه ای موهای نرم و رنگ شده ی اون پسر بازی کرد یونگی : هرچقدر بخوای میتونی از دستم فرار کنی ، هر چقدر بخوای جیمین! ولی ... پوزخندی وسط حرفاش زد اون همیشه مطمئن میشد که در مقابله باهاش از تحقیر آمیز ترین لحنش استفاده کنه و همین جیمین رو عذاب میداد. یونگی :... ولی تو نمیتونی از چیزی که درست پشت سرته فرار کنی..
•Complete~One Night Stand || Persian Translation by Blind_Day
•Complete~One Night Stand || Persian Translation
Blind_Day
  • Reads 259,874
  • Votes 35,297
  • Parts 23
...Complete... ▪︎مقدمه: جونگکوک فکرش رو هم نمیکرد قراره تو یه مهمونی به فاک بره. همونطور که نمیدونست مردا هم باردار میشن. •ژانر:درام،اسمات،رمنس،امپرگ •کاپل اصلی:ویکوک •تعداد قسمت ها:25 •زمان آپ:شنبه،دوشنبه،چهارشنبه 𝐖𝐫𝐢𝐭𝐭𝐞𝐧 𝐁𝐲: 𝐋𝐮𝐬𝐡_𝐋𝐘𝐀 𝐓𝐫𝐚𝐧𝐬𝐥𝐚𝐭𝐢𝐧𝐠 𝐁𝐲: 𝐌𝐚𝐫𝐦𝐚𝐥𝐚 Start: 6 Sep 2020 1399/6/16 Finish: 1399/7/23 Best Ranking: #1 Taekook #1 bts #1 translation #1 Persian #2 Taehyung #2 Taekook #2 btsfanfic #2 Persian #3 Persian
My Ajjussi 🥀 by Smutic
My Ajjussi 🥀
Smutic
  • Reads 486,852
  • Votes 49,676
  • Parts 50
فیکشن آقای من🥀 ▪︎جونگکوک: "زیاده روی کن آجوشی من عاشق زیاده روی هاتم!"🐰 ▪︎تهیونگ: "تو یه سازی اسمتو میذارم کُ... از پایین مینوازمت از این بالا ملودیت رو استخراج کن!"🐯 •ممنوعه ای در دل #عشق و #خیانت 🤍↯ #MyAjjussi 🥀 - -Couple: TaeKOok 🌙 -Author: -Smutic🥀
Black Hole🕳️ by Veritas_98
Black Hole🕳️
Veritas_98
  • Reads 211,486
  • Votes 23,703
  • Parts 62
بلک هول 🪐 سرگذشت مرگ بی صدای یک ستاره، تبدیل شدن به سیاهچاله ست. برای سرپرست موفق ترین نشریه ستاره شناسی که سال ها پشت نقاب استیگما زندگی کرد، یک لمس کوتاه از نگاه بی ستاره‌ی سردبیر جدید و جوانش که با اسم جئون جانگکوک وارد زندگیش شد کافی بود تا برای نشون دادن کیم تهیونگِ وجودش به کل دنیا تلاش کنه! قسمتی از متن: "امیدوار بودم جایی ببینمت که تعریفی از زمان و مکان نباشه.. به هیچ تعریفی محدود نباشیم.. به هیچ دنیایی تعلق نداشته باشیم.. دوست داشتم جایی دستاتو بگیرم که سرد نباشه.. جایی که گرمای دستت تا آخر عمر بین دستام بمونه.. وقتی گفتی چشمام سیاهچاله دارن، خندیدم و هیجان زده شدم.. من دلم میخواست تورو توی سیاهچاله داشته باشم.. که نترسم از زود بودن یا دیر شدن.. که نترسم از آدمای اطراف.." °کاپل: کوکوی °ژانر: روزمره، انگست، رمنس، اسمات °وضعیت: به اتمام رسیده ⛔ بوک بلک هول متاسفانه به دلیل پاک شدن اکانت کوکی فمیلی از دسترس خارج شده بود و الان مجدد در این بوک آپ شده.
𝑴𝑶𝑼𝑳𝑰𝑵 𝑹𝑶𝑼𝑮𝑬 [𝑲𝑶𝑶𝑲𝑴𝑰𝑵] by panikamm
𝑴𝑶𝑼𝑳𝑰𝑵 𝑹𝑶𝑼𝑮𝑬 [𝑲𝑶𝑶𝑲𝑴𝑰𝑵]
panikamm
  • Reads 167,963
  • Votes 32,952
  • Parts 166
"مولن روژ" نویسنده: "پانیکا" ژانر: "جنایی،رمنس،انگست،اکشن،اسمات" کاپل: "کوکمین/جیکوک،سپ،ناممین،نامجین، چانبک" ~•~•~•~•~•~•~•~• با آرامش شمع مشکی رنگ رو روی سکو گذاشت: _از کدوم خدا حرف میزنی پدر؟ وجود خدا توی زندگی من حتی یک لحظه ام حس نمیشه! کشیش به آرومی لب باز کرد: _خدا برای هر کسی به اندازه ای وجود داره که اون شخص بهش ایمان داره، این یه رابطه دوطرفه است! جیمین پوزخند بی صدایی زد، گردنبند صلیبش رو لمس کرد و با کنایه گفت: _پس خدا پارتنر خوبی نیست! بعد از مدتی سکوت حرکت تثلیث رو انجام داد: _به نام پدر، پسر و روح القدس کف دست هاشو جلوی سینه اش بهم چسبوند و نرم زمزمه کرد: _به مردانی که امشب جونشون رو از دست دادن آرامش ببخش... مکثی کرد و با پوزخند ادامه داد: _پارتنر مغرور من! ~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~ وضعیت: پایان یافته